تدبر درحدیث و سیره معصومین (علیهم السلام)- استاد ضرابی
*******************************
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
سیزدهم رجب1442 مطابق با۶/ 12/ 13۹۹
میلاد با سعادت امیر مؤ منان امام علی (علیه السلام)
مبارک باد میلاد مسعود امیر مؤ منان امام علی (علیه السلام) تبریک و تهنیت بر همه ارادتمندان و موالیان و محبّین اهل بیت عصمت و طهارت و بهترین بهرههای از این مناسبت نصیب و روزی همه شیعیان و مسلمانان و محرومین جهان باد.
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ
حضرت امیر(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «اَلْمُؤْمِنُ دائِمُ الذِّکرِ، کثیرُ الفِکرِ، عَلَی النَّعْماءِ شاکرٌ وَفِی الْبَلاءِ صابِرٌ – مؤمن، همواره به یاد خداست، بسیار می اندیشد، بر نعمت های الهی سپاس گزار و در گرفتاری ها صبور است».(غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 117)
موضوع تدبر:
اگر بخواهیم این چهار خصلت را درآئینه بزرگترین آیت حق یعنی وجود نازنین امیرمؤمنان به عنوان برگی از فضایل و مناقب آن حضرت ببینیم، با چه صحنههایی از تاریخ زندگی آن حضرت مواجه خواهیم شد؟
گر تشنه فیض رحمتی ای حافظ سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
کعبه بر خود شکافت که تفسیر توحید علی است
اولین توجه ولادتی است که بگونهای بسیار متفاوت ما را به یاد اراده الهی میاندازد. براستی راز ولادت آن حضرت در خانه کعبه چیست؟ برای پاسخ به این سؤال اول باید دانست راز طواف خانه کعبه چیست؟ آیا دلیل آن دعوت به توحید و گردیدن بر مدار توحید نیست؟ مگر راز ولادت علی علیه السلام در خانه خدا چیزی غیر از این است؟
یعنی اینکه خداوند تفسیر روشنی از خانه خود را اینچنین ارائه میدهد که: تفسیر عملی توحید در زندگی شما انسانها ، مرام و مسلک علی(ع) است . گواینکه کعبه دهان باز کرده، به اراده الهی، فلسفه وجودی خود را به وسیله مولود خود این گونه فریاد میکند: موحد حقیقی بودن یعنی علی (ع)، بر مدار حق چرخیدن یعنی علی(ع).
اگر از ظاهر خانه کعبه گذشتیم و معتقد شدیم که حقیقت خانه، کعبه دل است، یعنی قلب انسان حرم و خانه خداست که جز خدا نباید در آن باشد. در این صورت تفسیر مولود کعبه یعنی اینکه: باز هم خانه خدا (کعبه دل) از خود تفسیر روشنی ارائه میدهد و آن عشق به علی و صفات و خصال علی است که عشق به خدا ست .
از این رو حاصل رسالت در تفسیر رسول خدا(ص) ، ولایت است. زیرا فرمود من از شما مزد رسالت نمی خواهم جز موّدت به اهل بیتم « لا أسئلکم علیه اجرا الّا المودة فی القربی – شوری/23» و فرمود : «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» (خطبه غدیر)
حال بیایید ببینیم ما در وجود علی (ع) تفسیر توحید را چگونه می بینیم؟ آیا خانه کعبه حق داشت که دهانی گویا شود و وجود علی را فریاد کند که : گردیدن گرد من یعنی بر مدار توحید بودن یعنی اقتدا به علی، فاطمه و فرزندان پاکش(علیهم السلام)؟
الا که رحمت آیتی زرحمت علی بود همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
به روایت اهل سنت: کعبه چگونه نام علی را فریاد کرد؟
محمد مالکی از علمای اهل سنت ماجرا را چنین بازگو می کند: «وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ … – علی در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد…»( مستدرک صحیحین ج 3 ص 483)
« قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه، علی (علیه السلام) را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او» ( الفصول المهمة، ص12)
حاکم نیشابوری دانشمند اهل سنت میگوید: «اخبار به تواتر رسیده که فاطمه دختر اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (کرم الله وجهه) را در درون کعبه زایید.» (مستدرک حاکم، ج3، ص483)
احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهوربه «شاه ولی الله » پدر عبدالعزیز دهلوی نوشته است: «اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد امیرالمؤمنین علی را در درون کعبه زائید. آن حضرت درروز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عام الفیل در کعبه متولد گردید، و هیچ کس جز او نه قبل و نه بعد از وی در کعبه متولد نگردید».( مروج الذهب، ج2، ص349)
شهاب الدین سید محمود الوسی صاحب تفسیر کبیر اهل سنت در مدح مولای متقیان می نویسد: «اینکه امیر(کرم الله وجهه – گرامی باد رخسار او) در خانه خدا متولد شده، در دنیا امری مشهور، و در کتب فریقین سنی و شیعه ذکر شده است … جز او(کرم الله وجهه) کسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلی که قبله مسلمین است متولد گردد. سبحان من یضع الاشیاء فی مواضعها و هو احکم الحاکمین (شرح قصیده عبدالباقی افندی، ص15)
در کعبه شد پدیدار و به محراب شد شهید نازم به حسن مطلع و حسن ختام او
یا فاطِمَةُ سَمّیهِ عَلیّا (یا فاطمه نام او را علی بگذار)
سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزّی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمؤمنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد، «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ … بِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی – پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران وکتابهایی که از طرف تو نازل شده اند، ایمان دارم و سخن جدّم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!» (بحارالانوار، ج35، ص8، حدیث 11)
یزید بن قعنب می گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اوّل برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه ِ عَزّوجَلّ – پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل.» ( الغدیر، علاّمه امینی، ج6، ص22)
وقتی از خانه بیرون آمد، گفت: «اِنّی فُضِّلْتُ عَلی مَنْ تَقَدَّمَنی مِنَ النِّساءِ … – به راستی من بر زنهای پیش از خود برتری یافتم؛ زیرا آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) خدا را پنهانی در جایی عبادت کرد که دوست نمی داشت در آن مکان (یعنی کاخ فرعون) خدا را عبادت کند، مگر در حال ناچاری. و به راستی مریم دختر عمران درخت خشک خرما را با دستش تکان داد تا رطب تازه ای از آن بخورد، ولی من داخل خانه خدا شدم و از میوه های بهشتی و ورقها (یا روزیها)ی آن استفاده بردم.» ( بحارالانوار، ج35، ص8)
فاطمه بنت اسد می گوید: «فَلمّا اَردْتُ اَنْ اَخْرُجَ هَتَفَ بی هاتِفٌ یا فاطِمَةُ سَمّیهِ عَلیّا … – پس هنگامی که خواستم [از کعبه] خارج شوم، هاتفی [از غیب] مرا ندا داد: ای فاطمه [او را] به نام علی نام گذاری کن! پس او علی است و خدای علیّ اَعْلی است که می گوید: به راستی، اسم او را از اسم خودم جدا ساختم و او را به ادب خود پرورش دادم و او را بر پیچید گی های علم خود آگاه ساختم و او کسی است که… بر بام خانه من اذان خواهد گفت و مرا تقدیس و تمجید خواهد نمود. پس خوش به حال کسی که او را دوست بدارد و اطاعتش کند و وای بر کسی که او را دشمن بدارد و نافرمانی کند.» (بحار، ج35، ص18)
من ار به قبله رو کنم به عشق روی او کنم اقامه صلات را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم زحج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
در رحم مادر به احترام پیامبر (ص) بر میخاست
جلال الدین محمد دوانی فیلسوف مشهور که از مفاخر علمای عامه بوده و در اواخر عمر شیعه شده است، در کتاب فارسی «نور الهدایه فی اثبات الولایه » می نویسد: «این که جمهور اهل سنت از میان تمام صحابه پیغمبر فقط به علی (علیه السلام) «کرم الله وجهه » می گویند (یعنی گرامی باد رخسار او) به دو علت است: یکی این که در میان صحابه تنها علی (علیه السلام) بوده است که قبل ازبلوغ اسلام آورد، و هرگز در مقابل بت نایستاد و کرنش نکرد، و دیگر این که نوشته اند; زمانی که فاطمه دختر اسد مادر علی (علیه السلام) آبستن به حضرت بود، هرگاه محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) را می دید، ناگهان به احترام آن حضرت برمی خاست و ادای احترام می کرد. پیغمبر آینده اسلام روزی گفت: ای مادر! تو آبستنی، من راضی نیستم برای من این طور از جا برخیزی، فاطمه گفت: به خدا قسم هرگاه شما را می بینم،جنینی که در شکم دارم طوری جابه جا می شود که مرا ناگزیر می سازد از جا بلند شوم!
