تدبر درحدیث و سیره معصومین (علیهم السلام)- استاد ضرابی
*******************************
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب اول محرم1442مطابق با پنج شنبه 30/5/1399
برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا به سلسله انبیا زدند
نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش اهل ستم به پهلوی خیرالنسا زدند
پس آتشی ز اخگر الماس ریزه ها افروختند و در حسن مجتبی زدند
وانگه سرادقی، که ملک محرمش نبود کندند از مدینه، و در کربلا زدند
وز تیشه ستیزه در آن دشت کوفیان بس نخلها، ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو فریاد بر در حرم کبریا زدند
خوف الهی
روزی شخصی به امام حسین علیه السلام عرض کرد:”چقدر از پروردگارت می ترسی؟” امام حسین علیه السلام فرمودند:«لَا یَأْمَنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا مَنْ خَافَ اللَّهَ فِی الدُّنْیَا – هیچ کس در روز قیامت ایمن نیست مگر کسی که در دنیا از خداوند بترسد.» (مناقب ابن شهرآشوب ،ج ۴ ص ۶۹)
موضوع تدبر
این نکته قابل تأمل است که چرا خداوند باطن ترس از خودش را در آخرت امنیت و آرامش قرارداده است؟ و چگونه چهره آنسویی ترس می تواند آرامش باشد.
برخی ممکن است بگویند چرا باید از خدایی ترسید درحالیکه در اوج رحمت و مهربانی و بخشش قرار گرفته است و در دعای جوشن کبیر می خوانیم: «یَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبهُ– ای کسی که رحمت او از غضبش پیشی گرفته است.»
پس منظور امام حسین(علیه السلام) ترس از خداوند برای ارتکاب گناه است؛ کارهایی است که خشم الهی را بر می انگیزد و انسان را راهی جهنم می کند. و آن گناهانی است که بخاطر آن وعده آتش داده شده است.
کسی که از خداوند بترسد تن به گناه نمی دهد و می داند که مخالفت با خداوند چه عواقب ترسناک و هلاک کننده ای در پی دارد و در نتیجه از مجازات الهی ایمن خواهد شد. برای ترک گناه براستی، نسخه ای جز باور روز جزا و ترس از خدا وجود ندارد.
داستان : سؤال و جواب نوکر
«نقل می کنند: محضر آقا سیدحمزه موسوی بودیم تعریف کردند: که یکی از بزرگان از شب اول قبر خیلی می ترسیدند یک شب در عالم خواب رسید به محضر ابی عبدالله و گفت: آقای یه عمره برات روضه می خوانم، برات روضه گرفتم، ولی از شب اول قبر می ترسم، امام حسین (علیه السّلام) فرمود: از کجای آن می ترسی؟ عرضه داشت از آن موقعی که دو تا ملک می آیند و سؤال و جواب می کنند و زبانم بند می آید، فرمودند: کدام ملک جرأت دارد که از نوکر من سؤال کند، سؤال و جواب آنها با ماست » (کتاب گلواژه های روضه)
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب دوم محرم 1442 مطابق با جمعه31/5/1399
السَّلامُ عَلَى الْمُرَمَّلِ بِالدِّماءِ ، السَّلامُ عَلى قَتیلِ الْأَدْعِیاءِ، السَّلامُ عَلى مَن بَكَته مَلائِكَةُ السَّماءِ : سلام بر آقایی كه در خون غلتید، سلام بركشته شده بدست حرامزادگان ،سلام بركسی كه فرشتگان آسمان برای غریبیش گریه كردند
او كه مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق ! این محال است از یكی مان چشم بردارد رفیق!
آن زمانی كه درون روضه می آییم ما شخص او بر تك تك ماها نظردارد رفیق
این مرام اوست از ما چشم پوشی میکند ورنه خوب از حال و روز ما خبر دارد رفیق
این نشستن را میان روضه دست كم نگیر یك نفس در روضه ها خیلی اثر دارد رفیق
هر چه شد خرج عزایش آسمانی می شود چای بعد از روضه هم طعمی دگر دارد رفیق
بسكه با ما مهربانی كرد ، انگاری حسین بر گنهكاران نگاهی ویژه تر دارد رفیق !
شاهراه بندگی تنها حسین فاطمه ست بی حسین راه سعادت هم خطر دارد رفیق!
مرهمی بر زخم های قلب مولا میشود هر كه بین روضه هایش چشم تر دارد رفیق
مادرش زهرا برای ما دعا ها میكند با همان دستی كه بر روی كمردارد رفیق
حوائج مردم، نعمت الهی
امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم – بدانید که نیازمندیهای مردم به شما، از نعمتهای الهی بر شماست. پس از این نعمتها خسته نشوید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد.» (مستدرک الوسائل ج ۱۲ص۲۰۹)
موضوع تدبر
جای تأمل دارد که چرا مراجعه نیازمندان نعمت است ؟
خدا برای هر چیزی در این عالم خواصی آفریده است.در عالم نباتات از یک درخت مثل درخت انگور، این همه خاصیت!!!، درعالم حیوانات از یک حیوان مثل گوسفند، این همه خاصیت!!!
جا دارد انسان از خود بپرسد خاصیت من در چیست؟ خداوند دروجود ما هزاران نعمت قرارداده است که برای به ثمر رسیدن و شکوفا شدن آن نعمت هامحرک هایی از جنس عاطفه و نیاز بسوی ما می فرستد، با هر نیازی که به آن جواب می دهی، چشمه ای از صفات و خصال انسانی سرباز می کند. صفات و خصالی که انسان را خداگونه می کند و منشأ خدمت به دیگران می شود. هر چه از چشمه وجود این انسان آب بر می دارند آبش صاف تر و گواراتر می شود. تا این که می شود یک انسان خیّر، خدوم و نیکوکار. خداوند نیکوکاران را دوست دارد و آنها را به بهای گران می خرد « إنّ الله یحب المحسنین» کسی را که خدا او را دوست بدارد عاشق خود می کند. و دوستان خود را به نزد خود مأوی می دهد.
یکی از این دسته آدمهای خوب بهشتی راویان و مادحان و روضه خوانهای اهلبیت (علیهم السلام) اند. که از مقربین درگاه خدا هستند.
داستان : مقام روضه خوانی
مرحوم شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند ایشان مریض و مشرف به مرگ شدند. جمعی از اقوام و دوستان و آشنایان برای تشییع جنازه ایشان آمدند. ناگهان می بینند که ایشان حرکت کرده و چشم ها را باز می کند و با صدای ضعیف همه را فرا می خواند و می گوید می خواهم برایتان روضه بخوانم همه تعجب کردند چون ایشان منبریِ روضه خوان نبودند. فرمودند همین الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی با صدای بلند اعلام کردند که حاج رمضان علی قوچانی اهل بهشت است، به سوی بهشت برود، من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند. گفتند صف علما می باشد و در اواخر صف بودم دیدم تا نوبت به من برسد، هلاک می شوم، به عقب نگاه کردم دیدم درِ دیگر به سوی بهشت باز است، ولی این در خلوت است به خود گفتم من که اهل بهشتم از این در نشد از آن در می روم، سپس سوی آن در رفتم دیدم دربان جلوی من را گرفت و گفت نمی شود این در مخصوص اهل منبر و روضه خوان های امام حسین (علیه السّلام) است. تو که روضه خوان نیستی، متحیر بودم دیدم حاجی میرزا عربی خوان معروف به ناظم سوار بر اسب از بهشت بیرون آمد جلوی در سلام کردم و گفتم مرا کمک کن و به بهشت ببر گفت نمی توانم چون این در مخصوص روضه خوان های حسین است اصرار کردم گفت یک راه دارد، تو روضه بخوانی و من مستمع شوم شاید بتوانم به این وسیله تو را ببرم، آن گاه پیاده شد و نشست و من برای او روضه خواندم، پس برای شما هم روضه می خوانم چند کلمه ای روضه خواند و از دنیا رفت. (گنجینه دانشمندان ج ۹ص ۲۶۳، معجزات و کرامات امام حسین علیه السلام ص۳۰۹)
صلی الله علیكم یا اهل بیت النبوه
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب سوم محرم 1442مطابق با شنبه 1/6/1399
السَّلامُ عَلَى الْجُیوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، السَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذَّابِلاتِ ، السَّلامُ عَلَى الْأَجْسادِ الْعارِیاتِ – سلام بر پیراهن های چاك شده و خون آلود، سلام برلبهای خشك شده از عطش ،سلام بر پیكرهای برهنه رهاشده در صحرای كربلا
شهر هدایت علوی
سید الشهداء(علیه السلام) فرمود:
«سَمعتُ رسول الله (ص) یقول إنّ علیا هو مدینة هدی، فمن دخلها نجی، و من تخلف عنها هلک – شنیدم از رسول خدا (ص) که فرمود: همانا، علی(ع) شهر هدایت است، که هر کس داخل آن گردد نجات یافته و هر کس از آن تخلّف نماید به هلاکت خواهد رسید.» (توحید صدوق، ص 307)
موضوع تدبر
تدبر در این نکته است که چگونه می شود وارد شهر هدایت شد؟
البته اساس همه هدایت ها اقتدا به مرام و مسلک آن حضرت است و بقیه راه ها همه فرع این راه محسوب می شوند. یکی از مصادیق ورود به این شهر هدایت این است که با نهج البلاغه آن حضرت مأنوس باشیم، از هدایت های آن بهره بگیریم. دیگر اینکه با دعا هایی که از آن حضرت رسیده مداومت کرده، با آن مأنوس شویم. (البته با ایمان به ولایت آن حضرت)
امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «در نزد خدا مقاماتی است که بدون دعا به کسی نمی دهند.» (کافی، ج ۲، ص ۴۶۶ )
پیامبر اكرم(ص) فرمود: «الدعاء مخ العبادة – دعا مغز عبادت است .»(بحار، ج 93، ص 300)
در معنای « دعا » گفته اند : «الدعا الرغبة الی الله – نیایش، گرایش و کشش به سوی خداست.» (قاموس المحیط، ج 4، ص ۳۲۹)
باید از عمق دل با دعاهایی که از آن حضرت رسیده، همراه شویم و در پیشگاه حق تعالی، مناجات ها و دعاهای مولایمان را تکرار کنیم:
دعای صباح:« …الهی عقلی مغلوب و هوایی غالب و طاعتی قلیل و معصیتی کثیر…»
دعای کمیل:« …اللهم قوّ علی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمة جوانحی…»
زیارت امین الله:«… اللهم اجعل قلبی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک…»
حتی اگر شده قسمت کوتاهی از ادعیه آن حضرت را در قنوت، در تعقیبات و احوال دیگر بخوانیم.
امید است این انس و تکرار، سبب شود که ما، به معارف الهی که از ادعیه ائمه هدی رسیده است، واز باغ و بستان های آن شهر هدایت وجود علی است و از غنی ترین منابع آن محسوب می شود، وارد این شهر هدایت شویم و دررفتار و سلوک نیز به مولایمان اقتدا کنیم.
تاریخ نشان می دهدآنان که چنین نکردند، از راهی سر درآوردند که دشمنان اهل بیت، رفتند.
«وما دعاء الکافرین الا فی ضلال– دعای کافران، که غیرخدا را می خوانند، در گمراهی است و راه به جایی نمی برد.» (سوره رعد، آیه 14)
روضه:
در روز عاشورا امام حسین علیه السلام آمد رو به روی لشگر، فرمود: مگر مرا نمی شناسید؟ من نوه ی پیغمبرم؟!
گفتند: چرا می شناسیم. فرمود: پدرم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب است. گفتند: چرا می دانیم. فرمود: مادرم فاطمه است. گفتند: بله می شناسیم. فرمود: برادرم امام حسن مجتبی است. گفتند: همه را می دانیم. فرمود: فَبِمَ تَستَحِلُّ دَمی؟ :پس چرا خون مرا حلال می دانید؟ گفتند: بُغضاً لِأبیك: به خاطر بغضی كه از پدر تو، (علی) داریم.
كدام علی؟ همان آقایی كه بعد وفات رسول خدا شبانه، درِ تك تك خونه های مهاجر و انصار رو میزد، می گفتند: كیه كوبنده در؟ آرام میفرمود: فاطمه جان، بگو منم دختر پیغمبر كه اگر بفهمند علی پشت دره، در رو باز نمی كنند.
