تدبر درحدیث و سیره معصومین (علیهم السلام)- استاد ضرابی
*******************************
بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین
بیست و هشتم صفر مطابق با 25/7/ 1399
رحلت جانگداز پیامبر رحمت (صلوات الله علیه و اله)
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيلَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّهِ
سلام بر تو ای رسول خدا، سلام بر تو ای دوست صمیمی خدا، سلام بر تو ای پیامبر خدا، سلام بر تو ای برگزیده خدا، سلام بر تو ای رحمت خدا، سلام بر تو ای منتخب خدا، سلام بر تو ای محبوب خدا
پیامبر (علیه الصلاة و السلام) میفرمایند: «عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : أَنَا وَكَافِلُ الْيَتِيمِ كَهَاتَيْنِ فِي الْجَنَّةِ ، وَأَشَارَ بِالسَّبَّابَةِ وَالْوُسْطَى ، وَفَرَّقَ بَيْنَهُمَا قَلِيلًا – من و کسی که سرپرست یتیم باشد در بهشت به مانند این دو هستیم و به دو انگشت اشاره و انگشت میانی اشاره فرمودند»( تفسير نور الثقلين،ج۵،ص۵۹۷)
موضوع تدبر:
چه کنیم تا بتوانیم در آخرت با پیامبر رحمت و اهل بیت طاهرینش محشور شویم؟
پاسخ:
یکى از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نام “ثوبان” که نسبت به حضرت، محبت و علاقه شدیدى داشت، روزى با حال پریشان خدمت ایشان رسید، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) از سبب ناراحتى او پرسید، عرض کرد: زمانى که از شما دور مىشوم و شما را نمىبینم، ناراحت مىشوم. امروز در این فکر فرو رفته بودم که فرداى قیامت اگر اهل بهشت باشم، مسلّماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، بنابراین شما را هرگز نخواهم دید، اما اگر اهل بهشت نباشم تکلیفم روشن است بنابر این در هر حال از درک حضور شما محروم خواهم شد. با این حال چرا افسرده نباشم. در این حال این آیه نازل شد: «وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا- و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند. »(نساء/۶۹)
با مراجعه به روایات وارده در این زمینه یک مجموعهای از اعمال را مییابیم که هر کدام به عنوان سببی از اسباب همنشینی با انبیاء و اولیاء الهی شمرده شده است از قبیل:
اطاعت از خدا و پیامبر(ص)، دوست داشتن پیامبر(ص) وخاندانش،به ویژه امام علی(ع)، زیاد تلاوت کردن سوره معارج، کمک کردن به جویندگان دانش، راستگویی ، زیارت خانه خدا با نیت پاک و خالص، خدمت به برادران دینی و ایمانی، گرفتن حق ستمدیده از ستمگر و …
اینک برخی از این احادیث را مرور میکنیم:
امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورإ؛ به عمرو بن قرظه فرمود: “تو پیش از من به بهشت مىروى، سلامم را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برسان”( بحارالانوار، ج 45، ص 23)
اخلاق نیکو و همنشینی با پیامبر
از عبدالله بن عمر روایت شده است که گفت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود : «إن مِن أحبِّكم إليّ وأقربِكِم مني مجلساً يوم القيامة أحاسنكم أخلاقاً – بهدرستی که محبوبترین و نزدیکترین کس به من در هم نشینی روز قیامت کسی میباشد که اخلاقش از همه نیکوتر باشد»( قرب الإسناد،ج ۱،ص۴۵ )
سجدههای طولانی و همنشینی رسول خدا
در حدیثی که ربیعة بن کعب الاسلمی روایت کرده، آمده : «كُنْتُ أَبِيتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَأَتَيْتُهُ بِوضُوئِهِ وَحَاجَتِهِ, فَقَالَ لِي: سَلْ, فَقُلْتُ: أَسْأَلُكَ مُرَافَقَتَكَ فِي الْجَنَّةِ, قَالَ: أَوْ غَيْرَ ذَلِكَ, قُلْتُ: هُوَ ذَاكَ, قَالَ: فَأَعِنِّي عَلَى نَفْسِكَ بِكَثْرَةِ السُّجُودِ».از ربیعة بن کعب اسلمی– خادم رسول خدا (صلی الله علیه و آله)و یکی از اصحاب صفه – روایت است که گفت: «من شبها را با پیامبر (صلی الله علیه و آله)میگذراندم، آب وضوی ایشان را فراهم میکردم و نیازهایشان را بر طرف میساختم. به من گفتند: از من چیزی بخواه. گفتم: خواستهی من همراهی و رفاقت با شما در بهشت است. فرمودند: آیا غیر از این هم درخواستی داری؟ گفتم: همان است که گفتم. فرمود: مرا با کثرت سجود، بر خویشتن یاری ده»(رواة مسلم)
خدای متعال نماز و روزه را برای تقویت انسان در یافتن راه حل دردها و رنج های زندگی قرار داده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ – ای اهل ایمان، (در پیشرفت کار خود) از صبر و مقاومت کمک گیرید و به ذکر خدا و نماز توسّل جویید که خدا با صابران است. (بقره/١٥٣)
دوستی پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام)
از انس روایت شده است که مردی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) پرسید: قیامت کی فرا می رسد ؟
پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «و ما أعددت لها؟ – چه توشه ای برایش اندوختهایی؟» مرد پاسخ داد: حقیقتا چیزی آماده نکردهام اما خدای متعال و پیام آورش را دوست دارم. پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «أنت مع من أحببت – تو با کسانی خواهی بود که دوستشان داشتهایی.» انس میگوید: هیچ چیز به اندازهی این فرمایش پیامبر(صلی الله علیه و آله) که تو با کسانی خواهی بود که دوستشان داشتهای ما را خوشحال نکرد. معلوم است که نشانه دوستی پیروی کامل است. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ – بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست میدارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است.» (آل عمران/ ۳۱)
دیگر اینکه «من احب شیئا اکثر ذکره- کسی که چیزی را دوست دارد به کثرت از آن یاد می کند»، محب همیشه به یاد محبوب است و فکر محبوب هیچ وقت از صفحه ذهنش دور نمیشود.
همنشین آخرت
قیس بن عاصم که از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است نقل کرده که روزی با گروهی از ((بنی تمیم )) خدمت پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شدم، گفتم: یا رسول اللّه! ما در صحرا زندگی می کنیم و از حضور شما کمتر بهره مند می گردیم ما را موعظه فرمایید.