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی از خُم دوست، جوانم به خَم موی علی
شمهای از مناقب مولای متقیان:
در آغوش پیامبر (ص): يك سال قحطی بزرگی در مكه رخ داد، در آن زمان ابوطالب عموی پيامبر دارای عائله زياد و هزينه سنگين بود. پيامبر به عموی خود عباس پيشنهاد كرد كه برای بهتر شدن اوضاع مالی ابوطالب هر كدام فرزندی از وی را تحت تكفل بگيرند؛ عباس با موافقت ابوطالب، جعفر را به نزد خود برد و پيامبر نيز حضرت علی را به خانه خودش برد.. (ابن اثير/ الكامل في التاريخ/ ج 2، ص 58)
امیر المؤمنین فرمود: «و لقد کنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه يرفع لي في کل يوم من اخلاقه علما و يامرنی بالاقتداء به – من در پی او (پیامبر ص) بودم – در سفر و حضر – چنانکه شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به پيروی آن میگماشت (خطبه 192، ص 222)
در كتب صحاح اهل سنّت روايت شده كه وقتی جبرئيل برای نخستين بار بر پيامبر نازل گرديد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علی (ع) در كنار پيامبر اسلام بود»( ابن ابي الحديد/ شرح نهج البلاغه/ ج 13، ص 208) « أري نور الوحي و الرساله و اشم ريح النبوه – روشنايی وحی و پيامبر را میديدم و بوی نبوت را میشنودم.» (نهج البلاغه، خطبه 192)
الا که رحمت آیتی زرحمت علی بود همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود
اول مسلمان یا اول جلوه نور محمّدی: تواريخ شيعی بالاجماع و تواريخ اهل سنت نيز در بسياری از منابع خود اين مطلب را تصريح نمودهاند. پيش از همه خود پيامبر اكرم به پيشقدم بودن علی (ع) اشاره میكند، كه در ميان جمعی از ياران خود فرمود: «نخستين كسی كه در روز رستاخيز با من در كنار حوض ملاقات میكند پيشقدم ترين شما در اسلام، علی بن ابيطالب است»( ابن عبدالبر/ الإستيعاب في معرفة الأصحاب/ چاپ اول، بيروت، داراحياء التراث العربي 1328 هـق/ ج 3، ص 28)
برادر و وصی و خليفۀ من در ميان شما: پيامبر اسلام در مهمانی بستگان خود كه تمامی آنها را به اسلام دعوت كرد، كسی جز علی (ع) دعوتش را اجابت ننمود؛ كه پس از سه بار اعلام حمايت علی (ع) از پيامبر، حضرت دست خود را بر دست علی زد و دو جمله تاريخی خود را در مجلس بزرگان بنی هاشم فرمود: «هان ای خويشاوندان و بستگان من! علی برادر و وصی و خليفۀ من در ميان شماست»( طبری / تاريخ الامم والملوك/ ج 2، ص 217)
جان به فدای رسول خدا (ص): در آيه 207 سورۀ مباركه بقره میخوانیم: «وَ مِنَ النّاسِ مَنّ يَشّري نفسه ابتغاءَ مَرضاتِ الله والله رَؤوفُ بِالّعِباد – بعضی از مردم با ايمان، جان خود را برای كسب خشنودی خدا میفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است». عموم مفسّران از جمله مفسران اهل سنت قائلند كه اين آيه دربارۀ فداكاری بزرگ علی (ع) در ليلة المبيت ( آن شبی كه علی (ع) به جای پيامبر، خوابيد تا حضرت به مدينه هجرت كنند) نازل شده است.( ابن ابی الحديد/ شرح نهج البلاغه ، ج 13، ص 262)
عقد اخوت با رسول خدا(ص): پيامبر پس از ورود به مدينه دستور داد تا بين مهاجران و انصار، پيمان برادری بوجود آيد، البته هر دو نفری كه با هم برادر میشدند، از نظر كمالات و فضيلت شبيه هم بودند، پس از آنكه برای هر كدام برادری تعيين كردند، علی (ع) كه تنها مانده بود با چشمانی اشكبار به حضرت عرض كرد: «بين من و كسی برادری برقرار نكردی!»
حضرت رسول فرمودند: «تو برادر من در دو جهان هستی.»( حاكم نيشابوری/ المستدرك علي الصحيحین،ج 3، ص 14)
الگوی اخلاص و جهاد فی سبیل الله: حضرت امیر (ع) در بيست و شش غزوه همراه پيامبر بود و فقط در غزوۀ تبوك كه بيم آن میرفت، منافقان در غياب پيامبر در مدينه توطئه كنند، حضرت علی (ع) به دستور پيامبر در مدينه ماند.( ارشاد مفيد، ص 39)
در جنگ بدر كه در سال دوم هجرت رخ داد، علی (ع) در جنگ تن به تن با وليد، دایی معاويه روبرو شد و بلافاصله وی را از پای درآورد. سپس به كمك همرزم خود عبيده رفت و عتبه كه جد معاويه بود را نيز به هلاكت رساند. (کشتگان جنگ بدر حدودا سی و شش تن بودهاند) « راويان شيعه و سنی به اتفاق نوشتهاند كه اين عده را علی بن ابيطالب (ع) شخصاً كشته است، به جز كسانی كه در مورد قاتل آنان اختلاف است و يا علی در كشتن آنان با ديگران شركت داشته است.»( ارشاد مفيد، ص 39) .
در جنگاحد ، علی (ع) تمامی پرچمداران قريش را كه از قبيله بنی عبدالدار و معروف به شجاعت بودند، به هلاكت رساند، يكی از مورخين می گويد: «كسی كه پرچمداران قريش را شكست داد علی (ع) بود…پيامبر اسلام گروهی از مشركين را مشاهده كرد كه عازم حمله بودند به علی (ع) دستور داد به آنان حمله كند، علی (ع) نيز با حمله به آنان و كشتن چند تن، موجبات متفرق شدن آنان را فراهم كرد، باز گروهی ديگر آمدند و علی (ع) مجدّد به دستور پيامبر به آنان حمله كرد. در اين هنگام فرشته وحی به پيامبر عرض كرد: «اين نهايت فداكاری است كه علی (ع) از خود نشان می دهد».رسول خدا فرمود: «او از من است و من هم از او هستم». در اين هنگام صدایی از آسمان شنيدند كه میگفت: « لاسيفَ إلّا ذوالفقار ولافَتي اِلّا علی – هيچ شمشيری جز ذوالفقار و هيچ جوانمردی جز علی نيست»( ابن اثير/ الكامل في التاريخ، ج 2، ص 154)
در جنگ خندق نيز علی (ع) با جنگاور عرب “عمرو بن عبدود” مبارزه كرد و او را از پای درآورد، پيامبر اسلام در مورد علی (ع) می فرمايد: «لمُبارزة عليّ بن ابيطالب لَعمْرو بن عَبدِوَد يومَ الخندقِ أفضَلُ من أعمال أمّتي إلي يوم القيامه – همانا مبارزه علی (ع) با عمروبن عبدود در روز (جنگ) خندق برتر از اعمال امت من تا روز قيامت است».( المستدرك علي الصحيحين/ ج 3، ص 32)
نيزوقتی كه فرماندهان اعزامی حضرت، موفق به فتح برخی از قلعهها نشده بودند، پیامبر (ص)فرمود: «فردا اين پرچم را بدست كسی خواهم داد كه خداوند اين دژ را بدست او می گشايد، كسی كه خدا و رسول خدا را دوست می دارد و خدا و رسولش نيز او را دوست می دارند».( الإستيعاب في معرفة الاصحاب/ ج 3، ص 36)
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
خاک زیر پا و آب وضوی علی
جابر بن عبدالله انصاری، روایت کرده است: هنگامی که امام علی(علیه السلام) مژده فتح خیبر را به پیامبر خدا داد، پیامبر به او فرمود: «اگر برخی از امت من درباره تو سخنانی را نمی گفتند، آن گونه که نصارا درباره عیسی می گویند، درباره ات چیزهایی می گفتم که مردم، خاک زیر پایت و باقی مانده آب وضویت را برای شفا می گرفتند. با این حال، همین برای تو کافی است که تو از منی و من از توام. تو وارث منی و من وارث تو. تو برای من مثل هارون برای موسایی؛ جز اینکه پس از من پیامبری نیست. دینم را تو ادا می کنی، به روش من می جنگی و فردای قیامت بر حوض کوثر، خلیفه من هستی. تو نخستین کسی هستی که بر حوض کوثر بر من وارد می شوی. اولین کسی هستی که همراه من لباس بر تن می کنی. نخستین فرد امتم هستی که وارد بهشت می شوی. شیعیان تو بر منبرهایی از نور و با روی سفید، در اطراف من گرد می آیند و من آنان را شفاعت می کنم و آنان همسایه های من در بهشت هستند. جنگ و صلح با تو، جنگ و صلح با من است. راز تو، راز من است. امور آشکار تو، امور آشکار من و فرزندان تو، فرزندان من هستند. این تویی که به وعده های من عمل می کنی. همیشه حق با تو بوده و بر زبان تو جاری و در قلب و چشم توست. ایمان با گوشت و خون تو آمیخته، همان گونه که با گوشت و خون من آمیخته است».( امالی شیخ صدوق، ص 147)
به پرده بود جمال جمیل عزّوجل علی شد آینه، «خیرُ الکلام قلَّ و دلّ»
من از مفصّل این نکته، مُجملی گفتم تو، خود، حدیث مفصّل بخوان از این مجمل
سرچشمه ولایت گریزی چیست؟
همه در حجة الوداع سخن پیامبر(ص) را درباره علی (ع) می دانستند: «مَن كنتُ مولاه فهذا عليُ مولاه» اما بعد از رحلت پیامبر (ص) با تهدید و تطمیع از دور علی (ع) پراكنده شدند و بيست و پنج سال حضرت، خانه نشين شد. و در اين مدت علی (ع) به تصريح خودش برای حفظ اسلام و محكم شدن پايههای دين سكوت كرد.( نهج البلاغه / نامه 62) پس از قبول خلافت نیز سه جنگ مهم رخ داد که اولی جمل نام داشت، اشخاصی در برابر حضرت علی(علیه السلام) ایستادند که از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند و می دانستند علی، جان پیامبر بود و غدیر را با چشمانشان دیده و درک کرده بودند.