جانم بفدایت یا علی …
یابن شبیب درد حسین درد جان فزا ست یا بن شبیب روضه ما داغ پر بلاست
یابن شبیب عمه ما را كتك زدند آتش هزار بار به باغ فدك زدند
یابن شبیب كوچه، به دل غم نشا نده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است
یابن شبیب خنده مرا ترك می كند خدالتریب را چه كسی درك می كند
یابن شبیب غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ما را پر آب كرد
یابن شبیب جرم یتیم سه ساله چیست دیگر پس از امام كشی آه و ناله چیست
یابن شبیب قصه مِعجر نگفتنی است جریان حنجر و دمِ خنجر شنفتنی است
یابن شبیب غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله حیدر غریب بود
صلی الله علیكم یا اهل بیت النبوه
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب چهارم محرم 1442 مطابق با یکشنبه 2/6/1399
السَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشَّاحِباتِ، السَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ – سلام بر بدن های نحیف و رنگ پریده، سلام براعضای قطعه قطعه شده
مرگ با عزت
سید الشهداء فرمود: « مَوْتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِنْ حَیاةٍ فی ذُلٍّ، اَلْمَوْتُ اَوْلى مِنْ رُكُوبِ الْعارِ وَالْعارُ اَوْلى مِنْ دُخُولِ النّارِ. ( مـرگ با عـزّت از زندگى ذلیـلانه بـرتر اسـت. مرگ برتر از همراه شدن با عار و خوارى است و خوارى از ورود در آتش برتر است .) ( ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص86)
موضوع تدبر
تدبر و تأمل در این نکته است که هم اکنون چه کسانی در مسیر مرگ با عزّت اند و چه کسانی در میسر زندگی ذلیلانه ؟
امام علی علیه السلام مردمان را چنین تقسیم نموده است:«در روزگاری کینه توز، و پر از ناسپاسی و کفران نعمت ها، بسر می بریم ، که نیکوکار، بدکار به شمار می آید، و ستمگر بر تجاوز و سرکشی خود می افزاید نه از آن چه می دانیم بهره می گیریم و نه از آن چه نمی دانیم، می پرسیم، و نه از حادثه مهمّی، تا بر ما فرود نیایده، می ترسیم.
(آنها که در میسر زندگی ذلیلانه اند) :
در این روزگاران، غالبا چهار گروه اند:
1- گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است که، روحشان ناتوان، و شمشیرشان کند، و امکانات مالی، در اختیار ندارند.
2- گروه دیگر، آنان که شمشیر کشیده، و شرّ و فسادشان را آشکار کرده اند، لشکر های پیاده و سواره خود را گرد آورده، و آماده کشتار دیگرانند. دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه کردند که یا رئیس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند( کنایه از پست و مقام). چه بد تجارتی، که دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه که در نزد خداست معاوضه نمایی.
۳- گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا را می طلبند، و با اعمال دنیا در پی کسب مقام های معنوی آخرت نیستند، خود را کوچک و متواضع جلوه می دهند. گام ها را ریاکارانه و کوتاه بر می دارند، دامن خود را جمع کرده، خود را همانند مؤمنان واقعی می آرایند، و پوشش الهی را وسیله نفاق و دو رویی و دنیا طلبی خود قرار می دهند.
۴- و برخی دیگر، با پستی و ذلّت و فقدان امکانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، که خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند.
آنها که در مسیر مرگ با عزّت اند:
در این میان گروه اندکی باقی مانده اند که یاد قیامت، چشم هایشان را بر همه چیز دنیا فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشک هایشان را جاری ساخته است، برخی از آن ها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی می کنند، و برخی دیگر ترسان و سرکوب شده و لب فرو بسته، سکوت اختیار کرده اند،بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می کنند، و بعضی دیگر گریان و دردناکند که تقیّه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمک فرو رفته اند، دهن هایشان بسته، و قلب هایشان مجروح است، آنقدر نصیحت کردند که خسته شدند، از بس سرکوب شدند، ناتوانند و چندان که کشته دادند، انگشت شمارند.» (خطبه ۳۲ نهج البلاغه )
اکنون باید از خود بپرسیم: آیا قادریم این صنوف را که مولایمان از مردم توصیف کرده است، بشناسیم ؟ براستی قضاوت ما درباره خودمان چیست؟ صفات ما با کدامیک از این اصناف آدمها تطبیق می کند؟
اگر باور داشته باشیم که هر سال امام حسین می آید و «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است. و ما را به راه سعادت دعوت می کند، پاسخ ما به امامان چیست؟…
امام سجاد علیه السلام فرمودند: « سى هزار نفر در کربلا بر ضدّ سیدالشهداء گرد آمدند كه همه خود را از این امت(امت اسلام) می پنداشتند و همه با ریختن خون او (امام حسین ع) به خدا تقرب مى جستند. آن حضرت آنان را به یاد خدا مى انداخت، اما آنان پند نمى گرفتند تا آن كه او را از روى ستم و دشمنى به شهادت رساندند.» (بحارالانوار، ج 44، ص 329)
اما کسی که در روز عاشورا از خواب غفلت بیدار شد و تغییر مسیر داد، از ما می پرسد که آیا تو هم بیداری؟ و راهت را درست انتخاب کرده ای؟
روضه: جناب حرّ بن یزید ریاحی
در روز عاشورا، حرّ چشم بینایی پیدا کرد و وضعیت خودش را تشخیص داد. وقتی ندای امام را شنید كه می فرماید:«اما مِن مغیث یغیثنا لوجه اللّه ؟ اما مِن ذاب یذب عن حرم رسول اللّه ؟- آیا فریادرسی هست كه برای خدا به فریاد ما برسد؟ آیا دفاع كننده ای است كه از حرم رسول خدا(ص )دفاع نماید؟» از خواب غفلت بیدار شد، از لشگر فاصله گرفت و به طرف خیمه گاه امام حركت كرد. همین كه نزدیك امام شد، دستهارا برسر نهاد وگفت : خدایا! من توبه می كنم و از اینكه ترس در دل اولیاء وفرزندان اولیاء و فرزند پیامبرت انداختم ، مرا عفو نما! بعد سپر خود را واژگون نمود ونزدیك امام شد و سلام كرد. و به حضرت عرضه داشت : ای فرزند رسول خدا! فدای توشوم ! منم آن شخصی كه راه بر شما بستم و شما را به این بلا انداختم ! هرگز گمان نمی كردم كه این مردم ،با تو چنین كنند. اكنون پشیمانم وبسوی خدا توبه می كنم !آیا توبه من قبول می شود؟
امام فرمود:آری ! خداوند از تو می پذیرد وتو را می بخشد! حرّ برگشت و لشگر عمربن سعد را نصیحت و سرزنش نمود! سپس او وفرزندش مشغول جنگ شدند تا به شهادت رسیدند. امام بر بالین حرّ رفتند و فرمودند:
مادرت ، خوب نامی برای تو گذاشت كه تودر دنیا حرّ(آزاده ) و در آخرت نیزحرّ هستی !
جانم بفدایت یا حسین!
آنچه در سوگ تو ای پاكتر از پاك گذشت نتوان گفت كه هر لحظه چه غمناك گذشت
جلوه روح خدا در افق، خون تو دید آن كه با پای دل از قله ادراك گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شد كه چرا تشنه از او این همه بی باك گذشت
بر لب تشنه لبهای تو، صد رود فرات رود بی تاب كنار تو عطشناك گذشت
با حدیثی كه ملائك ز ازل آوردند سخن از قصه عشق تو، زلولاك گذشت
صلی الله علیک یا اباعبدالله
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب پنجم محرم 1442 مطابق با دوشنبه 3/6/1399
السَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلین فِی الْفَلَواتِ ، السَّلامُ عَلَى النَّازِحینَ عَنِ الْأَوْطانِ، السَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَكْفان – سلام بر آن به خاك افتادگان در بیابانها، سلام بردورشدگان از وطن ، سلام بردفن شدگان بدون كفن
امام حسین علیه السلام فرمودند : «مَن طَلبَ رضَی الله بسَخَطِ النّاس کَفاه الله اُمُور النّاس وَ مَـن طلبَ رضیَ الناس بسَخطِ الله وَ کّلَه الله الىَ النّاس – مردی از اهل کوفه خدمت امام حسین علیه السلام نامه نوشته و عرضه داشت: ای آقا و سرورم، برنامه ای به من بدهید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد. امام علیه السلام برای او نوشتند: به نام خداوند بخشنده بخشایشگر، کسی که رضایت خدا را بر ناراحتی مردم ترجیح دهد، خداوند قلب های مردم را به سوی او جلب خواهد کرد و کسی که رضایت مردم را بر خشنودی خدا ترجیح دهد، خداوند او را به مردم وا می گذارد.» (بحار الأنوار، ج 75، ص 126)
موضوع تدبر
آنچه بسیار شایسته تدبر است، این است که بدانیم: چگونه تشخیص دهیم آنچه انجام می دهیم، مورد رضای خداوند است؟ و مهمتر آنکه بدانیم چگونه علیرغم ناخشنودی مردم، مقیّد به پیمودن را حق باشیم؟
حسن و نیکویی عمل از دو جهت سنجیده می شود: حسن فاعلی و حسن فعلی. حسن فاعلی مربوط به نیت و حسن فعلی، مربوط به نحوه عمل و درستی آن است. کاری که مطابق احکام شرعی و اخلاق اسلامی باشد و با نیت رسیدن به قرب الهی انجام شود، مورد قبول و رضایت خداوند است.
اگر به دنبال رضای خدا باشیم، خداوند قلبهای مردم را به سوی ما جلب می کند و مشکل آنها با ما را حل خواهد کرد، «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وَدّاً – به یقین کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبّتی برای آنان در دلها قرار می دهد». (سوره مریم، آیه 96)
ولی اگر بدنبال جلب رضایت مردم باشیم، خداوند ما را به مردمی که مالک سود و زیان خود نیستند «لَایمْلِکونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفَعاً وَلَا ضَرّاً– سوره رعد / 16» واگذار می کند. که نتیجه آن ناکامی و خسران در دنیا و آخرت است.
امام صادق(ع) مى فرمایند: «لابد للعبد من خالص النیه فى کل حرکة و سکون اذ لو لم یکن بهذا المعنى یکون غافلاً والغافلون قد وصفهم الله تعالى بقوله: ان هم الا کالانعام بل هم اضلّ و قال: اولئک هم الغافلون… – براى بنده (خدا) در هر حرکت و سکونى از خالص ساختن نیت (براى خدا) چاره و گریزى نیست زیرا اگر چنین نباشد غافل است و غافلان را خداوند تعالى اینگونه توصیف فرموده: اینان مانند چهارپایان بلکه گمراه تر هستند و نیز فرموده: اینان همان کسانى هستند که غافلند» (میزان الحکمه ، ج ۳، روایت ۴۷۴۸)
روضه: جناب حبیب بن مظاهر
یکی از اصحاب رسول خدا (ص) که فقیه بزرگوار و از خواص یاران امام علی ع بود و در تمام جنگها در خدمت آن حضرت شمشیر زده بود حبیب بن مظاهر است. حبیب در شهر کوفه از مردم برای امام حسین (ع) بیعت می گرفت. پس از شهادت مسلم بن عقیل در کوفه، مخفیانه خود را به لشکر ابی عبدالله ع رساند. فرمانده جناح چپ سپاه امام حسین ع در کربلا بود. وی در روز عاشورا عده ای از دشمن را کشت و سپس او را به شهادت رساندند سر مبارکش را به گردن اسبی آویختند و در میان لشگر گرداندند.
دو مرتبه جانش را فدای امام حسین (علیه السّلام) کرد و دو مرتبه هم او را زیارت می کنند، چون قبرش جلوی درب حرم است، یک مرتبه موقع رفتن و یک مرتبه موقع بیرون آمدن از حرم.
یکی از علمای بزرگ در خواب، حبیب بن مظاهر را دید بر طبق آیه شریفه (و هم فی الغرفات امنون)، آنان در بهترین جای جنت آسوده اند و به مصداق، (یطوف علیهم ولدان مخلدون) یعنی بهشتیان بهره مند می شوند از دست غلامانی که به انواع تمتعات، بساط نشاط را گسترانده اند.
به حبیب بن مظاهر عرض کرد: چگونه شکر این نعمت را به جای می آوری که در جوانی همراه پیامبر جهاد کردی و در پیری در رکاب فرزند امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به شهادت رسیدی؟ چنین سعادتی برای هیچ کس نبوده، آیا هیچ آرزویی داری؟ جواب شنید: فقط یک آرزو که ای کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتم و مانند شما در عزای امام حسین (علیه السّلام) شرکت می کردم، زیرا از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمودند: هر کس در مجلس مصیبت فرزندم حسین (علیه السّلام) حاضر شود و از روی معرفت، قطرات اشک از دیدگانش جاری شود، خداوند ثواب صد شهید را به او عطا می فرماید و درجاتش را در بهشت بالا می برد، اگر چه من در رکاب حضرت شهید شدم، اما ثواب یک شهید را بیشتر ندارم.