رسول اکرم نصایح سودمندی فرمود، و از آن جمله چنین فرمود: «برای تو به ناچار همنشینی خواهد بود که هرگز از تو جدا نمی گردد؛ با تو دفن می گردد در حالی که تو مرده ای و او زنده است. همنشین تو اگر شریف باشد تو را به دامان حوادث نمی سپارد. آنگاه آن همنشین با تو محشور می گردد و در رستاخیز با تو برانگیخته می شود و تو مسؤول آن خواهی بود. پس دقت کن که همنشینی که انتخاب می کنی نیک باشد؛ زیرا اگر او نیک باشد مایه انس تو خواهد بود و در غیر این صورت موجب وحشت تو می گردد. آن همنشین، کردار تو است.» (خصال صدوق ، باب ثلثه ، شماره 93)
اگر میخواهی بدانی در تو خیری هست یا نه
امام باقر( علیه السلام ) فرمود: «هر گاه خواهى بدانى در تو خیرى هست، به قلبت نگاه کن، اگر اهل طاعت خدا را دوست و اهل معصیت خدا را دشمن دارد، در تو خیر است و خدا هم تو را دوست دارد، و اگر اهل طاعت خدا را دشمن و اهل معصیت خدا را دوست دارد در تو خیر نیست و خدا دشمنت دارد، و هر کسى همراه دوست خود است».(الکافی، ج 2، ص 126)
روضه:محبت حضرت رسولاكرم(ص)به امام حسين (عليه السلام)
از ابن عباس روايت شده است كه:وقتی وفات حضرت رسولاكرم(ص)نزديك شد،آنقدر گريه كرد كه اشك بر محاسنش،جاری گرديد.عرض كردند:يارسول اللّه!علت گريه شما چيست؟فرمود:برای فرزندانم وآنچه بعد ازمن نسبت به آنها روا می دارند،گريه می كنم. هروقت پيغمبر اكرم(صلی الله علیه و آله) امام حسين (عليه السلام)رو می ديدند، می بوسيدند. زياد می بوسيدند. اينقدر حسين رو می بوسيدند كه اصحاب می گفتند: يا رسول الله! خيلی حسينت رو دوست داری؟ می فرمود: بله. می گفتند: چرا زير گلوش رو ، چرا سينه اش رو ميبوسی؟می فرمود: «اُقَبَّلُ مَوضعَ السُّيوف: دارم جای شمشيرها رو می بوسم »
زينت دوش نبی روی زمين جای تو نيست
خار و خاشاك زمين منزل و مأوای تو نيست
خاك عالم به سرم كز اثر تيغ و سنان
جای يك بوسه در آن پيكر و اعضای تو نيست
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیست و هشتم صفر1443 مطابق با 13/7/1400
رحلت جانسوز پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله و سلامه علیه و اله)
را به پیشگاه اهلبیت عصمت و طهارت به ویژه ولی عصر و حجت حقّ امام زمان (عج) که صاحب عزا هستند و همه دوستداران و ارادتمندان به مکتب رسالت و ولایت و همه مسلمانان و ستمدیدگان و محرومین جهان تعزیت و تسلیت عرض میکنم.
اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا نَبِی اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا مُحَمَّدُ بْنَ عَبْدِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ لاِمَّتِک وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی اَتیک الْیقینُ بِالْحِکمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَاَدَّیتَ الَّذی عَلَیک مِنَ الْحَقِّ وَاَنَّک قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنینَ وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرینَ فَبَلَّغَ اللّهُ بِک اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمینَ
روح هستی در میان بستر است لحظه های اخر پیغمبر است
رو به قبله پای او در احتضار می کشد از بهر مرگش انتظار
حیدر احساس غریبی میکند فاطمه هم ناشکیبی میکند
یک طرف گریان حسن یک سو حسین یک طرف آه و فغان زینبین
قالَ رَسُولُ اللّه ِ (صلی الله عليه و آله): « لايُؤمِنُ عَبْدٌ حتّى أكُونَ أحَبَ إلَيهِ مِن نَفْسِهِ، وَ تَكُونَ عِترَتي إلَيهِ أعَزَّ مِنْ عِتْرَتِهِ، وَ يَكونُ أهلي أحَبَّ إلَيه مِنْ أهلِهِ وَ تَكُونَ ذاتى أحَبَّ إليه مِنْ ذاتِهِ – رسول اكرم(صلی الله عليه و آله) فرمود: هيچ بنده اى ايمان نمى آورد، مگر اينكه من برايش محبوبتر از خودش باشم، وخاندانم برايش محبوبتر ازخاندان خودش باشد، وخانواده ام برايش دوست داشتنى تر ازخانواده اش باشد، وهستى وذات من برايش محبوبتر ازهستى خودش باشد.» ( بحار الانوار، ج 27، ص 86، ح 30)
موضوع تدبر :
آیا دوستی خدا و رسول و اهلبیت او (علیهم السلام) به خاطر نفعی نیست که نهایتا به ما می رسانند؟ چگونه مطمئن شویم که دوستی ما به آنها، خالص است؟ زیرا معتقدیم که:
گر از دوست چشمت به احسان اوست تو در بند خویشی نه در بند دوست
خلاف مروّت بود کاولیاء تمنّا کنند از خدا جز خدا
پاسخ:
پاسخ اجمالی این پرسش این است که حقیقت وجود هر موجودی و کنه ذات او و هر چه در اختیار دارد، موهبتی از ناحیه خداست و همه جهان آفرینش آیات الهی و جلوه ای از جمال و جلال او هستند پس محبّت به او که اصل و حقیقت و مبدأ و غایت هر کمالی است با دوستی به ذات خود منافاتی ندارد؛ (چون که صد آمد نود هم پیش ماست.) اما دوستی محبّت خود و دیگران و هر چیزی، با غفلت و فراموشی او خسارت است و سخن نورانی امام حسین (علیه السلام) به این معنا اشاره دارد: « مَاذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك– خدایا آن کس که تو را گم کرده چه بدست آورده؟ و آنکه تو را یافته چه از دست داده؟»(فرازی از دعای عرفه امام حسین علیه السلام)
و نیز تفسیری است که امام رضا (علیه السلام) درباره حقیقت « سفله» (پست و فرومایه) پرسیدند، در جواب فرمودند: « مَنْ کَانَ لَهُ شَیْءٌ یُلْهِیهِ عَنِ اللَّه – آنکه چیزی دارد که از [یاد] خدا بازش دارد.» (تحف العقول، ص ۴۴۲)
اکنون با این مقدمه میتوان فهمید چرا رسول خدا (صلی الله عليه و آله) فرمود: « أحِبُّوا اللّه َ لِمايَغْذُوكُم بِهِ مِنْ نِعْمَةٍ، وَ أحِبّونى لِحُبِّ اللّه ِ عزّوجلّ وَأحِبُّوا أهلَ بيتى لِحُبّى – خدا را به خاطر نعمتهايى كه به شما بخشيده است دوست بداريد، و مرا به خاطر دوستى خداى متعال دوست بداريد، و خاندان مرا به خاطر من دوست بداريد.»(بحار الانوار، ج 7، ص 14، ح 1)
زیرا همه چیز به خاطر دوستی خداست. و این منافاتی با منفعتی که از ناحیه آنها به ما می رسد ندارد به ویژه نعمتی که از ناحیه وجود اهل بیت (علیهم السلام) به ما می رسد؛ رسول اكرم (صلی الله عليه و آله) فرمود: « حُبُّ اَهلِ بَيتي نافِعٌ فى سَبعَةِ مَواِطنَ أهْوالُهُنَّ عَظيمةٌ: عِندَ الوَفاةِ، وَ فِى القَبرِ، وَ عِندَ النُشورِ، وَ عِندَ الكِتابِ، وَ عِندَ الحِسابِ، وَ عِندَ الميزانِ وَ عِندَ الصِراطِ – محبّت خاندان من در هفت جا كه ترس آن بزرگ و خطرناك است، مفيد است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام حشر و رستاخيز، هنگام تحويل نامه اعمال، زمان حسابرسى، هنگام ميزان و سنجش اعمال و هنگام عبور از صراط» ( جامع الاخبار، ص 513، ح 1441)
چرا که موفقیّت بندگان در این مواقف موجب خشنودی خدا و خواست اوست.