در جنگ دوم؛ صفین، فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) به بهانه قرآن بر نیزه کردن لشکر کفر، صلح و شکست را بر آن حضرت تحمیل کردند. در جنگ سوم – نهروان- همان نخبگانی که در جنگ صفین، صلح را به حضرت علی علیه السلام تحمیل کردند که حضرت حکمیت را بپذیرد، توبه کردند و گفتند علی هم باید توبه کند که چرا حرف ما را پذیرفته است و بالآخره با آن حضرت جنگیدند. در این جنگ، مسلمانانی که حافظان قرآن بودند و رختخوابشان، جانمازشان بود، با ولی خدا پیکار کردند و همگی، به جز چند نفر که گریختند، کشته شدند».( فروغ ولایت، صص 291 ـ 313)
سؤال این است که این ولایت گریزی از چه چیز سرچشمه می گرفت. مهم ترین علت این ولایت گریزی، بی بصیرتی برخی خواص و عموم مردم بود. که حضرت آن را چنین بیان میکند: « اوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّهَا خَیْرُ مَا تَوَاصَى الْعِبَادُ بِهِ …- بندگان خدا، شما را به تقوا سفارش مى کنم که تقوا بهترین چیزى است که عباد حق، یکدیگر را به آن سفارش مى کردند و از بهترین عاقبتها نزد خداست. بین شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده و این پرچم را به دوش نمى کشد مگر آن که اهل بصیرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى شوید انجام دهید و از آنچه نهى مى شوید باز ایستید و در کارى تا دقیقا بررسى نکرده اید شتاب نورزید، زیرا آنچه را شما (از روى جهل) منکر آن هستید ما را قدرت تغییر آن هست.»( نهج البلاغه،خطبه173)
روی علی است قبله این دل حق پرست ما کوی علی است منزل و جایگه نشست ما
بوی علی است باعث حال خراب و مست ما سوی علی است هر زمان به التماس دست ما
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
سیزدهم رجب1443 مطابق با 26/11/1400
میلاد با سعادت مولای متقیان امام علی (علیه السلام)
تبریک و تهنیت به پیشگاه معصومین علیهم السلام بویژه ولی عصر امام زمان (عج) و بر همه ارادتمندان و موالیان و محبّین اهل بیت عصمت و طهارت و بهترین بهرههای از این مناسبت نصیب و روزی همه شیعیان و مسلمانان و محرومین جهان باد
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ،ورحمة الله وبرکاته.
از ابتدای صبح ازل مقتدا علیست تا انتهای شام ابد رهنما علیست
حبل المتین محکم و برهان قاطع است لوح و قلم علیست قدر تا قضا علیست
پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حضرت امیر(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «ان الله جعل لاخی علی فضائل لا تحصی کثرهً فمن ذکر فضیله من فضائله مقراً بها غفر له ما تقدم من ذنبه و ما تاخر و من کتب فضیله من فضائله لم تزل الملائکه تستغفر له ما بقی لتلک الکتابه رسم، ومن استمع الی فضیله من فضائله غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالاستماع، و من نظر الی کتاب من فضائله غفرالله له الذنوب التی اکتسبها بالنظر– به راستی خدا برای برادرم علی فضائلی مقرر داشت که از فرط فراوانی قابل شمارش نیست. پس هر که فضیلتی را از فضائل او یاد کند و به آن اقرار کند، خداوند گناهان حال و گذشته او را بیامرزد و هرکه یک فضیلت از فضائلش را بنویسد تا آن نوشته هست، دائماً ملائکه برایش استغفار میکنند و هرکه به فضیلتی از فضایلش گوش جان بسپارد، خدا گناهانی را که از راه شنیدن مرتکب شده، بیامرزد. و هرکه نگاهی به نوشتهای از فضائلش بیندازد، خدا گناهانی را که از راه نگاه مرتکب شده، بیامرزد.»( فرائد السمطین ، ج1، ص19. ،المناقب خوارزمی، ص32؛ ح2، کفایه الطالب، گنجی، ص252)
امروز زنده ام به ولای تو يا علی فردا به روح پاك امامان گواه باش
موضوع تدبر:
این است که: اقرار به فضائل و کمالات علی (علیه السلام) چگونه با بی تفاوتی و جدی نگرفتن مرام و مسلک آن حضرت یا دشمنی با او قابل جمع است؟
پاسخ:
پاسخ اجمالی پرسش این است که قلب، به خاطر تعلقات و دلبستگی هایش در غفلت یا اعراض از حقایقی قرار می گیرد که به آنها اعتراف دارد؛ بنابراین بسیاری امثال بنده که به ظاهر جزء شیعان آن سرور محسوب میشوند، دچار بیتفاوتی و بیتوجهی به مرام و مسلک آن حضرت زندگی، را می گذرانند و بسیاری نیز شیفتگی قدرت و ثروت، آنها را به موضع دشمنی و عداوت با سرور کائنات کشانیده است. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمودند: «اَلنَّظَر اِلی اخی عَلیّ عباده، و ذِکرُه عباده، و لا یُقبَل الله ایمان عبد اِلّا بولایته و البَراءَه من اعدائه– نگاه به برادرم علی و یاد او عبادت است و خدا ایمان هیچ بندهای را جز با ولایت او و برائت از دشمنانش، نمیپذیرد.» (المناقب خوارزمی، ص32؛ ح2، کفایه الطالب، گنجی، ص252، باب 62؛ فرائد السمطین، ج1، ص19)
مشابه این سخنان را دشمنان آن حضرت فراوان از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کردهاند؛ ابوبکر گفت: از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)شنیدم که می فرمود: «خداوند واقعاً از نور روی علی بن ابیطالب ملائکه ای آفرید که خدای را تسبیح گویند و تقدیس میکنند و ثوابش را برای دوستان علی و دوستداران فرزندانش مینویسند.» (المناقب خوارزمی، ص38) و همینطور گفته است: هنگامی که آوازی از درخت خرما شنیده شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: «آیا دانستید این نخل چه گفت؟ گفتیم: «خدا و رسولش بهتر میدانند.» حضرت فرمود: «صاحت: هذا محمد رسول الله و وصیه علی بن ابی طالب- این محمد پیامبر خداست و وصی او علی بن ابیطالب(علیه السلام) است.» (المناقب خوارزمی، ص39)
فارغ از هر دو جهانم، به گل روى على از خُم دوست جوانم، به خَم موى على
طى كنم عرصه ملك و ملكوت از پى دوست ياد آرم به خرابات، چو ابروى على
سالم میگوید: « با علی علیه السلام در زمینی کار میکردیم که ابوبکر وعمر نزد علی(علیه السلام) آمدند و گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین، به آن دو نفر گفته شد: آیا شما در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام میکردید؟» عمر گفت: «پیامبر این چنین به ما دستور داده است.» (المناقب خوارزمی، ص49ـ50) عمر گفت در گذشته من به علی جفا میکردم، پس روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من برخورد کرد و فرمود: «ای عمر! مرا آزردی.» پرسیدم: «به چه کاری؟» فرمود: « تجفو علیاً، من آذی علیاً فقد آذانی– به علی ستم میکنی، هرکه علی را بیازارد، مرا آزرده است.» (المناقب خوارزمی، ص65) و نیز عمر به نقل از سلمان گوید: «هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حالت احتضار بود، به خانهاش رفتم و گفتم: «آیا وصیت کردهای؟» فرمود: «ای سلمان آیا میدانی اوصیا چه کسانی هستند؟» گفتم: «خدا و رسولش داناترند». فرمود: «وصی حضرت آدم(علیه السلام) «شیث» بود و از بهترین فرزندان باز مانده اش بود و وصی نوح (علیه السلام) سام بود که برترین کسی بود که پس از او مانده بود، و وصی حضرت موسی (علیه السلام) یوشع بهترین بازمانده او بود و وصی سلیمان (علیه السلام) ، آصف بن برخیا بهترین بازمانده اش بود. و وصی عیسی(علیه السلام) شمعون برخیا بود. و حتماً من علی (علیه السلام ) را وصی قرار می دهم که او برترین کسی است که پس از خود به جا می گذارم.» (المناقب خوارزمی،ص85) و عثمان، در پی قضاوت های علی (علیه السلام) گفت: « لَولا علیّ لَهَلَکَ عثمان» (نقل از الغدیر، ج8، ص214؛ زین الفتی فی تفسیر سوره هل اتی، ج1، ص318، ح225)
از «مجاهد» نقل شده است: «نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ سَبْعُونَ آيَةً لَمْ يَشْرِکْهُ فِيهَا أحَدٌ– در شأن علی(ع) هفتاد آيه نازل شده است که هيچ فردی (در اين فضيلت) با او شرکت ندارد.». عبد الرحمن بن ابی ليلی می گويد: «لَقَدْ نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ(ع) ثَمَانُونَ آيَةً صَفْواً فِي کِتَابِ اللَّهِ مَا شَرِکَهُ فِيهَا أَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ – به راستی در شأن علی(ع) هشتاد آيه خالص در کتاب خدا (قرآن) نازل شده است که هيچ فردی از اين امّت با او (در اين باب) شرکت ندارد.» ( شواهد التنزيل، حاکم نيشابوري، مؤسسه چاپ و نشر، تهران، 1411ق، ج 1، ص 55)
يا رب به علی بن ابی طالب و آل آن شير خدا و بر جهان جل جلال
كاندر سه مكان رسی بفرياد همه اندر دم نزع و قبر و هنگام سؤال