گر بشکافی هنوز خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان زمزمهی دوست دوست
آن که هلاکش نمود ساعد سیمین یار باز به آن ساعدش کشته شدن آرزوست
صلی الله علیک یا أباعبدالله
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب ششم محرم 1442 مطابق با سه شنبه 4/6/1399
السَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الْأَبْدانِ ، السَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِرٍ، السَّلامُ عَلَى ساكِنِ التُّرْبَةِ الزَّاكِیةِ– سلام بر سرهای جدا شده از بدن ها، سلام بر مظلوم بی یاور، سلام برساكن خاك پاك كربلا
امام حسین علیه السلام فرمود:« إیاكَ أنْ تكونَ مِمَّن یخافُ على العِبادِ مِن ذُنوبِهِم و یأْمَنُ العُقوبَةَ مِن ذَنبِهِ ، فإنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى لا یخْدَعُ عَن جَنّتِهِ ، و لا ینالُ ما عِندَهُ إلاّ بطاعَتِهِ ، إنْ شاءَ اللّه ُ- از آنان مباش كه بر بندگان از گناهانشان مى ترسند، اما خویشتن را از كیفر گناهان خویش ایمن مى شمارند؛ زیرا خداوند تبارك و تعالى در اعطاى بهشت خود، فریب نمى خورد و جز با طاعتِ خداوند به آنچه از ثواب و بهشت نزد اوست نتوان رسید.»( تحف العقول ،ص239)
موضوع تدبر
تدبر در این موضوع است که: چگونه اهل طاعت باشیم و بدانیم ما از جمله کسانی نیستیم که اظهار ترس از عاقبت دیگران می کنند و از کیفر گناهان خود غافلند؟ به عیوب دیگران مشغولند و از احوال خود بی خبرند؟
ازبرخی روایات استفاده می شود که اول باید حجاب غفلت و غرور را کنار بزنیم تا بتوانیم حقیقت را درک کنیم: «بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَة حِجَابٌ مِنَ الْغَفْلَهِ وَ الغَرَّة- حجاب غفلت و غرور، مانع از آن مىشود که مواعظ و اندرزها در شما اثر کند» (غرر الحکم، جلد ۷، صفحه۲۹۶)
غفلت و غرور نیز با دوام ذکر از بین می رود: «بِدَوَامِ ذِکْرِاللّهِ تَنْجابُ الْغَفْلَهُ– با استمرار یاد خدا، آثار غفلت زدوده مى شود» (امام علی (ع) غرر الحکم، حدیث ۴۲۶۹)
علمای تربیت چگونگی دوام ذکر را با استناد به روایت امام موسی بن جعفر علیهما السلام توضیح داده اند. آن حضرت فرمودند: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِبْ نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ فَإنْ عَمِلَ حَسَناً استَزادَ اللهَ و إنْ عَمِلَ سیّئاً اسْتَغفَرَ اللهَ مِنهُ و تابَ اِلَیهِ-از ما نیست کسی که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکی کرده است از خدا زیادی آن را بخواهد، واگر بدی کرده، از خدا آمرزش طلب نموده و به سوی او توبه نماید.» (اصول کافی ،ج ۴ ،ص۱۹۱)
برای اقدام و موفقیت در چنین مراقبه ای نصیحت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خطاب به ابوذر بسیار امید بخش است: «یَا ابَاذَر! هَمِّ بِالْحَسَنَهِ وَ انْ لَمْ تَعْمَلْهَا، لِکَى لا تُکْتَبَ مِنَ الْغَافِلِینَ- اى اباذر تصمیم به کارهاى نیک بگیر، هر چند توفیق عمل به آن براى تو حاصل نشود، تا در زمره غافلان نوشته نشوى» (میزان الحکمه، جلد ۳، حدیث ۱۵۱۸۸)
حاصل آنکه برای غافل نماندن از احوال بد خود و مشغول نشدن به عیوب دیگران، راهی جز تن دادن به چنین مواظبتی از خود نداریم از این رو غالب علمای اخلاق آن را در کتب خودآورده اند. امام خمینی در اربعین حدیث، مرحوم نراقی در جامع السعادات،شهید مطهری در تعلیم و تربیت و…
این راه یک عمر مجاهدت است که راه حقی است اما آنچه این راه را آسان و کوتاه می کند عشق به امام حسین است.
امام صادق(ع) حدیثی دارند که حضرت ضمن روایتی که راوی پرسیده بود مگر همه شما کشتی نجات نیستید، پس چرا به امام حسین(ع) می گویید «سفینةالنجاة»، فرمودند: «کُلُنا سُفُن النّجاة و لکن سَفینة جَدّی الحُسُین أوسَع وفی لُجج البحار أسرع– همه ما اهل بیت کشتی های نجاتیم، ولی کشتی جدم حسین علیهالسلام وسیع تر و در عبور از امواج سهمگین دریاها سریع تر است.» (بحار الانوار، ج 26، ص 322)
از این رو امام رضا علیه السلام می گوید: «اى پسر شبیب اگر بر حسین علیه السلام گریه كنى تا اشكهایت بر گونه ات روان شود خداوند هر گناهى كرده باشی از كوچك و بزرگ و كم و زیاد ,همه را برای تو بیامرزد.اى پسر شبیب اگر می خواهى خداوند را ملاقات كنی درحالیكه گناهى نداشته باشى حسین علیه السلام را زیارت كن.اى پسر شبیب اگر می خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پیغمبر صلی الله علیه وخاندان پاكش ساكن شوى پس همیشه بر قاتلان حسین علیه السلام لعنت بفرست.اى پسر شبیب اگر می خواهى ثوابی مانند ثواب شهدای همراه با حسین علیه السلام را داشته باشی، هر وقت بیادشان افتادى بگو: كاش با آنها بودم و به فوز عظیمى می رسیدم.اى پسر شبیب اگر می خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولایت ما باش وبدان اگر مردى سنگى را دوست داشته باشد خداوند باهمان سنگ روز قیامت محشورش می كند.» ( بحار الأنوار ج۴۴ ص۲۹۹)
صلی الله علیک یا اباعبدالله
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب هفتم محرم 1442 مطابق با چهارشنبه 5/6/1399
السَّلامُ عَلى مَن اُریقُ بِالظُّلْمِ دَمُهُ ، السَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراح ، السَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ – سلام بركسی كه ستمكارانه خونش ریخته شد ، سلام به كسی كه خون زخمهایش آب غسلش بود، سلام برمظلومی كه خونش مباح شد.
امام حسین (علیه السلام ) فرمود: «مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الّذِى فَقَدَ مَنْ وَجَدَكَ؟- پروردگارا! آن كه تو را نیافت، چه یافت و آن كه تو را یافت، چه از دست داد؟».(بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۲۶ ح۳ )
موضوع تدبر
تدبر در این موضوع است که: خدا را چگونه باید یافت؟آنگونه که باید یافت؟
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) می خوانیم: «بنا عَرَف اللّه و بنا عَبَد اللّه و نحن الادلّاء علی اللّه و لولانا ما عَبَد اللّه – از طریق ما خدا شناخته شود و از طریق ماست که او عبادت می شود ما راهنمایان بسوی خدائیم و اگر ما نبودیم خداوند عبادت نمی شد»( توحید صدوق، ص 152، باب 12، ح 9)
خداوند انبیاء و اولیاء را در برابر ما قرار داده است که راه و روش زندگی و چگونگی پرورش آنها را تا مخاطبه با حضرت حق و برگزیده شدن و از سوی او مأمور به رسالت و امامت گردیدن همه را مشاهده کنیم .
پس از مشاهده کمالات معنوی و عظمت روحی آنها و ایمان به اتصال آنها به کمال نامحدود و خدای هستی بخش، نقشه راه را از آنان بگیریم و با تربیت آن ها به راه بیفتیم.
در حدیثی از پیامبر اکرم (صلوات الله علیه واله) رسیده است: «لولا ان الشیاطین یحومون الی قلوب بنی آدم لنظروا الی الملکوت– اگر شیاطین دلهای فرزندان آدم را احاطه نکنند هر آینه می توانند به جهان ملکوت نظر افکنند.» (بحارالانوار، ج 70، ص67)
در حدیث دیگری آمده است: «لولا تکثیر فی کلامکم و تمریج فی قلوبکم لرأیتم ما أری و لسمعتم ما اسمع؛ اگر زیاده روی در سخنان شما و آزادی دلهایتان در برابر فساد نبود آنچه را من می بینم، مشاهده می کردید و آنچه را من می شنوم شما هم می شنیدید. (نقل از تفسیر المیزان، ج 5، ص 292)
پس مطمئن باشید این راه به نتیجه می رسد. ولی برای یافتن خداوند، باید سفری معنوی را آغاز کرد که همان معرفت توحید افعالی، صفاتی و ذاتی است. در توحید افعالی خداوند خود را با فعلش که خلق و ایجاد موجودات است، نشان داده:
۱) «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْ ءٍ وَ أَنْ عَسى أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیّ ِ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ – آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزى که خدا آفریده است ننگریسته اند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان مى آورند».( سوره اعراف/185)
2) سپس خداوند صفات خود را معرفی فرموده:«هوَ اللّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ*هوَ اللّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا یشْرِكُونَ*هوَ اللّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ اْلأَسْماءُ الْحُسْنى یسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَكیمُ» (سوره حشر/24-23-22)
3) سپس به معرفی ذات مقدسش پرداخته است که در سوره مبارکه توحید و آیات نخستین سوره مبارکه حدید می خوانیم:«هوَ اْلأَوَّلُ وَ اْلآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلّ شَیءٍ عَلیمٌ»(سوره حدید/3)
شاهدی از دعای شریف عرفه
در مرحله توجه به ذات مقدس اوست که امام حسین علیه السلام خداوند را مانند همین آیه می ستاید. خدایی که او شناخته است اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیز است. دیگر جایی برای غیر خود نمی گذارد. چنین خدایی را می ستاید به وصف: « وما الذی فقد من وجدک» و آن كه تو را یافت، چه از دست داد؟و برای کسی که خداوند را چنین نشناخته باشد، چیزی باقی نمانده که بدان برسد. «ماذا وجد من فقدک» آن كه تو را نیافت، چه یافت؟
در دعای عرفه، حسین علیه السلام عبور خود را از همه مراحل توحید با جملات زیبایی این چنین مطرح می کند:
«إلهی تردُّدی فی الآثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیك بخدمة توصلنی إلیك. كیف یستدلُّ علیك بما هو فی وجوده مفتقرٌ إلیك؟ أیكون لغیرك من الظُّهور ما لیس لك حتی یكون هو المظهر لك؟ متی غبت حتی تحتاج إلی دلیل یدلّ علیك ومتی بَعُدتَ حتی تكون الآثار هی الّتی توصل إلیك؟ عمیت عین لاتراك علیها رقیباً وخسرت صفقة عبدٍ لم تجعل له من حبّك نصیباً – ای خداچون به یکایک آثار ،برای شناسائیت توجه کنم راه وصول وشهودت بر من دور می گردد پس مرا به خدمتی وادار که به تو برساند ،چگونه استدلال کنم بر تودر حالی که اثر ،خود نیاز مند توست آیا برای غیر توظهوری هست که برای تونباشد که آن آشکار کننده ی توباشد،کی غایب شده ای که نیازمند دلیل باشی .وکی دور شده ای که نیاز مند آثاری باشد که بر تودلالت کند.»
همانطور که از خداوند خواسته بود خداوند او را به خدمتی گماشت که او را به خدایش برساند و تا خدایش بجای همه چیز او را کفایت کند.«أو لم یكف بربّك أنّه علی كل شیء شهید»(سوره فصلت/53)
به راستی این چه خدمتی بود که او را به خدا رساند؟ آیا این خدمت کربلا نبود؟
روضه: حضرت علی اصغر علیه السلام
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذكرونی
شیعیان من! هنگامی كه آب گوارا نوشیدید، مرا یاد كنید.
اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَو شَهیدٍ فَانْدُبُونی
و یا هنگامی كه از غریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه كنید.
فَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیرِ جُرْمٍ قَتلُونی
من، نواده [پیامبر] هستم كه مرا بی گناه كشتند.
وَ بِجَرد الخَیل بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی
و پس از آن از روی عمد، مرا پایمال سم اسبان كردند.
لَیتَكُم فی یوْمِ عاشورا جمیعاَ تَنْظُرونی
ای كاش، همگی در روز عاشورا بودید و می دیدید.
كَیفَ اسْتَسْقی لِطِفْلی فَاَبوا اَن یرْحَمُونی
كه چگونه برای كودك خردسالم،آب خواستم و آنان رحم نكردند.
وسَقوهُ سهمُ بَغی عِوضُ الماءِ المَعینِ
و به جای آب، با تیر جفا او را سیراب كردند
صلّی الله علیك أیها الطفل الرضیع
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب هشتم محرم 1442 مطابق با پنج شنبه 6/6/1399
السَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِكَأْساتِ الرِّماحِ ، السَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعینٍ ، السَّلامُ عَلَى الشَّیبِ الخَضیبِ – سلام به كسی كه از جام های نیزه ها سیراب شد، سلام برحمایتگر بی یاور،سلام برمحاسن به خون خضاب شده
امام حسین (ع) فرمود:«لَقَدْ خَابَ مَنْ رَضِىَ دُونَكَ بَدَلاً – هركس به غیر تو دل ببندد، زیان كرده است».(بحار الانوار، ج ۹۵ ص ۲۱۶ ح۳ )
موضوع تدبر:
تدبر در این است که چه کنیم به غیر خدا دل نبندیم؟
امام حسین علیه السلام در دعای عرفه خود می فرماید: «أنتَ الَّذی أزَلتَ الأَغیارَ عَن قُلوبِ أحِبّائِكَ حَتّى لَم یحِبّوا سِواكَ . . .- این تویى كه اغیار را از دل هاى دوستانت زدودى تا آن كه جز تو را دوست نداشتند . . . آن كه جز تو را به جاى تو پذیرفت ، زیان كرد .»