از حضرت عيسى (عليه السلام)سؤال شد: برترين اعمال چيست؟ فرمود: خشنودى از خدا و دوست داشتن او.« سُئلَ عيسى عليه السلام: ما أفضَلُ الأعمالِ؟ فَقالَ: الرِّضا عَنِ اللّه ِ وَ الحُّبُ لَهُ» (محجّة البيضاء، ج 8، ص 88)
پيامبر اكرم (صلی الله عليه و آله) فرمود: «خداوند به داود (عليه السلام)فرمود: مرا دوست بدار و مرا محبوب خلقم گردان، داود گفت: پروردگارا! آرى، من تو را دوست دارم، اما چگونه تو را محبوب خلقت گردانم؟ فرمود: « اُذكُر أيادِىَّ عِنْدَهُم، فإنَّكَ اِذَا ذَكَرْتَ ذلِكَ لَهُم أحَبُّوني – نعمت هايم را براى ايشان يادآورى كن. زيرا وقتى نعمت هايم را بر آنان بازگو كردى، مرا دوست خواهند داشت.»( بحار الانوار، ج 70، ص 22، ح 19)
قسمت مهمّ سؤال ما این بود که از کجا بدانیم دوستی ها و محبّت های ما به خاطر خداست؟ در قرآن می خوانیم :« قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمْ اللّه ُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللّه ُ غَفُورٌ رَحِيمٌ - بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد، و گناهانتان راببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است. »(آل عمران/31)
امام على (عليه السلام) فرمود: «مبادا دشمنان خدا را دوست بدارى يا دوستى خود را براى غير دوستان خدا خالص گردانى، زيرا هركسى گروهى را دوست بدارد، با آنان محشور مى گردد.»(غرر الحكم، ح 2703)
و از پیامبر رحمت حدیث است که فرمود: «نشانه دوستى خدا دوست داشتن ياد خداست، و علامت دشمنى با خدا دشمنى با ياد خداست – عَلامَةُ حُبِّ اللّه ِ حُبُّ ذِكرِاللّه ِ، وعَلامَةُ بُغضِ اللّه ِ بُغضُ ذِكرِاللّه ِ.»(جامع الاخبار، ص 352، ح 978) (البته مقصود تنها یاد زبانی نیست)
بیان دیگر این حقیقت به وسیله مراتب نفس انسان مسأله را تا حدودی بیش تر روشن میکند؛ بدن مادی و روح مجرد انسان هر در ابعادی از وجود انسان هستند؛ به فرمایش مولای متقیان علی عليه السلام که فرمود: «هركس دوست دارد بداند جايگاهش نزد خدا چطور است، بايد ببيند مقام ومرتبه خدا پيش وى چقدر است، فَإنَّ كلَّ مَن خُيَّرَلَهُ أمرانِ: أمرُ الدُّنيا وَأمرُ الآخِرَةِ فَاَختارَ أمرَ الآخرَةِ عَلَى الدُّنيا، فَذلِكَ الَّذى يُحِبُّ اللّه ُ، وَ مَنِ اخْتارَ أمرَ الدُّنيا فَذلكَ الَّذى لامَنزِلَة لِلهِ عِندَهُ. – زيرا كسى كه كار دنيا وآخرت هردو در اختيار او قرار گيرد، و او كار آخرت را بر دنيا برگزيند پس خدا را دوست مى دارد، وكسى كه كار دنيا را انتخاب كند، خداوند پيش او ارزش و جايگاهى ندارد» (بحار الانوار، ج 70، ص 25، ح 27)
حاصل آن که : طبق فرمایش پیامبر (صلی الله علیه وآله) دوستى مؤمن با مؤمن براى خدا از بزرگترين شعبه هاى ايمان است.« آگاه باشيد هر كه دوستى اش براى خدا، دشمنى اش براى خدا، عطايش براى خدا و منعش براى خدا باشد، از برگزيدگان الهى است – اَلا وَمَن أحَبَّ فِى اللّه ِ وَ أبْغَضَ فِى اللّه ِ وأعْطى فِى اللّه ِ وَ مَنَعَ فِى اللّه ِ فَهُوَ مِن أصْفياءِ اللّه » ( كافى، ج 2، ص 125، ح ) و نیز فرمود:« لِكُلِّ شَى ءٍ مِفْتاحٌ وَ مِفْتاحُ الْجَنَّةِ حُبُّ الْمَساكينِ وَ الْفُقَراءِ »( كنز العمّال، ج 6، ص 469، ح 16587)
از اسباب محبت و دوستی به خدا گفتیم و اما در باره اسباب دوستی میان مؤمنین امام متقین امیرالمؤمنین آن را در سه صفت خلاصه کرده است: « ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةَ: الإنصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ و الإنطِواعِ وَ الرُّجُوعُ اِلى قلبٍ سَليمٍ - با سه صفت محبّت و دوستى بدست مى آورى: ۱ – انصاف در معاشرت ۲ – همدردى با ديگران در خوشى و ناخوشى ۳ – برخورد با قلب پاك و سالم »(بحار الانوار، ج 78، ص 82، ح 77)
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) پس از بعثت آزار زیادی از طرف مشرکان تحمّل کرد اما چون در پی پیشرفت کار نبوت از قدرتِ بیشتری برخوردار شد، به جای گرفتن انتقام، همه کسانی را که به آن حضرت ستم کرده بودند با بزرگواری تمام بخشید . پس از فتح مکه وقتی بر بزرگ ترینِ دشمنان اسلام پیروز شد، همه گمان می کردند آن حضرت دست کم ابوسفیان و هند را که بیشترین آزار را نسبت به آن حضرت رسانده بودند به قتل خواهد رساند، اما آن حضرت با کمال بزرگواری از گناه آنان گذشت و به اصحاب خود دستور داد که مبادا به آنها آسیبی برسانند.
هم چنین وقتی در جنگ احد شخصی بنام «وحشی»، عموی پیامبر (صلی الله عليه و آله) حضرت حمزه را به شهادت رساند و از این پیشامد رسول خدا (صلی الله عليه و آله) بسیار آزرده شد با این همه پس از پیروزی، از کشتن او خودداری کرد.