در يکی از سفرها معاويه وارد مدينه شد؛ ولی کسی به استقبال او نرفت. به «قيس بن سعد بن عباده» برخورد و با او از عدم استقبال مردم مدينه شکايت کرد. قيس پاسخ دندان شکنی داد ( و کارهای زشت او را بيان نمود و عامل عدم استقبال را، کارهای خود معاويه معرّفی کرد). معاويه به دنبال پسر عموی امام علی(ع) ابن عباس فرستاد و در کمال عصبانيت به او گفت: شنيدهام تو دست از ذکر فضايل علی برنمیداری؟ بترس از اينکه گرفتار عقوبت سخت من شوی، به گونهای که از آن رهايی نداشته باشی. ابن عباس گفت: تمام اهل مدينه میدانند من به غير از تفسير قرآن که از برای آنان میگويم، کاری ندارم؛ ولی چون از پيامبر اکرم (ص) شنيدم که فرمود: « مَنْ فَسَّرَ الْقُرْآنِ بِرَأْيِهِ فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ– کسی که قرآن را [بر خلاف حقيقت خودش و] طبق رأی خود تفسير کند، جايگاه او در آتش جهنّم خواهد بود.» و تو ای معاويه! می گويی که من تفسير قرآن بگويم، آيا درست تفسير کنم و يا برخلاف واقع و حقيقت بگويم؟ معاويه گفت: تفسير بگو و خلاف حقيقت و دروغ معنی نکن؛ ولکن حق نداری دم از فضيلت علی بزنی. ابن عباس گفت: چگونه ممکن است انسان قرآن را تفسير کند؛ امّا از علی(ع)تعريف و تمجيد نکند، [چون کرايم قرآن درباره اوست و او قرآن ناطق است]. معاويه گفت: اين سخن معنا ندارد. قرآن اين همه آيه دارد شما 2 تا آيه اش را که مربوط به علی بن ابی طالب است، نخوان! بقيّه آيات را بخوان و تفسير کن! ابن عباس گفت: اگر برای مردم خواندم: « الْيَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ ديناً» مگر اين آيه درباره علی ابن ابی طالب(ع) نيست (که در روز غدير نازل شد)؟ گفت: چرا، درباره علی است؛ ولی تو اين آيه را نخوان و تفسير نکن. گفت: اگر برای مردم خواندم: « الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ کَفَرُوا مِنْ دِينِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» مگر اين آيه در شأن علی بن ابی طالب(ع) نيست؟ [که باز هم در غدير خم نازل شد] و اگر من آيه را اينگونه تفسير کنم درست تفسير نمودهام، وگرنه خلاف واقع تفسير نکردهام؟ معاويه گفت: بله، اين آيه هم درباره علی بن ابی طالب(ع)است؛ ولی شما اين آيه را نخوان و تفسير نکن. آيه ديگری بخوان! ابن عباس گفت: اگر برای مردم خواندم: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» آيا اين آيه درباره علی(ع) (و شيعيان) او نيست؟ و اگر من اينگونه تفسير کنم، صحيح است؛ و گرنه خلاف واقع است. معاويه گفت: چرا، اين آيه نيز درباره علی(ع)است؛ ولی تو اين آيه را هم نخوان. آيه ديگری بخوان و تفسير کن! گفت: اگر اين آيه را خواندم: « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» مگر اين آيه در شأن علی(ع) نازل نشده است؟ و اگر من اينگونه تفسير کنم، درست تفسير نمودهام، و گرنه دروغ گفتهام. معاويه گفت: بله ، اين آيه نيز در شأن علی(ع) نازل شده است؛ ولی شما اين آيه را نخوان و تفسير نکن، آيه ديگری بخوان و تفسير کن!
يا رب بمحمد و علی و زهرا يا رب بحسين و حسن وآل عبا
كز لطف برآر حاجتم در دوسرا بی منت خلق يا علی اعلی
گفت: اگر اين آيه را خواندم: « إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً» آيا اين آيه درباره علی(ع) و خانواده او نيست؟ اگر من اينگونه تفسير کنم، مطابق با واقع است، و اگر نه دروغ گفتهام و من جرأت بر دروغ ندارم. گفت: آری، اين آيه نيز درباره علی(ع) و خانواده اوست؛ ولی شما اين آيه را نيز نخوان. ابن عباس گفت: اگر من اين آيه را تلاوت کردم: « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة»مگر اين آيه درباره علی(ع) نيست؟ و بايد اينگونه تفسير کنيم، و گرنه خلاف واقع می شود. معاويه گفت: بله، اين آيه نيز در شأن علی(ع) نازل شده است؛ ولی شما اين آيه را نيز قرائت نکن. ابن عباس گفت: اگر من اين آيه را تلاوت کردم: «سَئَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ لِلْکَفِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِع»مگر در رابطه با جريان غدير نیست که «حارث بن نعمان فهری» به پيامبر(ص)عرض کرد: تا ديروز خودت امير بودی و از فردا می خواهی پسرعمويت بر ما امير باشد، اين سخن، اگر از خودت است، که نمیپذيريم و اگر از طرف خداوند است، من تحمل ندارم که ببينم علی، امير باشد، لذا از خداوند خواست که عذابی بر او نازل کند و او را نابود نمايد. فريقين نوشتهاند، (و علامه امينی در الغدير 30 منبع معرّفی نموده است) که وقتی حارث اين درخواست را کرد، سنگی از آسمان فرود آمد، و باعث مرگ او شد. آيا اين آيه درباره فضايل علی(ع) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود. معاويه گفت: آری، اين نيز درباره علی بن ابی طالب(ع) نازل شده است؛ ولی شما اين آيه را نخوان! گفت: اگر اين آيه را خواندم: « فَمَنْ حَاجَّکَ …. فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ الله عَلَي الْکَاذِبِين» مگر جان پيغمبر(ص) در اين آيه علی بن ابی طالب(ع) نيست؟ و اگر من اينگونه تفسير کنم، درست است، و گرنه خلاف واقع است. گفت: بله، علی بن ابی طالب(ع) است؛ ولی شما اين آيه را نيز قرائت نکن، آيه ديگری بخوان! گفت: اگر خواندم: « قُلْ کَفى بِاللَّهِ شَهيداً بَيْني وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ – بگو: کافی است که خداوند و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر تمام قرآن)نزد اوست، ميان من و شما گواه باشند.» مگر اين آيه نيز درباره علي بن ابی طالب(ع) نيست؟ و اگر من به اين صورت تفسير نمودم مطابق واقع تفسير نمودهام و گرنه دروغ گفتهام. گفت: این چنین است؛ ولی شما اين آيه را هم قرائت نکن و آيه ديگری را قرائت و برایي مردم تفسير کن! گفت: اگر خواندم: « وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ –آنها را (در کنار دوزخ) نگهداريد که بايد مورد بازپرسي قرار گيرند.» [آلوسی با همه تعصبش میگويد اين سؤالی که همه انسانها روز قيامت بايد به آن پاسخ دهند سؤال از عقايد است و در رأس آن پرسش از ولايت علی بن ابی طالب(ع) قرار دارد.] ابن عباس گفت: آيا اين نيز درباره علی بن ابی طالب(ع) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود، نه خلاف واقع؟ معاويه گفت: چرا، اين هم درباره علی بن ابی طالب(ع) است؛ ولی شما اين آيه را قرائت نکن. گفت: اگر خواندم: « مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً– در ميان مؤمنين کسانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند، صادقانه ایستادند؛ بعضی پيمان خود را به آخر بردند [و شهيد شدند] و بعضی ديگر در انتظارند و هيچ گونه تغييری در پيمان خود ندادند.» مگر اين آيه نيز در مورد علی بن ابی طالب(ع) نيست؟ معاويه گفت: قبول دارم. اين آيه نيز در شأن علی بن ابی طالب(ع) است؛ ولی شما اين آيه را نيز نخوان، آيه ديگری بخوان و برای مردم تفسير کن! گفت: اگر خواندم: « عَمَّ يَتَساءَلُونَ * عَنِ النَّبَإِ الْعَظيمِ– آنها از چه چيز از يکديگر سؤال می کنند؟ از خبر بزرگ و پر اهميّت.» مگر اين آيه نيز در شأن علی بن ابی طالب(ع) نيست؟ و بايد به همين صورت تفسير شود و گرنه مرتکب خلاف شدهام؟ گفت: چرا، اين نيز درباره علی بن ابی طالب(ع) است؛ ولی شما اين آيه را نيز نخوان!
ای خوانده ترا خدا ولی ادركنی بر تو ز نبی نص جلی ادركنی
دستم تهی و لطف تو بی پايان است يا حضرت مرتضی علی ادركنی
همينطور آيات را تکرار می کرد و معاويه می گفت: اين آيه را نخوان! سرانجام ابن عباس گفت: شما معيّن کن من چه آيهای را بخوانم؟ معاويه گفت: اين سوره را بخوان: « إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها * وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها» ابن عباس گفت: اين آيه نيز مرتبط با علی(ع) است؟ معاويه گفت: چگونه؟ گفت: مگر يادت نيست که بعد از رحلت پيغمبر اکرم(ص)در مدينه زلزلهای آمد که ابوبکر، عمر و ديگران هر کاری کردند، زلزله آرام نشد. مردم به در خانه علی بن ابی طالب(ع) رفتند؟ (در «تفسير صافی» تعبير اين است که: امير المؤمنين از منزل بيرون آمد و لبها را حرکت داد و دست مبارکش را بر زمين قرار داد و فرمود: « مَا لَکِ؟ اُسْکُنِي فَسَکَتْ بِاِذْنِ اللهِ- تو را چه شده است؟ ساکت باش! پس به اذن الهی ساکت شد… .» آنگاه حضرت فرمود: منم آن انسانی که به زمين می گويد: « وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها– چه شده است که اين گونه میلرزد.»