اگر در جملات امام دقت شود خود امام پاسخ این سؤال را داده است و دلیل اینکه کسی جز خدا را در دل نپذیرفته، بیان نموده :امام حسین (ع) : «كیف یستدل علیك بما هو فی وجوده مفتقر إلیك ؟ أ یكون لغیرك من الظهور ما لیس لك حتی یكون هو المظهر لك ؟ … عمیت عین لا تراك علیها رقیبا…- چگونه با چیزی كه خود در وجودش نیازمند توست ، برای وجود تو دلیل آورده شود؟ آیا چیزی هست كه آشكارتر از تو باشد تا وسیله آشكار كردن تو باشد؟ كور باد آن چشمی كه تو را مراقب و نگهبان خود نبیند.» (دعای عرفه ، بحار الانوار، ج 98، ص 226)
براستی وقتی حسین علیه السلام غیر محبوبش نمی بیند چگونه به غیر او دل ببندد؟ می توان نتیجه را گرفت که راه دل نبستن به غیر او، دست یافتن به این معرفت ناب حسینی است.
با قدم برهان متین، اولا باید این معارف را به عقل رسانید و بعد از اقناع عقلی و با انس و تکرار، مطالعه قرآن و روایات، آیات طبیعی و أنفسی و تدبر درآنها، به دل رسانید. و دل را که حرم کبریایی است ، از بت های دروغین زدود. همان فتح الفتوحی که نمادش فتح کعبه در تاریخ اسلام است. همانطور که پیامبر خدا بعد از مجاهدت های بسیار خانه خدا را از معلقه ها و بت ها، زدود.
نقشه این راه در تعالیم اهل بیت علیهم السلام این است که اول باید ظاهر را اصلاح کرد، مطابق با شریعت مقدس نبوی. بعدا نوبت به پاک کردن قوای باطنی اعم از قوه خیال، واهمه، حافظه، متصرفه و فاکره، می رسد، همه این قوا باید انسان را در پیمودن راه خدا یاری کنند، یله و رها نباشند و ابزار دست شیطان نشوند. بعدا باید خود را به قلب رسانید. همانجا که اگر پاک شد، محبوب در آن میهمان می شود.
برو تو خانه دل را فرو روب مهیا كن مقام و جای محبوب
چو تو بیرون شوی او اندر آید به تو بی تو جمال خود نماید
هم در حکمت متعالیه و هم در عرفان اسلامی بزرگانی زحمت کشیده اند و همچون سقایی این معرفت ناب را از سرچشمه آن، یعنی اهل بیت عصمت و طهارت دریافت کرده، هم خود نوشیده اند و هم سقایی کرده، به تشنگان نوشانده اند. این مائیم که باید کمر همت ببندیم و در تحصیل آن همّت کنیم. شرایط زندگی را بطوری تغییر دهیم تا بتوانیم به این مقصود متعالی برسیم و محروم نشویم.
امام حسین (ع) فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیانونَ. – به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى كه دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران كم مى شوند.» (تحف العقول، ص 245)
روضه :وداع حضرت علی اكبر
وقتی علی اكبر خدمت امام آمد واجازه میدان رفتن خواست .امام به او اجازه داد. علی اكبربه طرف میدان حركت كرد. دراین هنگام امام نگاه مأیوسانه ای به او كرد و به گریه افتاد.ومحاسن شریفش را بطرف آسمان بلند كرد و فرمود: خدایا! گواه باش !كه بر این قوم ، شخصی به مبارزه آنان می رود،كه درشكل و اخلاق وسخن شبیه ترین به پیامبر توست . هر گاه دلتنگ پیامبر می شدیم ، بصورت این جوان نگاه می كردیم .
سلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبرگونه ات.
ای تجلی صفات همه برترها چقدر سخت بُود رفتن پیغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای بخدا عشق پدر نیست کم از مادرها
سر راهت دم آن خیمه كمی راه برو تا كه آرام بگیرند کمی خواهرها
مادرت نیست اگر ،مادر سقا هم نیست عمه ات هست به جای همه مادرها
صلی الله علیک یا اباعبدالله
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب نهم محرم 1442مطابق با جمعه 7/6/1399
السَّلامُ عَلَى الخَدِّ التَّریبِ ، السَّلامُ عَلَى الْمَهْتُوكِ الْخِباءِ ، السَّلامُ عَلَى الْأَجْسامِ الْعارِیةِ فِی الْفَلَواتِ – سلام برصورت خاك آلود، سلام برآقایی كه خیام حرمش تیرباران شد.حرمت خیمه گاهش شكسته شد.،سلام بربدن های بی پوشش كه در بیابانها افتاده بود.
از امام حسین (ع) پرسیده شد: «اَىّ شَىْءٍ كُنْتُمْ قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ اللّهُ عَزّوَجَلّ آدَمَ (ع)؟ قَالَ علیه السلام كُنّا اَشْبَاحَ نُورٍ نَدُورُ حَوْلَ عَرْشِ الرّحْمنِ فَنُعَلّمُ لِلْمَلاَئِكَةِ التّسْبِیحَ وَ التّهْلِیلَ وَ التّحْمِیدَ – قبل از اینكه خداوند عزّوجل آدم (ع) را خلق كند، شما چه چیزى بودید؟ فرمود: ما شبحهایى از نور بودیم كه بر گرد عرش خدا مىچرخیدیم و به ملائكه درس تسبیح و توحید و ستایش خدا را مىآموختیم» (بحار الانوار، ج ۵۷ ص ۳۱۱ ح۱ )
موضوع تدبر :
تدبر در این است که دانستن شأن و اشتغال ائمه هدی علیهم السلام قبل از خلقت آدم، چه نکات تربیتی برای ما دارد؟
نکات تربیتی قطعا محدود به چیزهایی که ما می فهمیم نیست. اما بعد از مسأله (عظمت و بزرگی جایگاه حقیقة الإنسان، و خلافة الهی او که واسطه فیض وجود به ما سوی الله است. و اینکه ما بذر اولیه همان انسان کاملیم و باید بخاطر داشته باشیم که جان و حقیقتی که خداوند برای ما آفریده و خواسته است که بسوی او حرکت کنیم و هیچ توقفی در این راه نداشته باشیم و بر سرعت این حرکت دائما بیفزائیم، پیامبر و اهل بیت طاهرینش هستند. و دیگر اینکه باید از آنها که اصل و حقیقت ما هستند همواره مدد بگیریم و محو و عاشق و مجنون آنها باشیم و به غیر آنها نیندیشیم که صافی ترین و پاک ترین و کامل ترین آئینه محبوب ازلی در عالم امکان اند و این عشق و طاعت و معرفت به آنها، عین توحید و پرستش خداوند است.)بعد از این نکات که همه از این روایت نورانی امام استفاده می شود و ما فقط به عناوین آن اشاره کردیم، نکته تربیتی که در این مختصر، موضوع تدبر ماست این است که: همه آن چیزی که از وجود مقدس پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام به عالمیان می رسد، تکبیر و تسبیح و توحید و ستایش خداوند است. « وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ ــ و من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند.(الذاریات:۵۶)
در این کلام نورانی سیّدالشهداء، ذکر تکبیر نیامده و تنها تسبیح و توحید و ستایش مطرح شده است. دلیل این امر شاید این باشد که مولایمان از مقامی سخن می گوید(قبل از آفرینش آدم و حول عرش و تعلیم ملائکه) که قبل از آفرینش دنیا است. در چنین مقامی بر هیچ یک از خلائق پوشیده نیست که بزرگتر از خداوند، چیزی نیست و همه از او هستی می گیرند. این زندگی در عالم دنیا است که جهل و ظلمت بر آن حاکم است و باید دائما تعلیم دید و در رأس همه عبادات تکرار نمود که :الله اکبر الله اکبر… و این تکبیر لازمه ورود و صحّت عبادات است.
خلاصه اینکه: در تسبیح، هر موجودی چگونگی سیر و نحوه رشد و کمال خود را از ائمه نور می آموزد. از عالم جمادات و نباتات و حیوانات گرفته تا سایر موجودات. در توحید، ثبات و استواری و بقاء در مسیر حرکت بسوی حق مطلق را از ائمه هدی دریافت می کنند که مبادا در حرکت عبودی آنها انحرافی ایجاد شود. در تحمید هم، در هر لحظه به حظّ و بهره ای می رسند که خداوند از مواهب وجود و لذّات و کمالات آن برایشان قرار داده است. البته این عیش و لذت و بهره، همان لذت عبادت خداوند است که به صورت چهره های نامتناهی از نعمتها ظاهر می شود و چنین لذیذ، زیبا و دوست داشتنی است. بنابراین: هدف و مقصود خلقت، چیزی جز عبادت او (جلّت عظمته) نیست.
« یا بن آدم! خلقتُ الأشیاءَ کُلَّها لِأجلِک، و خَلقتُک لِأجلی، و أنت تَفِرّ مِنّی. ـ ای فرزند آدم ! همه ی اشیاء را برای تو آفریدم و تو را برای خویش ساختم ، در حالی که تو از من فرار می کنی.» (تحریر المواعظ العددیة ، ص۵۷۴ )
بخاطر چنین معرفتی است که اصحاب مثل پروانه گرد وجود امامشان می چرخند ……
روضه : امان نامه
سید بن طاووس در لهوف آورده است که: فرمان عبیداللّه بن زیاد پلید به عمربن سعد نحس ، به این مضمون رسید كه او را فرمان مى داد به تعجیل در قتال و بیم داده بود از تأخیر و اهمال . پس لشكر شیطان به امر آن بى ایمان ، رو به جانب امام انس و جان آوردند و شمرذى الجوشن ، ندا در داد كه كجایند خواهرزادگان من : عبداللّه ، جعفر، عباس ، و عثمان ؟ امام حسین علیه السّلام به برادران گرامى خویش فرمود: جواب این شقى را بدهید گرچه او فاسق و بى دین است ولى از زمره دائى هاى شماست . آن جوانان برومند حیدر كرّار به آن كافر غدّار، فرمودند: تو را با ما چه كار است ؟ آن ملعون نابكار عرضه داشت : اى نوردیدگان خواهرم ! شما در امان و راحت باشید و خود را با برادرتان حسین ، به كشتن ندهید و ملتزم قید طاعت امیرالمؤمنین(!) یزید بن معاویه باشید تا به سلامت برهید.
پس حضرت عباس(علیه السلام ) به آن پلید، فریاد برآورد كه دستت بریده باد وخدا لعنت كند امان نامه تو را ؟! اى دشمن خدا؛ ما را امر مى كنى كه برادر و سید خود حسین فرزند فاطمه(س)را وابگذاریم و بنده طاعت لعینان و اولاد لعینان باشیم ؟!
سلام بر عشق و برادری ات، ای مصداق فروتنی!
سلام بر تو و آن دستان آب آورت، ای كه سوخته دلان از دستان تو تمنای آب حیات دارند، ای ساقی!
گفت من ماه بنی هاشم، سرُور قلب زهرایم شبه حیدر، زاده آزاده ام البنینم
دست دادم در ره حق تا كه یزدان داد بالم با همه قدوسیان طیار در خلد برینم
تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم من چگونه آب بنوشم شاه را عطشان ببینم
صلی الله علیک یا اباعبدالله
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب دهم محرم 1442 مطابق با شنبه 8/6/1399
السَّلامُ عَلَى الْأَعْضاءِ الْمُقَطَّعاتِ، السَّلامُ عَلى مَن دَفَنَهُ أَهْلُ الْقُرى، السَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوع بِالْقَضیبِ – سلام براعضای قطعه قطعه شده، سلام بر كسی كه بادیه نشینان دفنش كردند، سلام بردندانهای با چوب خیزران شكسته
امام حسین علیه السلام فرمود: «إنَّ الْغِنى وَ اْلِعزَّ خَرَجا یَجُولانِ، فَلَقیا التَّوَکُلَّ فَاسْتَوْطَنا.- عزّت و بى نیازى ـ هر دو ـ شتاب زده به دنبال پناهگاهى مى دویدند، چون به توکّل برخورد کردند، آرامش پیدا نموده و آن را پناهگاه خود قرار دادند.» ( مستدرک الوسائل: ج 11، ص 218، ح 15)
موضوع تدبرّ :
در آئینه این میزان که مولایمان نشان داده، احوال ما چگونه است؟ آیا آنچنان توکّلی به خداوند داریم که بتوانیم آثار عزّت و بی نیازی آن را در زندگی خود ببینیم؟
از حضرت سید السّاجدین و زین العابدین علیه السّلام روایت است که: «لمَّا صَبَّحَتِ الْخَیلُ الْحُسَینَ علیه السلام، رَفَعَ یدَیهِ وَ قَالَ:اللَهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کلِّ کرْبٍ، وَأَنْتَ رَجَآئِی فِی کلِّ شِدَّه، وَأَنْتَ لِی فِی کلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَه وَعُدَّه. کمْ مِنْ هَمٍّ یضْعُفُ فِیهِ الْفُؤَادُ، وَتَقِلُّ فِیهِ الْحِیلَه، وَیخْذُلُ فِیهِ الصَّدِیقُ، وَیشْمُتُ فِیهِ الْعَدُوُّ؛ أَنْزَلْتُهُ بِک، وَشَکوْتُهُ إلَیک، رَغْبَه مِنِّی إلَیک عَمَّنْ سِوَاک؛ فَفَرَّجْتَهُ عَنِّی، وَکشَفْتَهُ، وَکفَیتَهُ. فَأَنْتَ وَلِی کلِّ نِعْمَه، وَصَاحِبُ کلِّ حَسَنَه، وَمُنْتَهَی کلِّ رَغْبَه.- و چون صبحگاهان لشگر دشمن به نزد حسین علیه السّلام آمدند، دست های خود را بلند نموده و عرضه داشت: بار پروردگارا! در تمام غصّه ها و اندوه ها، تو محلّ اتّکاء و اعتماد من می باشی! و در هر گرفتاری و شدّت، تو محلّ امید من هستی! و در هر حادثه ای که بر من فرود آید و هر نازله ای که بر من وارد شود، تو محلّ اطمینان و استعداد من می باشی!