اندوه جانسوز رحلت پیامبر رحمت
لعنت حق باد بر آن قوم پست کز عداوت عهد و پیمان را شکست
رخنه در کار رسالت کرده اند با ستم غصب خلافت کرده اند
پس گرفتند از شما این اصل را پاره کردند رشته های وصل را
لعن حق بر آن گروهی کز ستم بهر قتلت کرده قامت را علم
پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.» ( شیخ مفید، الارشاد، ج۲،ص۲۱۴ 3)
پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»( شیخ مفید، الارشاد، ج۲،ص۲۱۴ ) در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد( شیخ مفید، الارشاد،ج۲،ص۲۱۴)
پیامبر(ص)در روزهای آخر از “بلال” خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه ای خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام “عکاشه” برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود( التذکرة الحمدونیه، تصحیح احسان عباس، ج 9، صص 153و 154) سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 238 )
همان گونه که پیامبراکرم (صلی الله عليه و آله) اولین نماز را به همراه حضرت خدیجه و علی بن ابیطالب(علیهما السلام ) به جماعت خواندند، در پایان عمر مبارکشان نیز آخرین نماز را در مسجد و به جماعت به جای آوردند. نقل کرده اند در آخرین ساعات حیات رسول خدا (صلی الله عليه و آله) در حالی که در بستر بیماری بودند ناگهان صدای اذان بلال حبشی را شنیدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسیده است. رسول خدا (صلی الله عليه و آله) به علی بن ابیطالب و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنید تا به مسجد بروم». چون به کمک آن دو به مسجد رسیدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و این آخرین نماز جماعت آن حضرت بود. بعد از آن که به خانه برگشتند دیری نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.
علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) فرموده بود که نزدیک ترین کس مرا غسل خواهد داد و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید… اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی کردید، آنقدر گریه می کردم که سرچشمه اشک را می خشکانید.» ( ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 281)
روزی پیامبر (ص) از راهی رد می شد .صدای گریه کنیزی را شنید .دلش طاقت نیاورد ؛رحمة للعالمین است. پرسید چرا گریه می کنی ؟گفت :می ترسم به خاطر تاخیرم مؤاخذه شوم.پیامبر (ص)او را همراهی کرد و پیش مولایش واسطه شد که اذیتش نکند .گفت:آقا قربان قدمتان !نه تنها اذیتش نمی کنم بلکه به یمن قدم شما آزادش هم می کنم. یا رسول لله !صدای گریه کنیزی را شنیدید، طاقت نیاوردیدوتحمل نکردید ؛پس چه می کردید اگر صدای گریه های کودکان امام حسین را زیر تازیانه ها ی دشمن می شنیدید؟ آن هنگامی که دشمن به سمت خیمه ها حمله ور شد و خیمه ها را آتش زد. امام سجاد (ع) فرمود:«علیکنّ بالفرار»
وای بر آنان که آل مصطفی را میزدند در میان شعله ها ریحا نه ها را میزدند
در میان دختران و خیل زنها بیشتر عمه سادات ناموس خدا را میزدند
هم میان خیمه گه هم در میان قتلگه دسته گلهای بهشت مرتضی را میزدند
لاحول ولاقوة الا بالله العلی العظیم
///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیست و هشتم صفر1444 مطابق با 3/7/1401
رحلت جان سوز پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله و سلامه علیه و اله)
را به پیشگاه اهلبیت عصمت و طهارت به ویژه ولی عصر و حجت حقّ امام زمان (عج) که صاحب عزا هستند و همه دوستداران و ارادتمندان به مکتب رسالت و ولایت و همه مسلمانان و ستمدیدگان و محرومین جهان تعزیت و تسلیت عرض میکنم.
اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ اَلسَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ لاِ مَّتِک وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی اَتیک الْیقینُ فَبَلَّغَ اللّهُ بِک اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمینَ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی أیها المجتبی اَلسَّلامُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ السلام علیک وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
به هجران، زارى دلهاى خونين ز حد بگذشت يا ختم النّبيّن!
ز اشك و آه مهجوران بيتاب جهانى غوطه زد در آتش و آب
سپاه درد با جان در ستيزست لب هر زخم دل، خونابهْ ريزست
علی علیه السلام در توصیف از رحلت پیامبر اکرم (ص) فرمود: «بأَبي اَنْتَ وَ اُمّي یا رَسُولَ اللّهِ (ص) لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِک ما لَمْ ینْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیرِک مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاِنْباءِ وَ اَخْبارِ السَّماءِ. خَصَّصْتَ حَتّی صِرْتَ مُسَلِّیا عَمَّنْ سِواک وَ عَمَّمْتَ حَتّی صارَ النّاسُ فیک سَواءً وَ لَوْ لا اَنَّک اَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیتَ عَنِ الْجَزَعٍ، لَأنْفَدْنا عَلَیکَ ماءَ الشُّؤُونِ. وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً وَ الکمَدُ مُحالِفاً وَ قَلّاً لَک…- پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلّی دهنده است یعنی پس از مصیبت تو دیگر مرگ ها اهمیتی ندارد. و از طرفی این یک مصیبت همگانی است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرموده ای و از بی تابی نهی نموده ای آن قدر گریه می کردم که اشک هایم تمام شود. و این درد جانکاه همیشه در من می ماند و حزن و اندوهم دائمی می شد، که همه این ها در مصیبت تو کم و ناچیز است.» ( نهج البلاغه ،صبحی الصالح،خطبه 235)
موضوع تدبر :
سخنان امیرمؤمنان علی (علیه السلام) مواجهه صحیح با رحلت پیامبر رحمت (ص) را چگونه ترسیم نموده است؟ و پیام آن برای مسلمانان جهان چیست؟
پاسخ اجمالی:
بیشک توصیف حضرت امیر(ع) از رحلت پیامبراعظم(ص) با عنایت به مصیبتها و محرومیتهای بعد از رحلت آن حضرت، بیان گردیده است که هیچ چیز جای خالی آن را پر نخواهد کرد. طلیعه این مصیبتها حتی قبل از عروج آسمانی آن حضرت، ساعاتی قبل، بلکه خیلی پیشترها چهره کریه خود را نشان داده بود که در سخنان یادگار پدر، فاطمه زهرا (س) به آن پرداخته شده است. پیام سخنان مولای متقیان (ع) برای مسلمانان جهان؛ ضرورت درک صحیح از شرایط عصر حضور پیامبر (ص) برای چگونه بودن در عصر اهلبیت آن حضرت(ع) و درک صحیح این هر دو در فهم صحیح چگونه بودن در عصر غیبت و عبور از پل صراط مستقیم است که ویژه شیعیان و مهدی باوران واقعی است.