وقتی سخن به اينجا رسيد، معاويه ناچار شد به ابن عباس اجازه دهد که برود تا بيش از اين، آيات را در فضيلت حضرت علی(ع) نخواند و او مضمون اين شعر را برای معاويه خواند:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نيست که تر کنيم سرانگشت و صفحه بشماريم
(الغدير ، ج 2، ص 52 ـ 55، ـ شواهد التنزيل، ج 1)
سخن آخربه مناسبت میلاد پر برکت مولایمان علی (علیه السلام) با کسانی امثال بنده است که در عصر و فضای انقلاب شکوهمند ایران اسلامی زندگی می کنند و ادعای دوستی و محبت پیامبر و اهلبیت او (علیهم السلام) را دارند و در کنار صدها افتخار و ارزش که ثمره دستاوردهای دوران انقلاب و دفاع مقدس و نیز ارزشهای راستین حاکم بر جامعه اسلامی، بوده است، هنوز از خواب غفلت بیدار نشدهاند و به نابسامانی هایی همچون: فساد متصدیان دولتی، تعطیلی برخی حدود الهی، از بین رفتن حرمت احکام اسلامی و تغییر الگوهای رفتاری در قلمرو جامعه مسلمین دامن میزنند و عدّهای محدود هم ، با کمترین تلاش، به بیشترین امکانات دست یافتند؛ ولی اکثر افراد جامعه، روز به روز فقر و محرومیت آنها اضافه میشود. و این در حالی است که در عصر ما امام خمینی و امام خامنهای دو رهبرحکیم و فرزانه انقلاب را تجربه کرده و شیوه زندگی آنها و صدها شهید سرفراز و … را دیدهایم اما افسوس که این همه، باعث نشده است که از خواب غفلت خود برخیزیم!!!
چشم لطفی سوی ما بهر خدا کن یاعلی درد ما را ظاهر و باطن دوا کن یاعلی
دل به جان آمد زوسواس اندر این دار مجاز جان ما را با حقیقت آشنا کن یاعلی
چون رضای حق رضای توست ای مجلای حق با رضای خویشتن مارا رضا کن یاعلی
ای رهین لطف عامت اولین و آخرین لطف خاصی شامل این بینوا کن یا علی
السلام علیکم یا اهلبیت النبوّة
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
سیزدهم رجب 1444مطابق با15/11/1401
خجسته میلاد با سعادت امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام)
مبارک باد میلاد مسعود امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) تبریک و تهنیت بر همه ارادتمندان و موالیان و محبّین اهل بیت عصمت و طهارت و بهترین بهرههای از این مناسبت نصیب و روزی همه شیعیان و مسلمانان و محرومین جهان باد
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ.
تا صورت پیوند جهان بود علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود
آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر برکند به یک حمله و بگشود علی بود
آن گرد سرافراز که اندر ره اسلام تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
حضرت امیر(صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «اَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرَفَ فَضْلَنا وَتَقَرَّبَ اِلَی اللهِ بِنا وَاَخْلَصَ حُبَّنا وَعَمِلَ بِما اِلَیه نَدَبْنا وَ انْتَهَی عَمّا عَنْهُ نَهْینا، فَداک مِنّا، وَهُوَ فی دارِ الْمُقامَةِ مَعَنا – خوشبخت ترین مردم کسی است که برتری و فضیلت ما را بشناسد و به کمک ما به پیشگاه الهی تقرب جوید، در دوستی با ما بی ریا باشد و به آنچه او را دستور داده ایم، عمل کند و از آنچه نهی کرده ایم، دوری کند. چنین کسی از ماست و در سرای جاوید با ما خواهد بود».(غرر الحکم و درر الکلم، 3297)
موضوع تدبر :
برخی از مهمترین ویژگیهای سبک زندگی امیرمومنان(ع) که آن حضرت را محبوب رسول الله(ص) نمود و به مقامات بندگی در نزد خدا رساند و نیز سفارش فرمود که شیعیانش در تحصیل آن بکوشند، کدام صفاتند؟
پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) به ابی کهمس فرمود:«عَن أبى كهمسٍ قالَ: قُلْتُ لاِبى عَبْدِاللّه ِ عليه السلام: [اِنَّ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ يَقُولُ لَكَ:] عَبْدُاللّهِ بْنُ أَبى يَعْفُورٍ يُقـْرِؤُكَ السَّلامَ! قالَ: عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِ السَّلامُ اِذا أَتَيْتَ عَبْدَاللّه ِ فَاقْرَءْهُ السَّلامَ وَ قُلْ لَهُ… -هرموقع پیش عبدالله بن ابی یعفور رفتی، سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمدمی گوید: ای عبدالله! دقت کن در آن چیزی که حضرت علی(ع) را پیش رسول الله(ص) سرافراز کرد و به آن مقامات عالی رساند. پس توهم آن ها را برای خودت لازم بدان وخودت را به آن صفت های زیبا بیارا. بدان! مطمئنا علی(ع) در نزد پیامبر(ص) به آن درجه و عظمت نرسید،مگر با دو چیز:1- راستی.2- امانت داری.» (کافی، ج 2، ص 85، ح 5)
امام خمینی(ره) درباره این حدیث می فرماید:« هان! ای عزیز! تفکرکن در این حدیث شریف! ببین مقام صدق لهجه و رد امانت تاکجاست که علی بن ابی طالب(ع) را بدان مقام بلند رسانید. از این حدیث معلوم می شود که رسول خدا(ص) این دو صفت را از هرچیز بیشتردوست می داشتند که در بین تمام صفات کمالیه مولا (ع) این دو او را مقرب کرده است و بدان مقام ارجمند رسانده است. جناب صادق(ع) نیز در بین تمام افعال و اوصاف، این دو امر را که در نظر مبارکشان خیلی اهمیت داشته، به ابن ابی یعفور که مخلص و جان نثار آن بزرگوار بوده، پیغام داده و سفارش فرموده به ملازمت آنها.» (چهل حدیث، امام خمینی(ره)، ص 477)
شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود سلطان سخا و کرم و جود علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
پاسخ تفصیلی:
درباره کیستی امیرمؤمنان علی(ع) که فرمود: « اَسْعَدُ النّاسِ مَنْ عَرَفَ فَضْلَنا… » باید گفت: معرفت آن حضرت فقط برای خدا و رسول او امکان دارد؛ در توقیع ناحیه مقدسه اولیای امر الهی، چنین توصیف شدهاند: «اَلْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ… و آیاتک التی لاتعطیل لها فی کل مکان یعرفک بها من عرفک، لافرق بینک و بینها إلا انّهم عبادک و خلقک– بار الها! آنها امانت دار اسرار تواند… نشانه های تواند که هیچ جا تعطیل نیستند. هر کسی تو را بشناسد به واسطه آنها می شناسد. میان تو و آنان فرقی نیست، مگر اینکه آنان، بندگان و آفریدگان تو هستند.» ( اقبال الاعمال، ص 646)
امام صادق (ع) فرمود: «همانا من آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است میدانم؛ آنچه در بهشت است و آنچه در جهنم است میدانم؛ آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد را میدانم؛ سپس مقداری مکث کرد و چون دید که این سخن برای کسانیکه این سخن را شنیدند سنگین و غیر قابل هضم است؛ فرمود این موارد را از کتاب خدا میدانم، چرا که خداوند فرمود که بیان هرچیزی در آن هست» (الکافی، ج۱، ص۶۱)
طبق فرمایش قرآن کریم و احادیث پیغمبر اکرم (ص) ،علیبنابیطالب(ع) به همه چیز، اعم از گذشته، حال و آینده علم دارد. قرآن کریم می فرماید: “وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ.” (یس/12) رسول خدا فرمود: علی (ع)، امامی است که خداوند علم همه اشیاء را در او گنجانده است. (بحارالانوار، ج 37، ص 427) از جابر بن عبد الله انصارى نقل است که : «لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِفَتْحِ خَیْبَرَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ اَلنَّصَارَى فِی اَلْمَسِیحِ عِیسَى اِبْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْکَ وَ مِنْ فَاضِلِ طَهُورِکَ یَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ لَکِنْ حَسْبُکَ أَنْ تَکُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ-چون على(ع)خبر فتح خیبر را براى پیامبر(ص)آورد، پیامبر به او فرمودند: اگر بیم آن نبود که گروه هایى از امت من در بارۀ تو همان چیزى را بگویند که مسیحیان در مورد عیسى بن مریم(ع) مىگویند، در مورد تو سخنانى مىگفتم که بر هیچ گروهى نگذرى مگر آنکه از زیر پاى تو خاکى را که بر آن قدم مىنهى بردارند و اضافۀ آب وضوى ترا براى طلب شفا بگیرند.و براى تو همین بس است که تو از من و من از تو هستم.» (روضة الواعظین، ج1، ص112)
آن لحمک لحمی، بشنو تا که بدانی آن یار که او نفس نبی بود علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
امام باقر (ع) در تفسیر آیه: “عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ.” (نبأ/1-2) از چه چیزی می پرسند، ازخبر عظیم؟. فرمود: «نبأ عظیم، امیرالمؤمنین (ع) است که خودش فرمود: برای خداوند نبأ و آیه ای بزرگتر و بالاتر از من نیست.» (تفسیرکبیر، ج4، ص31) در توقیعی که از ناحیه مقدسه ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر شده آمده است: «نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا-همانا ما ساخته و پرداخته پروردگار خويشيم و تمامى مخلوقات پرورده ما هستند. »(بحار،ج۵۳، ص۱۷۸) که مقصود از آن، واسطه بودن امام (ع) میان خدا و خلق است. رسول خدا (ص) فرمودند: وِلایَةُ عَلِىِّ بْنِ اَبىطالِبٍ وِلایَةُ اللّه ِ وَ حُبُّهُ عِبادَةُ اللّه ِ وَاتِّباعُهُ فَرِیضَةُ اللّه ِ وَ اَوْلیاؤُهُ اَوْلِیاءُ اللّه ِ وَ اَعْداؤُهُ اَعْداءُ اللّه ِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللّه ِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللّه ِ عزّ و جلّ.– ولایت على بن ابی طالب (علیه السلام) ولایت خدا است، دوست داشتن او عبادت خداست، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند. جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است» (جامع الأخبار ج1 ص12)
اما اینکه فرمود: « … وَتَقَرَّبَ اِلَی اللهِ بِنا وَاَخْلَصَ حُبَّنا وَعَمِلَ بِما اِلَیه نَدَبْنا وَ انْتَهَی عَمّا عَنْهُ نَهْینا…»:
برخی از مهمترین ویژگیهای سبک زندگی امیرمومنان(ع) که سفارش نمود شیعیانش در تحصیل آن کوشا باشند:
حلالخواری و خشنودی خدا و پیامبر: حضرت صادق(ع) فرموده: «به خدا سوگند علیبنابیطالب(ع) تا روزی که از این دنیا رفت مال حرامی نخورد و هیچگاه بر سر دو راهی – که هر دو راه مورد خشنودی خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پرزحمتترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمی که برای پیامبر خدا پیش میآمد – به دلیل اعتمادی که به علی داشت- از او کمک میگرفت. در میان این امت هیچکس نتوانست همانند علی(ع) راه پیامبر را- بیکم و کاست- طی کند و با این همه تلاش و کوشش، همواره چون بیمناکان کار میکرد، چشمی به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویی امیدوار پاداش بهشت و از سوی دیگر هراسناک از کیفر آتش بود.» (الارشاد، ص 255)
پشتیبانی حق و سازشناپذیری: حضرت علی(ع) میفرماید: «به جان خودم سوگند، در نبرد با کسی که مخالفت حق کند و راه گمراهی پیش گیرد، نه مداهنه و سازش میکنم نه سستی.» (نهجالبلاغه، خطبه24) و در جایی دیگر میفرماید: «در تمامی زندگی من، نقطه سیاهی نیست تا عیب جویان و اشاره کنندگان با چشم و ابرو اشاره کنند و سخنی گویند. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم. ما با تمام وجود به قضای الهی خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم.» (نهجالبلاغه، خطبه 37)
رضایت خداوند اصل اساسی در سیاست علوی: امیرمؤمنان(ع) می فرماید: «به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکت بودم تا روزی که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بیآنکه کمترین ضعف یا ترسی داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم برمیدارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوی آن بیرون آید. مرا با قریش چه کار؟ که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتار فتنه و انحراف شدهاند به پیکارشان خواهم خاست. من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم.» (نهجالبلاغه، خ 33) و نیز فرمود: « … و از شگفتیهای زمانه این است که – شامیان- به من پیام دادهاند که خود را برای مقابله با سرنیزهها آماده کنم و برای ضربههای شمشیر شکیبا باشم، مادران گریان به سوگشان بنشینند! تاکنون کسی مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخمهای نیزه و شمشیر هراسی نداشتهام، چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است». (نهجالبلاغه، خ 22)
پس از مصطفی مدح شیر خدا بود نزد ارباب عرفان روا
به مدح علی خامه سر میکنم زمین تا فلک پر گهر میکنم
عدالتخواهی و عدالتمحوری: آنگاه که حضرت امیر به دلیل رعایت مساوات در تقسیم بیتالمال مورد عتاب قرار گرفت فرمود: « آیا به من امر میکنید و اصرار میورزید تا پیروزی را به بهای ستم بر کسانی که مسئولیت سرپرستی آنها بر دوشم نهاده شده است به دست آورم؟ به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پی هم حرکت میکنند، چنین کار ناروایی نخواهم کرد. اگر این مال، ثروت شخصی من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت میکردم، چه رسد به اینکه مال، مال الله است.» (نهجالبلاغه، خ 124) و نیز میفرماید: «به خدا سوگند اگر اقلیم های هفتگانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوی از دهان موری نافرمانی کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیای شما در نزد من از برگ نیم جویده ای در دهان ملخی ناچیزتر است. علی را با نعمت های فناپذیر و لذت های گذرا و ناپایدار چه کار!» (نهجالبلاغه، خ 222)
همدلی و همدردی با درماندگان: پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود:«یا علی، خدای متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست بداری و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندی و آنان هم تو را پیشوایی و امامت بپسندند.» (حلیة الاولیاء، ج 1، ص 71)
همدردی با مردم و یاوری محرومان: علی(ع) فرمود: «هیهات که هوی و هوسم بر من چیره شود و شکم بارگی به گزینش طعام های لذیذ وادارم کند، در حالی که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانی باشند که امید دستیابی به قرص نانی نداشته و خاطرهای از سیری ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالی که شاید پیرامون من شکم های به پشت چسبیده و جگرهای سوخته باشد.» (نهجالبلاغه، نامه45)
ای حیدر شهسوار وقت مددست ای زبده هشت و چار وقت مددست
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
پیشتاز در عمل نیک و خیر: حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره خود میفرماید: «ای مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتی فرا نمیخوانم مگر آنکه خود بر شما – در عمل به آن – پیشی میجویم و از هیچ گناهی نهی نمیکنم – مگر آنکه پیش از شما، خود را از عمل به آن بازمیدارم.» (نهجالبلاغه، خ 173)
ارشاد و موعظهگری: زاذان میگوید: حضرت امیرالمؤمنین(ع) به تنهایی در بازار میگشت و گمشده را راهنمایی و ناتوان را کمک می کرد و به هنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه، قرآن کریم را در برابر آنها میگشود و این آیه را برای آنها میخواند «خانه آخرت – سعادت ابدی – را برای کسانی قرار دادیم که قصد سرکشی و فساد در زمین ندارند و عاقبت – نیک – تنها از آن پرهیزکاران است». (المناقب ج 2، ص 104)
سفره و خوراک: راوی میگوید از حضرت صادق(ع) شنیدم که فرمود: «حضرت امیرالمؤمنین در نوع غذا شبیه ترین افراد به پیامبر خدا(ص) بود. او خود نان و سرکه و روغن زیتون می خورد و به مردم- مهمانان خود- نان و گوشت میداد.» (الکافی، ج6، ص 328)
کار و تلاش: حضرت امام صادق(ع) درباره کار و تلاش آن حضرت(ع) فرموده است: «گاهی امیرالمؤمنین به سوی صحرا می رفت و همراه خود باری از هسته خرما می برد، وقتی سوال میشد این چیست که به همراه داری؟ میفرمود: هر دانه از اینها یک نخل است انشاءا… آنگاه میرفت و همه آنها را می کاشت و دانهای از آنها را نمی خورد.» (الکافی، ج 5، ص 75) آن حضرت(ع) میفرمود: «ای مردم کوفه اگر- مرا دیدید- با اندوخته ای بیشتر از وسایل شخصی زندگی و مرکب و غلام خود از نزد شما برگشتم، بدانید که خائن بودهام- آن حضرت در مدت حکومت، از بیتالمال مصرف نمی کرد- و هزینه زندگی او از زمین های کشاورزی که در ینبع داشت تامین می شد.» (الغارات، ص 44)
سادهزیستی: حضرت خود در این باره فرموده است: «به خدا سوگند تنپوش خود را چندان وصله کردهام که از وصلهکننده اش شرم دارم. روزی گوینده ای به من گفت: آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟ و من گفتم: دور شو، که هنگام بامداد، از مردم شب رو سپاسگزاری می شود (یعنی نتیجه این رنج من در آینده مورد تمجید قرار خواهد گرفت).» امیرالمؤمنین(ع) پنج سال حکومت کرد و در طول این مدت آجری بر آجر و خشتی روی خشت ننهاد و زمینی را به خود اختصاص نداد و درهم سفید و دینار سرخی به ارث نگذاشت. (المناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص95)
عبادت و طریق بندگی: حضرت صادق(ع) فرموده است: «حضرت امیرالمؤمنین به هنگام وضو گرفتن اجازه نمی داد کسی برایش آب بریزد و میفرمود: دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسی را شریک قرار دهم.» (عللالشرایع، ج1، ص 323) در تفسیر قشیری آمده است: هرگاه وقت ادای نماز می رسید، رنگ چهره امیرالمؤمنین تغییر می یافت و بر خود می لرزید. وقتی به او می گفتند: این چه حالت است؟ می فرمود: هنگام ادای امانتی رسیده است که بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این بار امانت را برداشت. (المناقب، ج2، ص 124؛ الاحزاب، آیه 72)
پیمان روزانه با فرشتگان: حضرت صادق(ع) فرموده است: «حضرت امیر(ع) هر بامداد- خطاب به دو فرشته نویسنده اعمال می فرمود: مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یادداشت کننده اعمال- به خواست خدا امروز نیز- آنچه دوست دارید بر شما املا خواهم کرد و به دنبال این تعهد به ذکر: «سبحانالله و لااله الاالله» مشغول می شد تا خورشید طلوع میکرد و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب، به همان ذکرها می پرداخت. (بحارالانوار، ج 84، ص 267 ح 38)
فرزند صالح، روشنایی چشم: حضرت علی(ع) در اینباره فرموده است: « به خدا سوگند هیچگاه از پروردگار خود فرزندانی خوش سیما و نه فرزندانی سرو قامت نخواسته ام، بلکه فرزندانی مطیع خداوند و ترسان از او خواسته ام تا هرگاه به فرزندم نگریستم و او را در حال اطاعت خدا دیدم، چشمانم روشن شود». (تفسیرالصافی، ج4، ص 27)
ای پسر تو بینشانی از علی عین و یا و لام دانی از علی
تو ز عشق جان خویشی بیقرار و او نشسته تا کند صد جان نثار
السلام علیکم یا اهلبیت النبوّة
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین
سیزدهم رجب1445 مطابق با 5/11/1402
میلاد خجسته أبا الأئمة مولای متقیان امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام)
مبارک باد میلاد مسعود امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) تبریک و تهنیت بر همه ارادتمندان و موالیان و محبّین اهل بیت عصمت و طهارت و بهترین بهره های از این مناسبت نصیب و روزی همه شیعیان و مسلمانان و محرومین جهان باد
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ.