چه بسیار از هموم و غموم خود را که دل در آن ناتوان می شد، و حیله و چاره برای رفع آن کوتاه می آمد، و دوست، انسان را تنها می گذاشت، و دشمن زبان به شماتت می گشود؛ من بارِ آن حوادث و هموم را بسوی تو آوردم، و شِکوه آن را به تو نمودم؛ به جهت میل و رغبتی که به تو داشتم و به غیر از تو نداشتم؛ پس خداوندا تو همه آنها را برطرف نمودی! و امر مرا کفایت کردی! بنابراین ای خدای من! تو ولی تمام نعمت ها هستی! و صاحب هر نیکوئی! و منتهای تمام رغبت ها می باشی!» (إرشاد مفید ص 253)
از سخنان امام که فرمود: « کمْ مِنْ هَمٍّ یضْعُفُ فِیهِ الْفُؤَادُ، وَتَقِلُّ فِیهِ الْحِیلَه…» فهمیده می شود این توکل در کشاکش زندگی و در تنگناها و تکیه برخداوند در حلّ مشکلات به مرور و زمان قوّت می گیرد و بارور می شود تا آنکه به ثمر می نشیند.
برای کسی که عمری در هجوم مشکلات و شداید همیشه آشفته حال و نگران هزاران اسباب و علل مختلف بوده که آیا درست و به موقع فراهم می شود یا نه و بر آنها تکیه داشته و غالبا از خداوند غافل بوده، معلوم است که دلش لرزان و ناآرام است و از توکل بر خداوند اگر چه به آن معتقد باشد، عملا بی بهره یا کم بهره است.
درآیه ۱۰سوره مبارکه فاطر می خوانیم: «مَن كانَ یریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا ۚ إِلَیهِ یصعَدُ الكَلِمُ الطَّیبُ وَالعَمَلُ الصّالِحُ یرفَعُهُ. – کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛ سخنان پاکیزه به سوی او صعود می کند، و عمل صالح آن را رفعت می بخشد.» یعنی آنکه اعتقاد صحیح وقتی به مقتضای آن عمل شد، تقویت شده، باورقلبی می شود و آنچه باور قلبی شد بسوی خدا بالا می رود. (کنایه از اینکه خدا آن را می پذیرد) و موجب آرامش قلب و عزّت و بى نیازى آن می شود.
روضه : شهادت امام حسین علیه السلام ( لهوف سید بن طاووس)
راوى گوید: و آنگاه حسین علیه السّلام، دشمن را به مبارزه فرا خواند، و هماره هر كس كه به مبارزت با حضرتش قدم پیش مى نهاد به دست او راهى جهنّم مى گردید تا آن جا كه كشتار عظیمى بنمود.
در همان حال مى فرمود:
القتل أولى من ركوب العار و العار أولى من دخول النّار
شهادت از پذیرش ننگ اولى، و ننگ از ورود در آتش اولى است .
یكى از راویان گوید: به خدا سوگند ندیدم مردى را كه فرزندان و اهل بیت ویارانش كشته شده، بار این همه دردها و رنجها را به دوش كشیده مع الوصف اینگونه دلیرانه در صحنه نبرد ابراز شجاعت و رشادت كند تا آن جا كه دشمن هم پشت هم به صورت گروهى به جنابش یورش برده حضرت با شمشیرش به آنان حمله ور شده دشمنان چون گلّه بز در برخورد با گرگ مى گریختند، حضرت گاه به صفوف فشرده سى هزار نفرى دشمن حمله و آنان را به هزیمت مى برد و دشمن چون ملخ پراكنده مى شدند و امام به مكانش بازگشته مى فرمود:«و لا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلىّ العظیم».
راوى گوید: امام علیه السّلام پیوسته مى جنگید تا آن كه دشمن بین او و حرم او حائل شد. امام بانگ بر آنان زد و فرمود: «واى بر شما، اى دنباله روان آل ابى سفیان، اگر برایتان دین نبوده و از معاد و قیامت پروایى ندارید، پس در این دنیا آزاده باشید، و اگر آنچنان گمان دارید كه عربید به احساب و نژادتان باز گردید.» شمر ندا در داد كه اى فرزند فاطمه چه می گویی ؟ فرمود: «سخنم این است كه، من با شما مى جنگم و شما با من، و بر زنان گناهى نیست، پس ای سركشان و طاغیان و نادانان، خود را از تعرّض به حرم من تا من زنده هستم باز دارید.شمر گفت: این حقّ تو است.
دشمنان شروع به حمله به امام علیه السّلام نموده، حضرتش حملات خود را از سر گرفت و او با این وصف شرب آبى را مى جست و نمى یافت، تا آن كه هفتاد و دو جراحت یافت. امام علیه السّلام، لحظه اى براى استراحت توقّف فرمود و در حالى كه ضعف از جنگ بر وى عارض گردیده بود، در همان حال سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت اصابت نمود، امام علیه السّلام پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد كه تیرى سه شاخه و زهر آلود بیامد و بر قلب مقدس امام نشست، امام علیه السّلام فرمود:«بسم اللَّه و باللَّه و على ملّة رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله»
یارب دلم از غم حسین محزون کن در سیـــــنه ی ما محبتش افزون کن
جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم خون ساز و ز راه دیده ام بیرون کن
صلی الله علیک یا اباعبدالله
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب یازدهم محرم 1442مطابق با یکشنبه 9/6/1399
السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیاء ، السَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ، السَّلامُ علیکِ یا بنتَ مَن عُرِجَ إِلی السَّماءِ و وُصِلَ إِلی مَقامِ قابَ قوسَینِ أَو أَدنی – درود بر تو باد ای دختر سرور پیغمبران ،درود بر تو باد ای دختر صاحب حوض کوثر و صاحب پرچم ،درود بر تو باد ای دختر کسی که بالا برده شد به سوی آسمان و وصل شد به مقام مرتبه ی قاب قوسین یا نزدیکتر
امام حسین علیه السلام فرمود:« جدم رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمود: فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یراک قَتِیلاً، اِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یراهُنَّ سَبایا؛ خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند.» (لهوف، ص 27)
موضوع تدبر :
این است که: چه نکته ای در اراده خداوند است که می خواهد امام حسین علیه السلام را شهید و اهل بیتش علیهم السلام را اسیر ببیند؟ و ما از این مسأله، چه تأثیری را باید درخود انتظار داشته باشیم؟
محمّد بن حنفیه ملاقاتی در مکه با امام حسین علیه السلام دارد که در آن ملاقات چنین عرض می کند: «ای برادر! تو مردم کوفه را خوب می شناسی و می دانی که با پدر و برادرت چه کردند و من می ترسم که سرنوشت شما نیز همان سرنوشت گذشتگان بشود. اگر مصلحت بدانی، در مکه بمان که هم جانت سالم می ماند و هم عزّت و احترامت محفوظ است.ولی فردای آن روز حضرت به سوی کوفه حرکت کرد. محمّد گفت: «چه شد که در حرکت عجله می کنی؟»حضرت فرمود: «بعد از رفتن تو، پیامبر را در خواب دیدم که فرمود: «یا حُسَینُ اُخْرُجْ فَاِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یراک قَتِیلاً؛ ای حسین! بیرون برو که خداوند خواسته تو را کشته ببیند.» محمّد کلمه استرجاع را بر زبان آورد و گفت: «اکنون که عازم هستی، پس چرا زنان را با خودت می بری؟ فرمود: «اِنَّ اللَّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یراهُنَّ سَبایا؛ خدا خواسته که آنها را اسیر ببیند»(لهوف، ص 27)
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب ور نه این بی حرمتی را کی روادارد حسین
نکته ها و آثار شهادت امام و اسارت اهل بیتش علیهم السلام گذشته از اینکه (برای آنها بالاترین مقام را خواسته است- به واسطه این مقام بلند شفاعت آنها را می پذیرد- اسلام را از تحریف نجات می دهد- بسیاری از نفوس مستعده را هدایت کند- تحمّل سختی ها را، راه رسیدن به سعادت معرفی کند و صدها نکته دیگر که از همه آنها مهمتر معرفت خداوند است که در آئینه پاک و زلال امام ارائه می شود.)
سیّد الشهدا هنگامی که از مدینه خارج می شدند، رسول خداصلّی الله علیه وآله وسلّم را در خواب زیارت نمودند و حضرت به ایشان فرمودند:«ان لک فی الجنان درجاتٍ لاتنالها الا بالشهادة – برای تو در بهشت مقامی است که جز با شهادت به آن نمی رسی.» ( نفس المهموم، ص 68)
و در روز عاشورا هر چه آن حضرت به شهادت نزدیکتر می شدند، چهره شان برافروخته تر و شاداب تر و حالت حضرت آرام تر می شد. (بحار الانوار، ج 44، ص 297)
امام این تربیت را به اصحاب و یارانش منتقل نمود تا جایی که علامه مجلسی در بحار بابی با عنوان «باب فضل الشهداء معه و علة عدم مبالاتهم بالقتل و بیان أنه صلوات الله علیه کان فرحاً لا یبالی بما یجری علیه» باز نموده اند. ( بحار الانوار، ج 44، ص297)
در نهج البلاغه آمده است که رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پس از خبر دادن أمیرالمؤمنین علیه السلام به شهادت فرمودند: «یا علی کیف صبرک اذن؟ »حضرت عرض کردند: «لیس هذا من مواطن الصبر ولکن من مواطن البشری و الشکر.» ( نهج البلاغه، خطبه 156)
وقتی ابن زیاد ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها گفت: کیف رأیت صنع اللـه بأخیك و أهل بیتك؟ حضرت فرمودند : «ما رأیت الا جمیلا.» تمام صحنه های دردناک عاشورا و پس از عاشورا در چشم خدا بین حضرت زینب زیبائی و جمال است.
روضه:شام غریبان
نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است. شبی تیره تر از سیاهی! شبی جانسوز که در آن تلخ ترین لحظات بر خاندان امام حسین علیه السلام گذشت. آیا می شود رنج و سوز و مصیبت باز ماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد ویا حتی تصور نمود؟ آیا کسی درک می کند که دیدگان خون فشان عمه امام زمان علیه السلام و اهل بیت چقدر و چگونه برآن حضرت گریستند؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟
با چه زبانی و با چه لفظی می توان دل های شکسته، قلبهای جریحه دار ،ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی،و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند؛امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار،بدون سرورشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام چه می کنند؟
تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم؟دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟زینب کبری سلام الله علیها آن شب چه حالی داشت؟از یک سو مراقبت از حجت خدا زین العابدین علیه السلام و همسران و یتیمان برادر ،واز سوی دیگر به دنبال دختران گمشده!! همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند!
آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام
سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور
باغ سر سبز تو را خشک و خزانی کردند نا کسانی که مرا خرد و کمانی کردند
پیکرت روی زمین بود و همه خندیدند بعد از آن بر بدنت اسب دوانی کردند
بر سر قبر علی اصغر تو جمع شدند با سر نیزه ولی فاتحه خوانی کردند
این طرف چادر طفلان تو در آتش سوخت آن طرف با سر تو دست فشانی کردند
صلی الله علیكم یا سادتی یا اهل بیت النبوه
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب دوازدهم محرم 1442 مطابق با دوشنبه 10/6/1399
امام حسین علیه السلام فرمود: «یَا ابْنَ آدَمَ تَفَکَّرْ وَ قُلْ أَیْنَ مُلُوکُ الدُّنْیَا وَ أَرْبَابُهَا الَّذِینَ عَمَرُوا وَ احْتَفَرُوا أَنْهَارَهَا وَ غَرَسُوا أَشْجَارَهَا وَ مَدَّنُوا مَدَائِنَهَا فَارَقُوهَا وَ هُمْ کَارِهُونَ وَ وَرِثَهَا قَوْمٌ آخَرُونَ وَ نَحْنُ بِهِمْ عَمَّا قَلِیلٍ لَاحِقُونَ – ای فرزند آدم! اندیشه کن و بگو پادشاهان دنیا کجایند و آنان که دنیای ویران را آباد کردند کجایند؟ آن ها که نهرهای آب را روان ساختند، شهرها بنا کردند با ناراحتی، همه را گذاشتند و رفتند. و گروه دیگر وارث آنان شدند. ما هم در آینده نزدیکی به آنان ملحق می شویم.» (ارشادالقلوب، جلد 1، صفحه 30)
موضوع تدبر:
تدبر در این است که حال که می دانیم که بزودی باید به گذشتگان بپیوندیم چه تغییراتی باید در خود و زندگیمان ایجاد کنیم؟
«یا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْ مَصْرَعَکَ وَ فِی قَبْرِکَ مَضْجَعَکَ وَ مَوْقِفَکَ بَیْنَ یَدَیِ الله تَشْهَدُ جَوَارِحُکَ عَلَیْکَ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ تَبْلُغُ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ وَ تَبْدُو السَّرَائِرُ وَ یُوضَعُ الْمِیزَانُ لِلْقِسْطِ یَا ابْنَ آدَمَ اذْکُرْ مَصَارِعَ آبَائِکَ وَ أَبْنَائِکَ کَیْفَ کَانُوا وَ حَیْثُ حَلُّوا وَ کَأَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ حَلَلْتَ مَحَلَّهُمْ وَ صِرْتَ عِبْرَةً لِلْمُعْتَبِرِ .- ای فرزند آدم! بیاد آر آن جا را که روزگار تو را به زمین زند و در گور تو خوابگاه تو است. و یاد کن آن روزی را که در پیشگاه پروردگار قرار گیری؛ اعضای تو بر ضررت گواهی دهند؛ آن روز که گام ها بلغزد و جان ها به گلوگاه رسد گروهی روسفید و جمعی سیه رو باشند و رازهای نهفته آشکار شود؛ میزان دادگری، نهاده گردد. ای فرزند آدم! به یاد آر خوابگاه پدران و نیاکانت و فرزندانت را که چطور بودند و چگونه فرود آمدند و گویا تو هم در آینده نزدیکی به همان مکان ایشان فرود خواهی آمد و برای دیگران عبرت و پند خواهی شد.» (ارشادالقلوب، جلد 1، صفحه 30)
امام علی(علیه السلام) هر شب پس از نماز عشاء و پیش از آن که نمازگزاران پراکنده شوند با صدای رسا می فرمود: «تَجَهَّزُوا، رَحِمَكُمُ اللّهُ، فَقَدْ نُودِی فِیكُمْ بِالرَّحِیلِ، وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْیا – خداوند شما را رحمت كند، آماده كوچ [از این جهان] شوید، چرا كه نداى رحیل در میان شما داده شده است، علاقه و تكیه خود را بر دنیا كم كنید.» ( نهج البلاغه،خطبه 204 )
شخصى از امیرمؤمنان(علیه السلام) پرسید: «مَا الاسْتِعْدادُ لِلْمَوْتِ؟- آماده شدن براى مرگ و سفر آخرت چگونه است؟» فرمود: «أداءُ الْفَرائِضِ وَ اجْتِنابُ الْمَحارِمِ وَ الاشْتِمالُ عَلَى الْمَكارِمِ ثُمَّ لایبالی أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیهِ – انجام واجبات و پرهیز از محرمات و دارا بودن فضایل اخلاقى است. سپس تفاوتى نمى كند او به سراغ مرگ برود [مانند استقبال از شهادت در میدان جهاد و یا مرگ به سراغ او آید.» (أمالی، ابن بابویه،ج۱ص۲۹۷)
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) بسیار می فرمودند: «کونوا عن الدّنیا نُزّاهاَ وإلی الآخرة وُلاّهاً – حریم قلب خود را از غبار دنیاگرایی پاک کنید و شیفته زندگی جاوید اخروی باشید.» (شرح غررالحکم، ج 4، ص 614)
شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد که توصیه ای به من بکنید. حضرت در پاسخ فرمودند: « أَعِدَّ جَهازَک ؛ وَ قَدِّم زَادَک وَ کُن وَصِیَّ نَفسِک وَ لَا تَقُل لِغَیرِک یَبعَثُ إِلیکَ … – جهاز سفر آخرتت آماده کن. توشه ای هم که برای این سفر لازم داری، پیش بفرست، وصیّ خودت باش. به جای اینکه به دیگری سفارش کنی که آنچه برای تو لازم است، بعداً برای تو بفرستد، خود تو، قبل از آنی که حرکت بکنی، قبل از آنی که وقت بگذرد، به دست خود، با اختیار خود، آن را برای خودت فراهم کن.» (الشافی، ص ۸۷۱)
روضه:پیراهن خونین
یک روز بی بی دو عالم عرضه داشت علی جان پدرم چند روزه از دنیا رفته، دلم براش خیلی تنگ شده دوست دارم یه پیراهن پدرم رو برام بیاری تا ببوسم و ببویم، یكم آروم بگیرم. همین كه حضرت زهرا سلام الله علیها پیراهن بابا رو گرفت، بویید و بوسید، از شدت فراق پدر غش كرد و به زمین افتاد.
این پیراهن خون آلود نبود، اثر تیغ و نیزه نداشت اما بی بی زینب ، پیراهن حسینش رو آورد مدینه نشست كنار قبر شریف پیغمبر، پیراهن حسینشو پهن كرد روی قبر پیغمبر صدا زد یا ابتاه یا رسول الله هذا قمیص أخی الحسین این پیراهن حسینته زنهای مدینه گفتن چرا اینقدر این پیراهن پاره پاره است، خون آلوده، ناله بی بی بلند شد نبودید كربلا….. نیزه دار با نیزه می زد…. شمشیردار با شمشیر می زد……
صلی الله علیک یا اباعبدالله یا اهل بیت النبوه
بگذارید كنار بدنش گریه كنم برتن زخمی بی پیرهنش گریه كنم
چه غریبانه صدا زد مرا آب دهید بگذارید به سوز سخنش گریه كنم
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب سیزدهم محرم 1442مطابق با سه شنبه 11/6/1399
السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ سَیِّدِ الأَنبیاء، السَّلامُ علیکِ یا بنتَ صاحِبَ الحَوضِ واللِّواءِ، السَّلامُ علیکِ یا بنتَ مَن عُرِجَ إِلی السَّماءِ و وُصِلَ إِلی مَقامِ قابَ قوسَینِ أَو أَدنی درود بر تو باد ای دختر سرور پیغمبران ،درود بر تو باد ای دختر صاحب حوض کوثر و صاحب پرچم ،درود بر تو باد ای دختر کسی که بالا برده شد به سوی آسمان و وصل شد به مقام مرتبه ی قاب قوسین یا نزدیکتر
امام حسین علیه السلام فرمودند : یَا ابْنَ آدَمَ، إنَّما أنْتَ أیّامٌ، کُلَّما مَضى یَوْمٌ ذَهَبَ بَعْضُکَ. – اى فرزند آدم، بدرستى که تو مجموعه اى از زمان ها و روزگار هستى، هر آنچه از آن بگذرد، زمانى از تو فانى و سپرى گشته است ـ بنابراین لحظات عمرت را غنیمت شمار که جبران ناپذیر است.» (إرشاد القلوب ج۱ ص۴۰)
موضوع تدبر:
چگونه باید قدر ایام عمر را دانست و بهترین استفاده ها را از آن برد تا در دنیا و آخرت اهل حسرت نباشیم؟
امام صادق(ع) فرمودند: «مَا مِنْ یوْمٍ یأْتِی عَلَى ابْنِ آدَمَ إِلَّا قَالَ لَهُ ذَلِکَ الْیوْمُ یا ابْنَ آدَمَ أَنَا یوْمٌ جَدِیدٌ وَ أَنَا عَلَیکَ شَهِیدٌ فَافْعَلْ فِی خَیراً وَ اعْمَلْ فِی خَیراً أَشْهَدْ لَکَ یوْمَ الْقِیامَةِ فَإِنَّکَ لَنْ تَرَانِی بَعْدَهَا اَبَداً – هیچ روزی نیست که بر فرزند آدم وارد میشود مگر اینکه آن روز به او میگوید: من برای تو روزی نو و جدید هستم! و من، یعنی زمان، نسبت به تو گواهی دهنده هستم! در من عمل خیر انجام بده در روز قیامت نسبت به اعمال تو شهادت میدهم و تو بعد از این هیچگاه مرا نخواهی دید مگر در روز قیامت.» (وسایلالشیعه، ج16، ص99)
امام علی(ع) در روایتی به نقل از نبی اکرم (ص) فرمودند که: « أَکْیسُ الْکَیسِین مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ. زیرکترین زیرکان، کسی است که از خود حساب بکشد، و کارهایش را در ارتباط با جهان دیگر انجام دهد.» فَقَالَ رَجُلٌ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین! کَیفَ یحَاسِبُ نَفْسَه؟ شخصی سوال کرد، : انسان چگونه از خود حساب بکشد؟ «قَالَ(علیهالسلام) إِذَا أَصْبَحَ ثُمَّ أَمْسَی رَجَعَ إِلَى نَفْسِهِ وَ قَالَ یا نَفْسِی! إِنَّ هَذَا یوْمٌ مَضَى عَلَیکِ لَا یعُودُ إِلَیکِ أَبَداً وَ اللَّهُ یسْأَلُکِ عَنْهُ بِمَا أَفْنَیتِهِ؟ «فَمَا الَّذِی عَمِلْتِ فِیهِ؟ حضرت فرمود: هرگاه شب را به روز آورد، و روز را به شب رساند، بازگشتی به خود داشته باشد، و بگوید: ای فلانی! امروز روزی بود که بر تو گذشت، در حالی که هیچگاه به سوی تو باز نمیگردد، و خدا از تو میپرسد آن را در چه راهی مصرف کردی؟ أَ ذَکَرْتِ اللَّهَ أَمْ حَمِدْتِه؟ آیا در این روز به یاد خدا بودی و او را حمد و ستایش کردی؟ أَ قَضَیتِ حَوَائِجَ مُؤْمِنٍ فِیهِ؟ آیا در این روز خواسته و حاجت برادر ایمانیات را برآورده کردی؟ ءاَنَفَّسْتِ عَنْهُ کَرْبَهُ؟ آیا از گرفتاریهای او گره گشایی کردی؟ أَ حَفِظْتِیهِ بِظَهْرِ الْغَیبِ فِی أَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ؟ آیا در غیاب برادر مؤمنت اخوت اسلامی و ایمانی را نسبت به خاندان و فرزندش رعایت کردی؟ أَ حَفِظْتِیهِ بَعْدَ الْمَوْتِ فِی مُخَلَّفِیهِ؟ آیا بعد از مرگ او از این حریم ایمانی نسبت به بازماندگانش حراست و مراقبت کردی؟ أَ کَفَفْتِ عَنْ غِیبَةِ أَخٍ مُؤْمِنٍ؟ آیا از غیبت کردن پشت سر برادر مؤمنت جلوگیری کردی؟ أَعَنْتِ مُسْلِماً؟آیا کمک کار برادر مسلمانت بودی؟ مَا الَّذِی صَنَعْتِ فِیهِ؟ در این روز چه کار کردی؟
فَیذْکُرُ مَا کَانَ مِنْهُ فَإِنْ ذَکَرَ أَنَّهُ جَرَى مِنْهُ خَیرٌ حَمِدَ اللَّهَ وَ کَبَّرَهُ عَلَى تَوْفِیقِهِ وَ إِنْ ذَکَرَ مَعْصِیةً أَوْ تَقْصِیراً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ وَ عَزَمَ عَلَى تَرْکِ مُعَاوَدَتِهِ- پس گذشته را یادآور شود، اگر به گذشته مراجعه کرد و دید آنچه که بر او گذشته خیر بوده و خطایی از او سر نزده، حمد و سپاس خداوند را بجا بیاورد و او را برای توفیقی که نصیبش کرده بزرگ بشمارد. و اگر خطایی از او سر زده، از خدایش پوزش بخواهد و استغفار کند، و تصمیم بگیرد که دیگر به آن گناه بازنگردد و آن را تکرار نکند.» (وسایلالشیعه، ج16، ص98)
پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) می فرمایند: «ما مِن ساعهٍ تَمُرُّ بابنِ آدَمَ لَم یَذکُرِ اللّه َ فیها إلاّ حَسِرَ علَیها یَومَ القیامَهِ– هر لحظه ای که بر فرزند آدم، بگذرد و او به یاد خدا نباشد ، فردای قیامت به واسطه آن لحظه، حسرت می خورد.»