ز داغ هجرت اى شمع شب افروز! به شبها، شمع مى گريد به صد سوز
برافروز اى چراغ چشم ايجاد جهان شد بىفروغت، ظلمتْ آباد
پاسخ تفصیلی:
در مورد علت وفات پیامبر اکرم (ص) امام صادق (ع) می فرمایند: «پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود کرده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود.»(بصائر الدرجات، ج 1، ص 503)
در این روایت، تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان و یک اصل کلی دارد که مرگ تمام پیامبران و اوصیا قرین شهادت است و هیچ یک، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، فهمیده میشود که مسمومیت پیامبر(ص)، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بوده است.
روزی آن حضرت مردم را به رعایت حقوق انصار سفارش و در خطاب به انصار فرمود: «ای گروه انصار! زمان فراق و هجران نزدیک است، من دعوت شده و دعوت را پذیرفته ام… . بدانید دو چیز است که از نظر من بین آن دو هیچ تفاوتی نیست. اگر بین آن دو مقایسه شود به اندازه تار مویی بین آن دو فرقی نمی گذارم. هر کس یکی را ترک کند مثل این است که آن دیگری را هم ترک کرده است…آن دو کتاب آسمانی و اهل بیت رسالت هستند…سفارش مرا در مورد اهل بیت من رعایت کنید و… نیز فرمود: آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر بدان چنگ زنید، پس از آن هرگز به ضلالت نیفتید؟ گفتند: بلی، ای رسول خدا. فرمود: آن (چیز)، علی است. با دوستی من دوستش بدارید و به احترام و بزرگداشت من، او را محترم و بزرگ بدارید. آن چه گفتم جبرئیل از طرف خداوند به من دستور داده بود. ابن حجر هیثمی میگوید: پیامبر اکرم (ص) فرمود: مرگ من به همین زودی فرا می رسد و من سخن خود را به شما رساندم و راه بهانه و عذر را بر شما بستم. آگاه باشید، من کتاب پروردگارم و اهل بیت خود را در میان شما می گذارم و می روم. سپس دست علی را گرفت و بالا برد و فرمود: این شخص علی بن ابی طالب است که همراه با قرآن است و قرآن با علی است و از یکدیگر جدا نشوند تا روز قیامت که با من ملاقات نمایند. در روز دوشنبه آخرین روز از زندگی رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: ای مردم! آتش فتنه ها شعله ور گردیده و فتنه ها همچون پاره های امواج تاریک شب روی آورده است. رسول خدا (ص) در حالی جان سپرد که سر در دامن علی بن ابی طالب علیه السلام داشت. علی (ع) شیون کنان، رحلت پیامبر (ص) را به اطرافیان خبر داد… .(الطبقات الکبری، ج 2، ص 202 – 201)
بوی غم می آید از شهر رسول بوی اشک حیدر و آه بتول
آسمانی ها همه دل بی شکیب بر لب شیر خدا امن یجیب
لحظه ها لبریز از دلواپسی فاطمه گریان ز داغ بی کسی
می چکد بر گونه ها با صد محن دانه دانه اشک از چشم حسن
امام باقر(ع) می فرمایند: «مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز می خواندند، و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمؤمنین (ع) بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد.(مناقب ابن شهرآشوب، ج/1ص297)
اهل بیت (علیهم السلام) و وابستگان آن حضرت و بزرگان صحابه در باره مکان تدفین بدن مطهر آن حضرت به گفت و گو پرداختند و هر کدام پیشنهاد خاصی ارائه کردند. حضرت علی (ع) که متکفل تجهیز بدن آن حضرت و از نزدیکترین مردان به آن حضرت بود، فرمود:«إنّ اللّه لم یقبض روح نبیه إلّا فی أطهر البقاع و ینبغی أن یدفن حیث قبض– به درستی که خدای سبحان، جان پیامبری را نمی گیرد مگر در پاکیزه ترین مکان، و سزاوار است در همان مکانی که قبض روح شد، در همان جا دفن گردد.» ( كشف الغمه، ج 1، ص 26)
گفتار مستدل و روح نواز امیرمؤمنان علی ابن أبی طالب (ع) مورد پسند همگان قرار گرفت و بدن مطهر رسول خدا (ص) را در همان مکانی که جان به جان آفرین سپرد دفن کردند.
سخنان حضرت زهرا (سلام الله علیها) در شهادت پیامبر(ص) :
آن حضرت در خطبه فدکیه و در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند پیامدهای رحلت پیامبر(ص) را اینچین بیان می کنند:
- ضعف و سستی در میان مردم؛ایجاد شد «فقبحا لفلول الحدّ و اللعب بعد الجدّ و قرع الصّفاة– چه زشت است سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش.»
- تفرقه و اختلاف بوجود آمد؛«استنهَرَ فتقُهُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ– تشتت و پراکندگی گسترش یافت و وحدت و همدلی از هم گسست.»
- امید و آرزوهای مسلمانان به ناامیدی تبدیل شد؛ «آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهی و حکومت اسلامی بهره مند گشته بودند، اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مأیوس شده و امیدشان به یأس مبدل گشت. «واکدَتِ الاَمالُ.»
- به حریم پیامبر بی حرمتی شد؛ «اضیعَ الحَریمُ و اُزِیلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ– هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین بود که اجتماع سقیفه بدون نظرخواهی از خاندان پیامبر به تعیین جانشین برای آن حضرت پرداختند و حق اهل بیت حضرتش را ضایع کردند.
- خط نفاق و دورویی آشکار شد؛ «ظَهَرَ فیکمْ حَسْکةَ النّفاق…تَشْرَبُونَ حَسْوا فی ارْتِغاء و تَمْشُونَ لاَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِی الْخَمْرِ وَ الضَّرّاءِ وَ نَصْبِرُ مِنْکمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمُدی، وَ وَخْزِ السَّنانِ فِی الْحبشاء– شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب می نوشید، شیر را خوردید. (کنایه از نفاق است که تظاهر به عملی می شود که در واقع خلاف آن است) و برای نابودی اهل بیت او در پشت تپه ها و درختان کمین کردید و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فروبردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر می کنیم.»
- مردم دچار بی تفاوتی شدند؛ «یا مَعاشِرَ الْفِتْیةِ وَ اَعْضاء الْمِلَّةِ، وَ حَضَنَةِ الاِسلامِ ما هذِهِ الْغمیزَةُ في حَقّي و السّنةُ عَنْ ظلامَتي– ای گروه جوانمرد، ای بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستی و ضعف شما در حق من و تغافل و بی تفاوتی و خواب آلودگی در مورد دادخواهی من، چیست؟»
- مردم پیمان شکنی کردند. «فَانّي حِرْتُمْ بَعْدَ البَیانِ وَ اَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الاِعْلانِ وَ نَکصْتُمْ بَعْدَ الاِقْدامِ– پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کاری می کنید و بعد از آن پیشگامی و روی آوردن به عقب برگشته پشت نموده اید.»