روی علی است قبله این دل حق پرست ما کوی علی است منزل و جایگه نشست ما
بوی علی است باعث حال خراب و مست ما سوی علی است هر زمان به التماس دست ما
از جابر بن عبد اللّه انصارى روایت شده که مىگفته است: « لَمَّا قَدِمَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِفَتْحِ خَیْبَرَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَوْ لاَ أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ اَلنَّصَارَى فِی اَلْمَسِیحِ عِیسَى اِبْنِ مَرْیَمَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلاً لاَ تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلاَّ أَخَذُوا اَلتُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْکَ وَ مِنْ فَاضِلِ طَهُورِکَ یَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ لَکِنْ حَسْبُکَ أَنْ تَکُونَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکَ. ». ( روضة الواعظین، ج1، ص112.) « چون على(ع)خبر فتح خیبر را براى پیامبر(ص)آورد، پیامبر به او فرمودند: اگر بیم آن نبود که گروه هایى از امت من در بارۀ تو همان چیزى را بگویند که مسیحیان در مورد عیسى بن مریم(ع) مىگویند، در مورد تو سخنانى مىگفتم که بر هیچ گروهى نگذرى مگر آنکه از زیر پاى تو خاکى را که بر آن قدم مىنهى بردارند و اضافۀ آب وضوى ترا براى طلب شفا بگیرند.و براى تو همین بس است که تو از من و من از تو هستم».
موضوع تدبر:
اگر بیم آن نبود که گروه هایى از امت درباره علی(ع) همان چیزى را بگویند که مسیحیان در مورد عیسى بن مریم(ع) مىگفتند، پیامبر (ص) درباره وصیش چه میفرمود و انتظار میرفت که پیروانش درباره حضرت علی علیه السلام چگونه رفتار کنند؟
مولای متقیان حضرت علی علیه السلام طبق صراحت قرآن کریم « وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ.» و فرمایش پیغمبر اکرم (ص)، علی (ع)، امامی است که خداوند علم همه اشیاء را در او گنجانده است. و بر همه چیز اعم از گذشته، حال و آینده علم دارد. (منتخباتی از آثار حکمای الهی، ص857.)
انتظار این است که شیعیان آن حضرت بر اساس توصیف رسول خدا (ص) عمل کنند : « وِلایَةُ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ وِلایَةُ اللّه ِ وَ حُبُّهُ عِبادَةُ اللّه ِ وَاتِّباعُهُ فَرِیضَةُ اللّه ِ وَ اَوْلیاؤُهُ اَوْلِیاءُ اللّه ِ وَ اَعْداؤُهُ اَعْداءُ اللّه ِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللّه ِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللّه ِ عزّ و جلّ.» (آثار الصادقین، ج 14، ص 130.) ولایت على بن ابی طالب علیه السلام ولایت خدا است، دوست داشتن او عبادت خداست، پیروى کردن او واجب الهى است و دوستان او دوستان خدا و دشمنان او دشمنان خدایند. جنگ با او، جنگ با خدا و صلح با او، صلح با خداى متعال است.
من ار به قبله رو کنم به عشق روی او کنم اقامه صلات را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم سفر به سوی او کنم زحج و بیت بگذرم طواف کوی او کنم
پاسخ تفصلی: امام صادق (ع) فرمود: «همانا من آنچه در آسمان است و آنچه در زمین است میدانم؛ آنچه در بهشت است و آنچه در جهنم است میدانم؛ آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد را میدانم؛ سپس مقداری مکث کرد و چون دید که این سخن برای کسانیکه این سخن را شنیدند سنگین و غیر قابل هضم است؛ فرمود این موارد را از کتاب خدا میدانم، چرا که خداوند متعال در آن فرموده است: فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ.» (اصول کافی، ج1، ص61)
ائمه هدایت(علیهم السلام) در توقیع ناحیه مقدسه چنین توصیف شدهاند: «اَلْمَأْمُونُونَ عَلَى سِرِّکَ… و آیاتک التی لاتعطیل لها فی کل مکان یعرفک بها من عرفک، لافرق بینک و بینها إلا انّهم عبادک و خلقک.- بار الها! آنها امانت دار اسرار تواند… نشانه های تواند که هیچ جا تعطیل نیستند. هر کسی تو را بشناسد به واسطه آنها می شناسد. میان تو و آنان فرقی نیست، مگر اینکه آنان، بندگان و آفریدگان تو هستند»(مفاتیح الجنان،اعمال ماه رجب)
امیرالمؤمنین(ع) به ابوذر فرمود: «من بنده خدا و خلیفه او بر بندگانم. ما را پروردگار قرار ندهید و در فضل ما، هر چه می خواهید بگویید؛ زیرا شما به کنه و عمق آنچه خدا در ما قرار داده نمی رسید. خدای سبحان، عطایی بزرگتر و برتر از آنچه در قلب شما خطور می کند و ما را وصف می کنید، به ما داده است.» (بحارالانوار، ج26، ص6)
مرحوم مجلسی با توجه به روایات میفرماید: «فاعلم ان اکثر ما اثبتوه لهذاالعقول قد ثبت لارواح النبی و الائمة: فی اخبارناالمتواترة علی وجه آخر فانهم اثبتواالقدم للعقل، و قد ثبت التقدم فی الخلق لارواحهم …- بیشتر چیزهایی را که فلاسفه برای عقول اثبات کرده اند، برای ارواح پیامبر و امامان: در اخبار متواتره ثابت شده است. آنها قدم را برای عقل ثابت کرده اند، اما در روایات ما تقدم در آفرینش برای ارواح پیامبر و امامان ثابت شده است.» (مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه ، امام حسین(ع)، زیارت اول)
الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود همه کتاب انبیا حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود اجلّ نعمت خدا ولایت علی بود.
آنچه در درون ولی مطلق است: امام باقر (ع) در تفسیر آیه: عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ. عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ. (نبأ/1-2) از چه چیزی می پرسند، ازخبر عظیم؟. فرمود: نبأ عظیم، امیرالمؤمنین (ع) است که خودش فرمود: برای خداوند آیه و نبأی بزرگتر و بالاتر از من نیست. (تفسیرکبیر، ج4، ص31) و نیز فرمود: «فانا صنائع ربنا و الناس بعد صنائع لنا- ما ساختههای پروردگارمان هستیم و مردم، ساختههای ما میباشند.» (بحارالانوار، ج 36 ، ص 73) مانند این تعبیر در توقیعی که از ناحیه مقدسه ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف صادر شده آمده است: « نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا» (بحارالانوار، ج 1 ، ص 103) یعنی امام (ع) واسطه میان خدا و خلق است که میتواند هم تکوینی باشد و هم تشریعی باشد. «بکم فتح الله ، بکم یختم الله ، بکم ینزل الغیث، بکم یمسک السماء، ان تقع الارض الاباذنه – اصلا به وسیله شما جاذبه و دافعه برقرار می شود که کرات به هم نخورند.» (مفاتیح الجنان ، زیارت جامعه) «بکم ینفس الهم و یکشف الضر– خداوند به وسیله شما غم و اندوه و گرفتاریها را برطرف می کند.» «من ارادالله بدءبکم ، بکم یبین الله الکذب ، بکم یباعدالله الزمان الکلب – به وسیله شماها زمان سخت برطرف می شود.» «بکم تنبت الارض اشجارها- اصلا روییدن زمین به وسیله شماست.» «بکم تخرج الارض ثمارها- به وسیله شما میوه ها در می آید. » «بکم تنزل السماء قطرها و رزقها- به وسیله شما آسمان باران و روزیش را فرو می فرستد. »« بکم یکشف الله الکرب بکم ینزل الله الغیث ، بکم تسبح الارض التی تحمل ابدانکم – خود این زمینی که بدنهای شما را در بر دارد به وسیله شما تسبیح می کند، حرکت می کند و کار می کند. » «تستقر جبالها عن مراسیها- اگر کوهها در زمین قرار دارد به وسیله شماست. » «ارادة الرب فی مقادیر اموره تهبط الیکم و تصدر من بیوتکم – اراده خدا در کل مقدرات امور[نه فقط بیان احکام و نه فقط عالم طبیعت ، بلکه کل امور عالم] به شما محول شده ، و از خانه های شما صادر می شود. » (زیارت مطلقه ، امام حسین(ع) ، زیارت اول)
گر تشنه فیض رحمتی ای حافظ سرچشمه آن ز ساقی کوثر پرس