فراموشی یاد خدا موجب بسیاری خطاها می شود : استکبار، استهزاء، صرف مال بر ضد اسلام، انکار معاد، بی ایمانی، ترک اطاعت، ترک عمل صالح، تکذیب آیات خدا، غفلت از قیامت،عدم استفاده از فرصتها، اعراض کردن از یاد خدا، از دست رفتن نعمت، حسرت نسبت به داشته های دیگران، ظلم و ستم، همنشینی با دوستان بد، عدم استفاده مُناسب از ثروت. اما آنهایی هم که از این رذائل پاکند در دنیا و آخرت حسرت می خورند، همه حسرت می خورند، بدها حسرت می خورند که چرا بد کردند، خوب ها حسرت می خورند که چرا بیشتر کار خوب نکردند. و بزرگترین حسرت خوبان، از دست دادن توفیق یاری امام حسین (ع) می باشد و سخنشان این است:« یا لیتنا کنا معک فافوز فوزا عظیما»
روضه : حضرت زینب سلام الله علیها
روز دوّم محرّم كه بی بی زینب می خواست از محمل پیاده بشه، جوانان بنی هاشم اومدند، محارم بی بی اومدند، علی اكبر اومد، قاسم اومد، قمر بنی هاشم اومد. بی بی رو با احترام پیاده كردند. یكی ركاب گرفت یكی چادر بی بی رو گرفت، یكی دست بی بی رو گرفت، امّا صبح یازدهم محرم بی بی زینب همه بچّه ها رو سوار كرد، ولی كسی نبود محرمی نبود، زینب رو كمك كنه. روشو كرد سمت گودال قتلگاه. صدا زد:«واحسینا»یه نگاهی سمت نهر علقمه صدا زد:«وا عبّاساه»
صلی الله علیکِ یا سیّدتی
من كه زآغاز عمر، بی تو نكردم سفر خیز و نگه كن ببین ، با كه سفر میروم
بی كفن و چاك چاك ، پیكر تو نقش خاك آه به دل می زنم، خاك به سر می كنم
بأبی أنتَ و اُمّی یاسیدنا یا ابا عبدالله الحسین
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب چهاردهم محرم 1442مطابق با چهارشنبه 12/6/1399
امام حسین علیه السلام در پاسخ به نامه مردی که نوشته بود دو کلمه مرا نصیحت کنید. چنین نوشت:« مَنْ حاوَلَ أمْراً بِمَعْصِیَةِ اللهِ کانَ أفْوَتُ لِما یَرْجُو وَ أسْرَعُ لِمَجیىءِ ما یَحْذَرُ– هرکس از روى نافرمانى و معصیتِ خداوند، کارى را انجام دهد، آنچه را آرزو دارد سریع تر از دست مى دهد و به آنچه هراسناک و بیمناک مى باشد مبتلا مى گردد.» (اصول کافى: ج 2، ص 373)
موضوع تدبر :
تا چه اندازه مطمئن شده ایم: ثمر گناه و معصیت خداوند، از دست رفتن آرزوها و مبتلا شدن به بدبختی هایی است ؟
البته گناهان متعدد و متنوع هستند؛ اما دروغ کلید همه گناهان است.
در حدیثى از امام باقر( ع) می خوانیم:«ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتیح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب- خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهایى قرار داده و كلید آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتیها و بدیها عقل است و شراب، عقل را از كار می اندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است « إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب – خداوند کسی را که دروغگو و کذاب است هدایت نمی کند. (سوره غافر/ 28)» (اصول كافى جلد 2 صفحه 254)
علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند« ولکن یوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَیمزجان – مردم قسمتی از حق و قسمتی از باطل را گرفته و در هم می آمیزند و از این راه ، باطل را به خورد مردم می دهند.» (خطبه/۵۰) با دروغ است که فساد رشد و شیوع پیدا می کند از این جهت دروغ با ایمان قابل جمع نیست.
از امیر مؤمنان (ع)نقل شده است: «لا یجد العبد طعم الایمان حتى یترك الكذب هزله وجده – بنده طعم ایمان را نمی چشد مگر این که دروغ را ترک کند، چه به جدی باشد چه شوخی»(اصول کافی باب دروغ ج5 ص 291)
و در قرآن می خوانیم: « إِنَّما یفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون- فقط کسانی افتری می بندند که به آیات خداوند ایمان نمی آورند و اینان همان دروغ گویانند.» (سوره نحل آیه 105)
از پیامبر پرسیدند:« یكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قیل و یكون بخیلا؟ قال نعم، قیل یكون كذابا؟ قال لا!- آیا انسان با ایمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسیدند آیا ممكن است (احیانا) بخیل باشد فرمود: آرى، پرسیدند آیا ممكن است كذّاب و دروغگو باشد؟ فرمود: خیر! چرا كه دروغ از نشانه هاى نفاق است و نفاق با ایمان سازگار نیست.» (جامع السعادات جلد 2 صفحه 322)
خدا نکند کسی معروف شود به دروغگویی که هیچ چیز شاید بیشتر از این انسان را بی آبرو نمی کند و به حیثیت او لطمه نمی زند.
بالأخره هرکس هر هدفی داشته باشد و راه او، راه گناه، راه دروغ و راه کارشکنی برای مردم باشد و بی واهمه، از راه شیطانی جلو برود، حتماً به مطلوب خود نمی رسد، بلکه آنچه نمی خواسته و آنچه از آن اکراه داشته، به سرش خواهد آمد. مثالش قاتلان فرزند پیامبر در کربلا است، آنها چه می خواستند و به چه چیز رسیدند!!! میزان و درصد باور افراد به این حقیقت با مقدار صبر آنها در اطاعت و معصیت سنجیده می شود.
امام علی ع فرمود: «التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ یعْصِمُ الْقَلْب- به زحمت انداختن خود در صبر کردن هنگام ناملایمات، سبب عصمت قلب و روح انسان می گردد.» (بحار،ج۲ص۲۲۷)
چنانچه این چنین باوری در ما وجود داشته باشد باید در زندگی مقاصد پاک و بلندی داشته باشیم و برای رسیدن به آنها با صبر و استقامت، راه و روش اهل سعادت را طی کنیم. مانند: اداء حقوق خدا و مردم، خوش اخلاقی، اظهار محبّت و پاسخگویی به آن، اظهار شادی در هنگام دیدار مؤمنین، روابط حسنه با افراد، ، وفاداری و انجام تعهدات، رعایت انصاف، فروتنی و تواضع، رازداری، پرهیز از تكبر و غرور، صداقت و شفافیت، اندازه نگه داشتن، پذیرفتن عذر دوست، رعایت ضوابط در حین صمیمیت و سایر کمالات اخلاقی.
وقتی این باور به یقین می رسد که به مرحله عشق به خوبیها و نفرت از پلیدها رسیده باشد. پیامبر و خاندان پاکش علیهم السلام، قله همه خوبیها هستند. عشق به آنها عشق به همه خوبیها است. «إِنْ ذُكِرَ الْخَیرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه -اگر از خوبیها یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه و نهایتش شمایید»(زیارت جامعه)
تاکه پرسیدم زقلبم عشق چیست در جوابم اینچنین گفت وگریست
لیلی و مجنون فقط افسانه اند عشق در دست حسین بن علیست
روضه:
یه روز تو مدینه بی بی زینب كبری سلام الله علیها تا چشمانش را باز كرد، دید ابی عبدالله جلو نور آفتاب ایستاده تا خواهر عزیزش، زینب استراحت كند، اذیت نشود.تا بی بی زینب این محبت رو از برادر دید، فرمود: برادر ان شاء الله جبران كنم. عصر عاشورا بی بی زینب هركاری كرد كنار بدن برادر زیر آفتاب بماند اما نشد…شمر ملعون بی بی رو باتازیانه از گودال بیرون كرد. عصر عاشورا بی بی زینب كبری توی گودال قتلگاه بادیدن برادر فرمود : أ أنت أخی؟ و ابن امّی؟ آیا تو برادر زینبی ؟!!! از بس بدن رو با شمشیرو نیزه و سنگ و تیر پاره پاره كرده بودند، بدن شناخته نمی شد. بی بی زینب دست برد زیر این بدن فرمود: اللهم تقبل منا هذا القربان : خدا…. این قربانی رو از ما قبول بفرما.
مهر تو را به عالم امكان نمیدهم این گنج پر بهاست من ارزان نمیدهم
ای خاك كربلای تو، مُهر نماز من این مهر را به ملك سلیمان نمیدهم
صلی الله علیك یا سیدتنا المظلومه یا زینب الكبری
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
شب پانزدهم محرم 1442 مطابق با پنجشنبه 13/6/1399
امام حسین علیه السلام فرمودند : «إِنّ حُبّنَا لَتُسَاقِطُ الذّنُوبَ كَمَا تُسَاقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ – محبّت ما اهل بیت سبب ریزش گناهان است، چنانكه باد، برگ درختان را مىریزد». (حیاة الامام الحسین، ج ۱ ص۱۵۶ )
موضوع تدبر:
آیا براستی ما از حبّ اهل بیت علیه السلام برخورداریم و دیگر اینکه ارتباط این حبّ با ریزش گناهان در چیست؟
اما اینکه ما از چنین حبّی برخوردار هستیم یا نه ؟
آیه ۳۱ آل عمران در این باره می فرماید : «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ – بگو: اگر خدا را دوست مى دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد که خدا آمرزنده مهربان است.» یعنی این که دوستی خدا باید خود را در اعمال، اخلاق و باورها نشان دهد.
امام علی علیه السلام می فرماید:«هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد» (بحارالانوار، ج ۱، ص ۹۲)
«دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید.» (مستطرفات السرائر، ص 640)
البته دوستی و محبت مراتبی دارد: «من أحبنا بقلبه و أعاننا بلسانه و قاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنة فی درجتنا – هر کس ما را در دل دوست داشته باشد و با زبانش یاری کند و با دستش به دفاع از ما برخیزد (یعنی با تمام وجود دلباخته ما باشد)، در بهشت هم درجه و همنشین ما خواهد بود.
و من أحبنا بقلبه و أعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا أعداءنا فهو أسفل من ذلک بدرجة – و هر که ما را با دل دوست بدارد و با زبان یاری کند و همراه ما با دشمنانمان نجنگد، یک درجه پایین تر خواهد بود.
و من أحبنا بقلبه و لم یُعنّا بلسانه و لا بیده فهو فی الجنة – و هر که با قلبش ما را دوست دارد ولی با زبان و دست به یاری ما نشتابد، در بهشت خواهد بود.» ( بحار، ج 10ص 107)
اصبغ بن نباته، می گوید: «در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی علیه السلام، امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت از فرصت استفاده کرد و به او گفت: ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟ او چنین گفت: «قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی. قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قرشی – دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است.» خبر را به محضر علی علیه السلام رساندند، امام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کردند و بعد دست را بر جای خود قرار دادند و آنگاه عبا را برداشتند، دست غلام به حالت اول برگشت.
آنگاه فرمود: «یاابن الکوا، ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا – ای ابن کوا ! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.» (بحار الانوار، ج 27، ص 276)
اما اینکه چه رابطه ای میان محبت اهل البیت علیهم السلام و ریزش گناهان وجود دارد؟ از روایات اینطور استفاده می شود که این حبّ اگر حقیقی باشد،در انسان خصلت ها و آثاری ایجاد می کند که آثار این محبت را مرحوم صدوق در خصال از ابی سعید خدری ، چنین نقل می كنند؛ رسول لله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند : «…فَإِنَّ فِی حُبِّ أَهْلِ بَیتِی عِشْرِینَ خَصْلَةً: در محبت اهل بیت (علیه السلام)، بیست تا خصوصیت وجود دارد: عَشْرٌ مِنْهَا فِی الدُّنْیا وَ عَشْرٌ فِی الْآخِرَةِ، ده خصوصیت در دنیاست و ده تا در آخرت به صاحب محبت داده می شود.
أمَّا فِی الدُّنْیا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ: اول اینكه نسبت به تعلقات دنیا رها و زاهد می شود. ( محبت دنیا و غم و غصّه آن از دلش بیرون می رود. و این محبت انگیزۀ اعمال صالحه را در او بالا می برد. و الْوَرَعُ فِی الدِّینِ. در دینش اهل تقوا و احتیاط می شود.
و الرَّغْبَةُ فِی الْعِبَادَةِ: نسبت به بندگی خدای متعال، شوق و رغبت می یابند.
و التَّوْبَةُ قَبْلَ الْمَوْتِ. قبل از اینكه فرصت از دستش برود. حتماً توبه می کند
و النَّشَاطُ فِی قِیامِ اللَّیلِ: نشاطی در شب بیداری و شب زنده داری برایش پیدا می شود.
و الْیأْسُ مِمَّا فِی أَیدِی النَّاسِ: امیدش از آنچه در دست دیگران است، قطع می شود و نسبت به مردم (غیر خدا) ناامید می شود.
وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْیهِ: نسبت به اوامر و نواهی خدای متعال، بی تفاوت نیست بلکه حافظ آنها می شود.
و التَّاسِعَةُ بُغْضُ الدُّنْیا وَ الْعَاشِرَةُ السَّخَاءُ: دنیا را مبغوض می دارد و از همه چیزهای خودش می گذرد و به راحتی آن ها را در راه خدا تقدیم می كند.