- مردم دچار وسوسه های شیطانی شدند؛ تَسْتَجیبُونَ لِهتافِ الشَّیطانِ الْغَوِی– به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید». … «اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْزَرِهِ هاتِفا بِکمْ فَاَلْفاکمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ– شیطان سر خود را از مخفیگاه به در آورد. شما را فراخواند. دید که پاسخگوی دعوت باطل او هستید…»
- شتاب در شنیدن حرف های بیهوده و بی اساس؛«مَعاشرَ النّاس الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ الْمُغْضِیةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِر– ای گروه مردم که به سوی شنیدن حرف های بیهوده شتاب می کنید و کردار زشت زیانبار را نادیده می گیرید.»
- نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت؛ «اَمّا لَعَمْري لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةً رَیثما تُنْتِجُ ثُمَّ احْتَلِبُوا مِلْ ءَ الْقَعْبِ دَما عَبیطَا وَ ذُعافا مُبیدا– به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای درآورد که پس از این از پستان شتر به جای شیر خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است.»
- فرصت طلبان به سر کار آمدند؛ بعد از رحلت پیامبر از در ظاهر ساکت و آرام بودند؛ «وادِعُونَ -فروگذاران.»، «اهل خوشگذرانی بودند- فاکهُون»، «راحت طلب و رفاه زده بودند- اَنتُم في رفاهیةٍ مِنَ العَیش»،«منتظر پیش آمد حوادث برای پیامبر و اهل بیت بودند- تَتَربّصونَ بنا الدّوائِر»،«اخبار و رویدادها را دنبال می کردند- تتوَلَفون الاخبارَ»،« در جنگ ها عقب نشینی و یا فرار می کردند- تنکصُونَ عِندَ النّزالِ و تَفِرّونَ مِنَ القِتال»(خطبه فدکیه و در جمع زنان مدینه)
بعد من اجر رسالت هیزم است هستی ام در آتش نا مردم است
اشک او تصویری از حق نمک در میان کوچه ها غصب فدک
آسمان را رنگ نیلی می زنند بین کوچه بر تو سیلی می زنند
قطره قطره اشک او دارد سخن از دل و لب های پر خون حسن
در نگاه آخرش راز مگوست حرف ها از بوسه زیر گلوست
سوز فقدان نبی (ص)
روز جنگ احد ،روز سختی بود .روز گرفتاری و امتحان بود. در اثر غفلت عده ای(،) دشمن به میان لشکر مسلمانان زد وآنها را متلاشی کرد. خداوند عده ای را به شهادت گرامی داشت تا اینکه دشمن به رسول خدا دسترسی پیدا کرد و انقدر سنگ به حضرت زدندتا به پهلو افتاد.دندان رباعی اش شکست و صورت و لب مبارکش مجروح شد ؛به حدی که خون از صورتش جاری شد.حضرت به خون ها دست می کشید و می فرمود :چگونه رستگار خواهد شد ،قومی که صورت پیامبرش را با خون رنگین کند؛در حالی که او آنان را به سوی پروردگارشان دعوت می کند ؟ سختی این روز در همین جا تمام نشد . این سنگ زدنها تا کربلا و شام هم ادامه یافت. امام حسین (ع) خسته شده بود . تشنه بود و لبانش از خشکی ترک خورده بود. نیزه را به زمین زد تا لحظه ای استراحت کند. در این هنگام سنگی بر پیشانی مبارکش فرود آمد. خون صورت مبارکش را فرا گرفت . وجه الله غرق خون شد .پیراهن عربی اش را بالا زد تا خونها را از چهره اش پاک کند ؛اما امان از تیرها ی زهر آگین و سه شعبه حرمله یک وقت ناله امام حسین (ع) بلند شد:”بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله”. در جنگ احد سنگ به لب و دندان رسول خدا زدند . در شام بلا و مجلس یزید هم چوب خیزران بود ولب و دندان امام حسین (ع) .نگاه بچه ها بود و دندان امام حسین (ع)گریه بچه ها بود و خنده های سر مستانه یزید ….
فغان که ضربت چوب جفا نمود کبود لبی که از نفسی جان دهد مسیحا را
عزیز فاطمه عریان به روی خاک و یزید زناز سر ننهد خوابگاه دیبا را
سر یزید به بالین سر حسین به تنور خدای صبر دهد زین قضیه زهرا را
السلام علیکم یا اهلبیت النبوّة
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بیست و هشتم صفر 1445 مطابق با 23/6/1402
رحلت جان گداز پیامبر گرامی اسلام (صلوات الله علیه و اله)
را به پیشگاه اهلبیت عصمت و طهارت به ویژه ولی عصر و حجت حقّ امام زمان (عج) که صاحب عزا هستند و همه دوستداران و ارادتمندان به مکتب رسالت و ولایت و همه مسلمانان و ستمدیدگان و محرومین جهان تعزیت و تسلیت عرض میکنم.
اَلسَّلامُ عَلَیک یا رَسُولَ اللّهِ اَلسَّلامُ اَلسَّلامُ عَلَیک یا خاتَمَ النَّبِیینَ اَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّک وَنَصَحْتَ لاِ مَّتِک وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ اللّهِ وَعَبَدْتَ اللّهَ حَتّی اَتیک الْیقینُ فَبَلَّغَ اللّهُ بِک اَفْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکرَّمینَ.
مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه، کز این ماتم عظیم گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
رسولُ اللّه صلى الله علیه و آله فرمود: «أنا أوّلُ وافِدٍ علَى العَزیزِ الجَبّارِ یَومَ القِیامَةِ وکِتابُهُ وأهلُ بَیتی ثُمّ اُمَّتی ، ثُمّ أسأ لُهُم : ما فَعَلتُم بکِتابِ اللّه وبأهلِ بَیتی؟ – نـخستین کسى کــه روز قیامت بر خـداى عزیز جبّار وارد مى شود ، من هستم و کتاب او و اهل بیت من و سپس امّتم . آن گاه از آنان مى پرسم که با کتاب خدا و اهل بیت من چه کردند.» ( الکافی : 2 / 600 / 4)
موضوع تدبر :
ما با کتاب و اهل بیت رسول الله (صلی الله علیه وآله) چه کردهایم و باید چه کنیم؟
پاسخ اجمالی:
بیشک شکوایه آن حضرت در پیشگاه خدا « وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً – پروردگارا قوم من ، این قرآن را متروک نهادند.» ( فرقان/30) و سخنی که از امام حسن مجتبی (علیه السلام) وارد شده که فرمود: « مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُومٌ – هیچ یک از ما امامان نیست، جز آنکه کشته یا مسموم شود »(کفایة الاثر، ص226) به خوبی حکایت دارد که ما با امانتهای پیامبرمان چه کرده ایم. اما اینکه چه باید بکنیم را فرموده پیشوایمان علی علیه السلام درباره کتاب خدا فریاد کرده است که: « … اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ … – خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند. »(نهج البلاغه، نامه ۴۷) و درخواست رسول خدا (صلی الله علیه وآله) که به امر خدا فرمود: « قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْموَدَّةَ فِی الْقُرْبی– بگو: من هيچ گونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم جز دوست داشتن نزديكانم[اهل بيتم»(شوری/23) روشنگر راه سعادت برای امت تا روز قیامت است.