آنچه در ظاهر ولی اعلی دیده میشود: پس از رحلت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مردم و بزرگان جامعه، بدون توجه به واقعه مهم غدیر خم، 25 سال حضرت علی (علیه السلام) را خانه نشین کردند و حوادث تلخ و غمباری مانند شهادت همسر گرامی اش را به وجود آوردند. آن حضرت در این دوران، با اینکه قدرت داشت به تنهایی حق خود را پس بگیرد، نه تنها دست به این کار نزد، بلکه با تمام توان خود، در دوران حکومت سه خلیفه، آنان را یاری می کرد و در جنگ با دشمنان، به آنان مشورت می داد و در مناظره های سرنوشت ساز با دشمنان اسلام، به داد خلفا می رسید. همچنین، در قضاوت های حقوقی، دقیق ترین قضاوت را می کرد، به گونه ای که برخی خلفا با صراحت اعلام کردند: «اگر علی نبود، ما هلاک می شدیم.» این یاری رسانی حضرت علی علیه السلام، تنها یک دلیل داشت و آن، حفظ وحدت و انسجام جامعه اسلامی بود؛ جامعه ای که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) آن را پایه ریزی کرده بود. در دوران حکومت پنج ساله امیر مؤمنان علی (علیه السلام) سه جنگ مهم رخ داد. در جنگ اول که جمل نام داشت، اشخاصی در برابر حضرت علی (علیه السلام) ایستادند که از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بودند و می دانستند علی، جان پیامبر بود و غدیر را با چشمانشان دیده و درک کرده بودند. در جنگ دوم؛ صفین، سپاه حضرت به پیروزی نزدیک بود که ناگهان، فرماندهان لشکر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به بهانه قرآن بر نیزه کردن لشکر کفر، صلح و شکست را بر آن حضرت تحمیل کردند. در جنگ سوم که نهروان نامیده شد، همان نخبگانی که در جنگ صفین، صلح را به حضرت علی (علیه السلام) تحمیل کردند، به این منظور که حضرت حکمیت را بپذیرد، با شعار «لا حُکم الا لله»، نخست اغتشاش و ناآرامی برپا کردند و سپس بدون توجه به راهنمایی ها و نصیحت های امیر مؤمنان علی (علیه السلام) ، با آن حضرت جنگیدند. در این جنگ، مسلمانانی که حافظان قرآن بودند و رختخوابشان، جانمازشان بود، با ولی خدا پیکار کردند و همگی، به جز چند نفر که گریختند، کشته و راهی دوزخ شدند»
تمام حوادث تلخی که بر امیر مؤمنان علی (علیه السلام) تحمیل شد، از ولایت گریزی مسلمانان سرچشمه می گرفت. مهم ترین علت این ولایت گریزی، بی بصیرتی بزرگان جامعه اسلامی و نیز عامه مردم بود. اگر بزرگان دوران حکومت حضرت علی علیه السلام جمله «اَلا ولا یحمِلُ هذا العَلَم الّا اَهلُ البَصَر والصَّبر» را آویزه گوش خود می کردند و بصیرت را در خود و مردم به وجود می آوردند، در حوادث پیچیده و فتنه گون زمان خود، دچار اشتباه نمی شدند و آن حضرت را رها نمی کردند.( فروغ ولایت، صص 291 ـ 313) در نهایت آنچه از شعیان انتظار میرود: جدیّت در اقتدا نمودن به مولای متقیان علی(ع) است.
به پرده بود جمال جمیل عزّوجل علی شد آینه، «خیرُ الکلام قلَّ و دلّ»
راستگویی و امانتداری: ابن کهمس گوید: به حضرت صادق(ع) عرض کردم: عبدالله بن ابی یعفوربر شما درود فرستاد. حضرت فرمود: بر تو و بر او درود باد، وقتی پیش او رفتی سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمد میگفت: نیک بنگر هر آن ویژگی که باعث شد تا علی(ع) به آن مقام بلند نزد پیامبر خدا برسد، خود را ملازم آن خصلت نما و یقین بدان هر مقامی که علی نزد پیامبر یافت تنها و تنها به خاطر راستگویی و امانتداری بود. (الکافی، ج 2، ص 104، ح 5)
حلالخواری و خشنودی خدا و پیامبر: حضرت صادق(ع) فرمود: به خدا سوگند علیبنابیطالب(ع) تا روزی که از این دنیا رفت مال حرامی نخورد و هیچگاه بر سر دو راهی – که هر دو راه مورد خشنودی خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پرزحمتترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمی که برای پیامبر خدا پیش میآمد – به دلیل اعتمادی که به علی داشت- از او کمک میگرفت. در میان این امت هیچکس نتوانست همانند علی(ع) راه پیامبر را- بیکم و کاست- طی کند و با این همه تلاش و کوشش، همواره چون بیمناکان کار میکرد، چشمی به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویی امیدوار پاداش بهشت و از سوی دیگر هراسناک از کیفر آتش بود. (الارشاد، ص 255) ابن عباس نیز درباره طالب رضای حق بودن ایشان میگوید: علی(ع) در تمامی کارهای خود همواره در پی رضایت الهی بود و به همین جهت «مرتضی» نامیده شد. (المناقب، ج 3، ص 110)
پشتیبانی حق و سازشناپذیری: حضرت علی(ع) میفرماید: به جان خودم سوگند، در نبرد با کسی که مخالفت حق کند و راه گمراهی پیش گیرد، نه مداهنه و سازش میکنم نه سستی. (نهجالبلاغه، الخطب: 24)
عدالتخواهی و عدالتمحوری: آنگاه که حضرت امیر به دلیل رعایت مساوات در تقسیم بیتالمال مورد عتاب قرار گرفت فرمود: آیا به من امر میکنید و اصرار می ورزید تا پیروزی را به بهای ستم بر کسانی که مسئولیت سرپرستی آنها بر دوشم نهاده شده است به دست آورم؟ به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پی هم حرکت می کنند، چنین کار ناروایی نخواهم کرد. اگر این مال، ثروت شخصی من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت می کردم، چه رسد به اینکه مال، مال الله است. (نهجالبلاغه،خ 124)
همدلی و همدردی با درماندگان: فرمود: یا علی، خدای متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست بداری و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندی و آنان هم تو را پیشوایی و امامت بپسندند. (حلیة الاولیاء، ج 1، ص 71)
همدردی با مردم و یاوری محرومان: مغیرة – الضبی – میگوید: علی(ع) به موالی – شهروندان غیر عرب و بردگان آزاد شده – تمایل بیشتری داشت و نسبت به آنان مهربانتر بود. در صورتی که – خلیفه دیگر به شدت از آنان دوری می گزید و پرهیز می کرد (الغارات: ص 341) و نیز فرمود: هیهات که هوی و هوسم بر من چیره شود و شکمبارگی به گزینش طعام های لذیذ وادارم کند، در حالی که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانی باشند که امید دستیابی به قرص نانی نداشته و خاطرهای از سیری ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالی که شاید پیرامون من شکم های به پشت چسبیده و جگرهای سوخته باشد. (نهجالبلاغه، نامه 45)
پیشتاز در عمل نیک و خیر: حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره خود میفرماید: ای مردم! به خدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتی فرا نمی خوانم مگر آنکه خود بر شما – در عمل به آن – پیشی می جویم و از هیچ گناهی نهی نمی کنم – مگر آنکه پیش از شما، خود را از عمل به آن بازمی دارم. (نهجالبلاغه، خ 173)
ارشاد و موعظهگری: زاذان میگوید: حضرت امیرالمؤمنین(ع) به تنهایی در بازار می گشت و گمشده را راهنمایی و ناتوان را کمک می کرد و به هنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه، قرآن کریم را در برابر آنها می گشود و این آیه را برای آنها میخواند «خانه آخرت – سعادت ابدی – را برای کسانی قرار دادیم که قصد سرکشی و فساد در زمین ندارند و عاقبت – نیک – تنها از آن پرهیزکاران است». (المناقب ج 2، ص 104)
سفره و خوراک: راوی میگوید از حضرت صادق(ع) شنیدم که فرمود: حضرت امیرالمؤمنین در نوع غذا شبیه ترین افراد به پیامبر خدا(ص) بود. او خود نان و سرکه و روغن زیتون می خورد و به مردم- مهمانان خود- نان و گوشت می داد. (الکافی، ج6، ص 328)
کار و تلاش: در روایت است که امام علی(ع) هنگام شخم زدن زمین این آیه را میخواند. حضرت امام صادق(ع) درباره کار و تلاش آن حضرت(ع) فرموده است: گاهی امیرالمؤمنین به سوی صحرا می رفت و همراه خود باری از هسته خرما میبرد، وقتی سوال میشد این چیست که به همراه داری؟ می فرمود: هر دانه از اینها یک نخل است ان شاء ا… آنگاه می رفت و همه آنها را می کاشت و دانه ای از آنها را نمی خورد. (الکافی، ج 5، ص 75)
سادهزیستی: امیرالمؤمنین(ع) پنج سال حکومت کرد و در طول این مدت آجری بر آجر و خشتی روی خشت ننهاد و زمینی را به خود اختصاص نداد و درهم سفید و دینار سرخی به ارث نگذاشت. (المناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص95)
عبادت و طریق بندگی: در تفسیر قشیری آمده است: هرگاه وقت ادای نماز میرسید، رنگ چهره امیرالمؤمنین تغییر مییافت و بر خود می لرزید. وقتی به او می گفتند: این چه حالت است؟ می فرمود: هنگام ادای امانتی رسیده است که بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این بار امانت را برداشت. (المناقب، ج2، ص 124؛ الاحزاب، آیه 72).
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی از خُم دوست، جوانم به خَم موی علی
طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست یاد آرم به خرابات چو ابروی علی به پرده بود
السلام علیکم یا اهلبیت النبوة
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////