اما آنچه در آخرت نتیجۀ محبت است:
فلَا ینْشَرُ لَهُ دِیوَانٌ: در آخرت دیگر برای او كتاب و صحیفه اش را باز نمی كنند. (این صحیفه مال كسی است كه صاحب مقام نیست..)
و لَا ینْصَبُ لَهُ مِیزَانٌ: دیگر برایش ترازویی قرار نمی دهند كه اعمالش را برایش بكشند و سبك سنگین كنند.
و یكْتَبُ لَهُ بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ: برائت از آتش جهنم برای او نوشته می شود.
وَ یبْیضُّ وَجْهُهُ: چهرۀ او نورانی می شود.
و یكْسَى مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ: حله های بهشتی را بر او می پوشانند
و یشَفَّعُ فِی مِائَةٍ مِنْ أَهْلِ بَیتِهِ: برای صد نفر از اهل بیت خودش حق شفاعت پیدا می كنند.
وَ ینْظُرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ بِالرَّحْمَةِ: خدای متعال به او با رحمت نظر می كند،
و یتَوَّجُ مِنْ تِیجَانِ الْجَنَّةِ: تاج های بهشتی را بر سر او می گذارند
و الْعَاشِرَةُ یدْخُلُ الْجَنَّةَ بِغَیرِ حِسَابٍ : بدون حساب و كتاب وارد بهشت می شود. فطُوبَى لِمُحِبِّی أَهْلِ بَیتِی پس خوشا به حال دوستداران اهل بیتم. ( بحارالأنوار، مجلسی/ 27/78 ، باب 4- ثواب حبهم و نصرهم و ولایتهم.)
با این روایات معلوم می شود که چرا پیامبر (ص) در إزای اجرت رسالت تنها دوستی اهل بیت خود را خواسته است که آنهم برای نجات امت است .« قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی » (شوری / 23)بگو: من بر انجام امر رسالت، از شما مزدی نمی خواهم مگر دوستی و محبت درباره نزدیکانم.
روضه:مصائب حضرت زینب سلام الله علیها
وقتی خبر شهادت حمزه ی سیدالشهدا به پیغمبر خدا رسید، خیلی محزون شد آقا رسول الله، آمد كنار بدن مُثله شده ی عمو، تاشنید صفیه خواهرش دارد می آید، عبایش را انداخت روی بدن، یک مقدار از پاها بیرون مانده بود ,خارو خاشاك را جمع كردند ریختند تا بدن كاملا پوشیده شد.پیامبر نخواستن خواهر، بدن مثله شده و غرق به خون برادر را، ببیند.
یارسول الله …آقاجان ای كاش كسی تو كربلا هم بود نمی گذاشت عمه ی سادات…..بدن پاره پاره و…..بی سر ابی عبدالله رو نبینه……. بدن پاره پاره ی حسینش رو دید …. سر بریده ی حسینش را هم ……. رو نیزه دید
خواهم زخدا كه بی ولایم نكند غرق گنهم ولی رهایم نكند
یك خواسته دارم از خدای تو حسین در هر دو جهان از تو جدایم نكند
صلی الله علیک یا سیدتی یا بنت امیرالمؤمنین
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
جلسه شانزدهم
محرم 1442 مطابق با جمعه 14/6/1399
امام حسین علیه السلام فرمود:«مَنْ زَارَنِى بَعْدَ مَوْتِى زُرْتُهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لَوْ لَمْ یكُنْ إِلا فِى النّارِ لاَخْرَجْتُهُ- هركه مرا پس از مرگم، زیارت كند، روز قیامت زیارتش مى كنم و اگر در آتش هم باشد، او را بیرون مى آورم».( المنتخب للطریحی ،ص ۶۹)
موضوع تدبر:
مقصود از زیارت چیست آیا ما تا کنون توانسته ایم حقیقتا امام شهیدمان را زیارت کنیم؟ آیا وعده ایشان درباره ما محقق خواهد شد؟
از حضرت صادق (ع) آمده است که امیر مؤمنان (ع) در برخی از سفرهای خود به نزدیکی کربلا رسیدند؛ حضرت از لشکر جلوتر رفته و وقتی به محل شهادت فرزندشان حسین و یارانش رسیدند، فرمودند: «در اینجا دویست تن از پیامبران و دویست تن از اوصیای ایشان و دویست پیغمبرزاده و پیروان آنان به شهادت رسیدند.
سپس در بیابان کربلا می گشتند و می فرمودند: اینجا استراحتگاه شتران آن هاست! اینجا محل فرود باروبنۀ ایشان است! اینجا محل به خون تپیدن گروهی است که از برگزیده ترین بندگان خداوند می باشند که نه پیش از آنان و نه پس از آنان کسی مانند آن ها چشم به این جهان گشوده است. سپس فرمودند: ای خاک (کربلا)! خوش بر احوال تو که خون دوستان خدا بر تو ریخته خواهد شد. ( تهذیب ج6 ص73؛ بحار ج98 ص116 )
همانطور که می بینید درک عظمت آنچه حضرت امیر می گوید، آن هم در ورای ظاهر خاک و سنگ و دشت و بیابان، کار انسان با گامهای خودش ، با فکر و توان خودش نیست، زیارت امام حسین علیه السلام و شهداء دشت کربلا، طهارت قلب و اندیشه می خواهد طهارت روح و جسم.
پیامبر(ص) به انس فرمود: تو خیلی به ما خدمت کردی و من در عوض خدمت هایت حدیثی برای تو می گویم:«یَا أَنَسُ أَکْثِرْ مِنَ اَلطَّهُورِ یَزِدِ اَللَّهُ فِی عُمُرِکَ وَ إِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ تَکُونَ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّهَارِ عَلَى طَهَارَةٍ فَافْعَلْ فَإِنَّکَ تَکُونُ إِذَا مِتَّ عَلَى اَلطَّهَارَةِ شَهِیداً – ای انس سعی کن همیشه با طهارت باشی و اگر با طهارت بودی و مردی شهید مرده ای.»
در سفر معنوی کربلا شستشوی ظاهر و باطن هر دو لازم است. ناپاکان و نا اهلان که از عالم شهیدان بیگانه اند، به زیارت امام معصوم به معنای حقیقی آن نمی رسند، هرچند که باب کرم واسع است و کسی دست خالی برنمی گردد
زائر حسینی پیش از خروج از منزل، غسل به جای آورده؛ و این ذکر را بر زبان جاری کند:
«اللَّهُمَ طَهِّرْنِی وَ طَهِّرْ قَلْبِی وَ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ أَجْرِ عَلَى لِسَانِی ذِکْرَکَ وَ مِدْحَتَکَ وَ الثَّنَاءَ عَلَیْکَ فَإِنَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِکَ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ قِوَامَ دِینِی التَّسْلِیمُ لِأَمْرِکَ وَ الِاتِّبَاعُ لِسُنَّةِ نَبِیِّکَ وَ الشَّهَادَةُ عَلَى جَمِیعِ أَنْبِیَائِکَ وَ رُسُلِکَ إِلَى جَمِیعِ خَلْقِکَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ وَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ. – خدایا من را پاکیزه گردان، قلب و دلم را طاهر نما، سینه ام را بگشا، ذکر و ثنایت را بر زبانم جارى کن، ثناء و ستایش بر تو باد، زیرا هیچ قوه و نیروئى وجود ندارد مگر اینکه به واسطه تو است، همانا دانستم که استحکام دینم به این است که تسلیم امر تو بوده، و از سنّت پیامبرت پیروى کنم، و شهادت دهم بر پیامبران و رسولانت به سوى تمام خلائق، خداوندا در وجودم قرار بده آن نور و طهور و شفاء دهنده هر درد و مرض و بلا و عیبى و نگهدارنده از شرّ هرآن چه از آن خوف دارم و می پرهیزم.»
زائر کربلا از چنین زیارتی باید تنها قصدش خدا باشد و احوال مسافران کوی دوست(الراحل الی الله قریب المسافة) را داشته باشد. باید همه چیز را به خدا سپرده؛ دل مشغولی هایش را رها ساخته؛ و با جانی سبک بار و روانی آسوده خاطر، بدون فکر به غیر محبوبش، سعی کند خود را مصداق آیه شریفه: «ومن یخرج من بیته الی الله…» ببیند و در آغاز حرکت در دم در خانه ایستاده، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ مِنَ اللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله؛ عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أَنَبْتُ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ وَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- ابتداء مىکنم به اسم خدا و ذات او، و از او کمک خواسته و به سوى او توجّه نموده و در راه او گام برمىدارم، و من بر شریعت رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم هستم ، بر خدا توکّل داشته، به سویش بازمىگردم، خدائى که آفریننده آسمان هاى هفتگانه و طبقات هفتگانه زمین و پروردگار عرش عظیم مىباشد.»
حضرت صادق علیه السلام از “بشیر دهّان” پرسید: «آیا امسال به حج مشرف شدی؟» وی عرض کرد: «نه؛ امسال موفق به حج نشدم و روز عرفه در سرزمین عرفات نبودم؛ اما به کربلا رفتم و روز عرفه را در جوار بارگاه سیدالشهداء علیه السلام به سر بردم». حضرت به او فرمودند:
«یَا بَشِیرُ وَ اللَّهِ مَا فَاتَکَ شَیْءٌ مِمَّا کَانَ لِأَصْحَابِ مَکَّةَ بِمَکَّةَ»! یعنی: اگر این روز را در کربلا بودی، چیزی از تو فوت نشده است و ثوابی را از دست نداده ای!
بشیر، که گویا از جواب حضرت متعجب شده بود، پرسید: «بالاخره موقف حضور در عرفات را از دست داده ام و از ثواب حج محروم شده ام»! حضرت در پاسخ به تعجب بشیر، فرمودند: «اگر کسی از آب فرات غسل کند و به زیارت سیدالشهداء علیه السلام برود، برای هر قدمی که بر می دارد، خداوند متعال ثواب هزار حج مقبول، هزار عمره ی مبرور و هزار جنگ در رکاب رسول خدا با دشمنان خدا و رسولش را به او عطا می فرماید».
«یَا بَشِیرُ اسْمَعْ وَ أَبْلِغْ مَنِ احْتَمَلَ قَلْبُهُ: مَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ یَوْمَ عَرَفَةَ کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِه».یعنی هم خودت گوش کن و هم اگر اهلش را پیدا کردی و شنونده قابلی برای این سخن پیدا نمودی، به او نیز بگو: «هر کس حسین بن علی علیه السلام را در روز عرفه زیارت کند، مانند این است که خدا را در عرش الهی زیارت کرده است»! ( کاملالزیارات؛ الباب السبعون ثواب زیارة الحسین یوم عرفة، ص172)
زیارت کربلا و ائمه هدی، مانند همه عبادتهای دیگر اگر آثار تحول آفرین خود را نداشته باشد، عبادت نیست. نماز اگر معراج مومن نباشدتنهی عن الفحشاء و المنکر نباشد. نماز نیست. روزه ماه مبارک رمضان، اگر بر تقوا و معنویت روزه دار نیفزوده باشد، همان باشد که قبل از ماه صیام بوده، به مهمانی خدا، وارد نشده است. در حجّ نیز آنهمه رمی جمره، سعی و طواف وقربانی و… اگر به درک معنویت و عظمت خانه خدا و پیامبر ص و ائمه بقیع ع بیشتر از قبل نرسیده باشد و همانی باشد که بوده، حجّی بجا نیاورده.
زیارت، برداشتن گامی بسوی انسان کامل است از نظر اعمال و اخلاق و باورها. البته آنچه گفته شد شامل زیارت از دور هم می شود، به شرطی که پر پرواز داشته باشی و مرغ جانت سبکبال باشد. طوری که حوادث کربلا هنگام زیارت در برابر چشمانت حاضر شود، بسوزی و اشک بریزی.
روضه:عطش و حضرت علی اصغر
مردم كوفه آمدند در خانه ی امیرالمؤمنین علیه السلام.عرضه داشتند: آقاجان ، خشكسالی زندگی ماروفلج كرده ، حیوانات تلف میشوند ، دعا كنید بارون ببارد .آقا امیرالمومنین فرمودند: بگویید حسینم بیاید. سیدالشهدا آمدند تا دستای این آقازاده برای دعا بلند شد ابرهای رحمت درآسمان پیدا شدند .چنان باران عظیمی بارید كه گفتند : ممنونیم. بس است دیگر ، نزدیكه سیل زندگیمان را خراب كنه. إنشاءالله تلافی می كنیم.كِی تلافی كردند؟
اول: آن زمانی كه شنید… از گودال قتلگاه صدای جانسوز همین حسین فرزند رسول خدا میاد….! می گوید جگرم از تشنگی میسوزه
دوم: آن زمانی كه تیر به مشك قمر بنی هاشم زدند.
سوم: آن زمانی كه علی اصغرش رو روی دست بلند كرد فرمود:« اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هَذَا الطِّفل»
غم مخور ای كودك دُردی كشم من خودم تیر از گلویت میكشم
غم مخور ای كودك همراز من غم مخور ای آخرین سرباز من
صَلّی الله علیك أیها الطفل الرضیع
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////