پاسخ تفصیلی:
پیامبر مکرم اسلام انتظارات خود را از مؤمنین به شکل زیبایی به این صورت در پاسخ به سؤالی خلاصه فرموده است: «لَا بُدَّ لِلْمُؤْمِنِ مِنْ اَرْبَعَةِ اَشْیاءَ دَابَّةٍ فَارِهَةٍ وَ دَارٍ وَاسِعَةٍ وَ ثِیابٍ جَمِیلَةٍ وَ سِرَاجٍ مُنِیرٍ قَالوُا یا رَسُولَ اللَّهِ لَیسَ لَنَا ذَلِکَ فَمَا هِی قَالَ صلی الله علیه وآله اَمَّا الدَّابَّةُ الْفَارِهَةُ فَعَقْلُهُ وَ اَمَّا الدَّارُ الْوَاسِعَةُ فَصَبْرُهُ وَ اَمَّا الثِّیابُ الْجَمِیلَةُ فَحَیائُهُ وَ اَمَّا السِّرَاجُ الْمُنِیرُ فَعِلْمُهُ– مؤمن به چهار چیز نیاز دارد: مرکبی چاق و نیرومند، خانه وسیع، لباس زیبا و چراغ روشنی بخش. مسلمانان حاضر گفتند: یا رسول الله! ما اینها را نداریم. منظور شما از اینها چیست؟ فرمود: مرکب قوی، عقل؛ خانه وسیع، بردباری؛ لباس زیبا، شرم و حیا؛ و چراغ روشنی بخش، علم و دانش اوست.» (المواعظ العددیة، علی مشکینی، قم، نشر الهادی، 1406 ق، ص 213)
از این حدیث شریف اینطور استفاده میشود که همه رسالت مؤمنین در این خلاصه میشود که تمام تلاش خود را بکار گیرند تا عقل و صبر و حیاء و دانش تأمین کننده حیات ابدی را در خود شکوفا سازند.
وظایف امت در برابر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله):
در زمینه شناخت بهتر وظایف سنگین امت اسلامی در برابر پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله)میتوان گفت به طور کلی بیرون رفتن از ظلمات زندگی حیوانی و شیطانی به سوی «مکارم اخلاق» و نور الهی است که با انجام مجاهدت علمی و عملی در چندین بخش حاصل میشود؛ طبیعی است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله)برنامهای جامع و الهی در تأمین تمام نیازهای بشریت را در دنیا و آخرت به منظور سعادت انسان داشته باشد. وظایف ما نسبت به آستان مقدس نبوی در پنج بخش قابل تنظیم و تدوین است: ( وظایف معرفتی؛ عاطفی؛ رفتاری و الگوگیری؛ تبلیغی؛ اجرایی و اجتماعی)
الف. وظایف معرفتی اعم از شناخت اهداف ؛ اخلاق ؛ تاریخ ؛ سیره ؛ مواضع و رفتار نبوی در برابر دیگران.
ب. شناخت وظایف عاطفی اعم از محبت به پیامبر(صلی الله علیه و آله) محبت به فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)محبت به شهر و دیار نبوی؛ محبت به دوستان رسول الله(صلی الله علیه و آله)نفرت از دشمنان آن حضرت.
ج. شناخت وظایف تبلیغی اعم از معرفی پیامبر به خانواده و فرزندان؛ معرفی پیامبر به دوستان و برادران دینی؛ معرفی پیامبر به جهان معاصر؛ معرفی پیامبر به نسلهای آینده؛ شبهه زدایی نسبت به ساحت مقدس نبوی.
د. الگوگیری و وظایف رفتاری فردی و اجتماعی پیامبر(صلی الله علیه و آله) رحمت در زمینههای: پیگیری اهداف فرهنگی؛ اقتصادی؛ سیاسی؛ اجتماعی.
روشن است که عمل نمودن به این وظایف بدون عشق پیامبر و آل او و انس با قرآن و تنفر از «پلیدی شرک و نفاق» دست یافتنی نیست.
نکته مهم این است که بعد از رحلت جانسوز پیامبر رحمت، امت اسلام به ساحل نجات نمیرسد مگر با وظیفه شناسی مؤمنین که همان تحصیل معرفت و گوهر عشق به خدا، پیامبر(صلی الله علیه و آله)و اهلبیت(علیهم السلام) و عمل به نمودن به دستورات و احکام و قوانین اوست. که قرآن اقیانوس معرفت نبوی است و عترت او سکانداران کشتی نجات بشریت در طوفان حوادث و فتنه های روزگارند.انسان به هر میزان شیفته و شیدای اولیای او باشد و به وظایف الهی خویش بیش ترعمل میکند، به معرفت بیشتری میرسد و رنگ و بوی آسمانی به خود می گیرد.
دولتمردان مسلمان باید در پرتو تحصیل این عشق و محبت خود را موظف به اجرای سیره نبوی در امر به معروف؛ منکر ستیزی؛ دفاع از جان و مال و عقل و عِرض و دین مردم مسلمان؛ قضاوت و داوری عادلانه؛ گردآوری، نگهداری و حفظ بیت المال و شیوه مصرف درست آن؛ تعمیم فرهنگ قرآنی؛ اقامه جمعه و جماعت و ساخت مساجد و مدیریت آن؛ برگزاری حج و عمره؛ خدمت رسانی و قضا و حوائج عمومی و گسترش علوم و فنون و مهارتهای زندگی؛ حمایت از محرومان و گروههای نیازمند؛ در ظلم ستیزی و حمایت از مظلومان در سراسر گیتی؛ تعلیم و تربیت عمومی؛ مشاوره و همفکری با مردم و استفاده از عقل جمعی؛ اجرای حدود و احکام الهی؛ عزل و نصب بحق کارگزاران؛ زهد و ساده زیستی، حمایت از ازدواج و نحوه هدایت و مهار غریزة جنسی؛ حمایت از اشتغال و کارهای تولیدی، توزیعی و خدمات؛ آگاهی و رازداری و مسائل امنیتی و پاسداری از آزادی ها و حقوق جامعه، بدانند.
مؤمنان زیر سپهر لاجورد زنده از عشقاند نی از خواب و خورد
می ندانی عشق و مستی از کجاست این شعاع آفتاب مصطفی است
امام علی عليه السلام در وصيّت به حسن و حسين (عليهما السّلام) مطرح میفرماید:«أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ أَلَّا تَبْغِيَا الدُّنْيَا وَ إِنْ بَغَتْكُمَا وَ لَا تَأْسَفَا عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا زُوِيَ عَنْكُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ …– شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم، به دنيا پرستى روى نياوريد، گر چه به سراغ شما آيد، و بر آنچه از دنيا از دست مى دهيد اندوهناك مباشيد، حق را بگوييد، و براى پاداش الهى عمل كنيد و دشمن ستمگر و ياور ستمديده باشيد. شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و كسانى را كه اين وصيّت به آنها مى رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگى، و ايجاد صلح و آشتى در ميانتان سفارش مى كنم، زيرا من از جدّ شما پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه مى فرمود: «اصلاح دادن بين مردم از نماز و روزه يك سال برتر است». خدا را خدا را در باره يتيمان، نكند آنان گاهى سير و گاه گرسنه بمانند، و حقوقشان ضايع گردد خدا را خدا را در باره همسايگان، حقوقشان را رعایت كنيد كه وصيّت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) شماست، همواره به خوشرفتارى با همسايگان سفارش مى كرد تا آنجا كه گمان برديم براى آنان ارثى معيّن خواهد كرد. خدا را خدا را در باره قرآن، مبادا ديگران در عمل كردن به دستوراتش از شما پيشى گيرند. خدا را خدا را در باره نماز، چرا كه ستون دين شماست. خدا را خدا را در باره خانه خدا، تا هستيد آن را خالى مگذاريد، زيرا اگر كعبه خلوت شود، مهلت داده نمى شويد. خدا را خدا را در باره جهاد با اموال و جان ها و زبان هاى خويش در راه خدا. بر شما باد به پيوستن با يكديگر، و بخشش همديگر، مبادا از هم روى گردانيد، و پيوند دوستى را از بين ببريد. امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد كه بدهاى شما بر شما مسلّط مى گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانيد جواب ندهد (سپس فرمود). اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».( نهج البلاغه، نامه ۴۷)
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
در سوگ پیامبر رحمت:
پیامبر(ص) شب پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفت و برای اهل قبور درود فرستاد و برای آنان طلب استغفار طولانی کرد. آنگاه به علی(ع) فرمود: «جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد.» (شیخ مفید، الارشاد، ص 97) پس به علی(ع) گفت: «اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده.»( شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 214) در روایت دیگر آمده است که «فرمودند: به هر کسی وعدهای دادم، باید آن را بگیرد و به هر کسی دِینی دارم، باخبرم سازد. پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله وسلم) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی که علی (علیه السلام) دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدی ها دور نمی شود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمی آورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد».( منتهى الامال، ج 1، ص 201) پیامبر(ص) که گویا از حرکات زنندۀ برخی از زوجات و صحابۀ خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بود، برای پیشگیری از بدعتها، فرمود: «ای مردم، آتش فتنه شعله ور شده و فتنه ها مانند پاره های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است.( ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 654) پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل “امسلمه” رفت و دو روز در آنجا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم.( شیخ مفید، الارشاد، ص 97) سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش “اسامه” بروید؟ چرا نرفتید؟«ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم. (صحیح مسلم، ج 2، ص 325) رسول خدا(ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفت و خطاب به اعتراض کنندگان فرمود: این چه سخنی است که درباره فرماندهی “اسامه” میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعن می زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا در بستر بیماری به عیادت کنندگان خود به طور مرتب می فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 190) پیامبر(ص) فرمود: «انفذوا جیش أسامه.– سپاه اسامه را مجهز کنید». « وی در اینجا متخلفان از جیش اسامه را لعن کرد.» (طبری، محمد بن جریر؛ تاریخالأمم و الملوک، ج 3، ص 429) سپس پیامبر(ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان میگریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمد و دستور داد که برایش قلم و دواتی بیاورند تا برایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوند در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند. که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر– برگرد؛ زیرا او هذیان میگوید.» قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است.( ابن حبل، احمد؛ مسند احمد، ج1، ص 355)حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارت آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید.( ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج 2، ص 244) پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و او آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» “امسلمه” فرمود: «علی(ع) را می طلبد، به او بگویید بیاید».( طبری، محمدبنجریر، پیشین، ج 2، ص 439) علی(ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟ در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.( شیخ مفید، الارشاد، پیشین، ص 99) پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود: « ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده– گمان محمد به خدا چیست اگر او را ملاقات کند و در نزد خدا عذرش (در تبلیغ رسالتش) این باشد؟(اشاره به بیماری هنگام مرگ)» در روزهای آخر از “بلال” خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه ای خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام “عکاشه” برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.( التذکرة الحمدونیه، تصحیح احسان عباس، ج 9، صص 153و 154) سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.
در لحظات آخر عمر پیامبر(ص)، فاطمه(س) بسیار گریان بود. پیامبر(ص) او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه(س) گریهاش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر(ص) فرمودند: « در همین درد می میرم» و در باب شادی و تبسمشان فرمودند: تو اولین کس از اهل بیت(ع) من هستی که به من ملحق می شود» و این بود که من تبسم کردم.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 238) در لحظات واپسین عمر پیامبر(ص) سرش در دامان امیرالمؤمنین(ع) قرار داشت. (ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین،ج 2، ص 236 و نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 197) هنگامه فوت پیامبر(ص) خلیفه دوم، بنابر عللی در بیرون خانه فریاد میزد که پیامبر(ص) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی(ع) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر(ص) این آیه را خواند: « و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الارسل أفإن مات أو قتل»( ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص656) علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد(ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 57) و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود: «پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید… اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی کردید، آنقدر گریه می کردم که سرچشمه اشک را می خشکانید.( نهج البلاغه صبحی صالح، خطبۀ 23، ص 355) سپس در قبری که توسط “ابوعبیده جراح” و “زید بن سهل” آماده شده بود و در همان حجره ای که وفات یافته بود، در خانه خودش به خاک سپرده شد.( ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 281)
قومی برای غصب خلافت شدند جمع یا لَلعَجَب! وصی پیمبر، علی، کجاست؟!
دار الولا محاصره، زهراست پشت در دود و شراره بر فلک از بیت کبریاست
آتش زدن به خانه ریحانه رسول پاداش رنج های شب و روز مصطفاست
فاطمه دید صدایِ دربِ خانه میاد ، درُ باز کرد به هیبتِ یه جوانِ عربی اجازه می دهید وارد منزل بشم ، حضرتِ زهرا فرمودند خیر ، بابام حالِ خوبی ندارند کسی رو به ملاقات نمی پذیره .. وقتی اومد پیغمبر سوال کرد فاطمه جان کی بود در میزد؟.. وقتی عرضه داشت؛ پیغمبر فرمود این برادرم عزرائیلِ .. از کسی اذن نمی گیره اما به حرمت این خونه از تو اذن گرفته .. ملک الموت می خواد واردِ این خونه بشه اذن می گیره .. (قربونِ این دلایِ آماده ..) پیغمبرم هر موقع می خواست وارد بشه جلو در می ایستاد دستِ ادب به سینه می ذاشت می فرمود السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ . از فاطمه اجازه می گرفت وارد می شد .. آه آه آه … چند روزِ دیگه نه تنها اجازه نگرفتن .. یه عده جمع شدن هیزم آوردن …. نه اینکه اجازه نگرفتن، در این خانه را با لگد باز کردن ….
خانهای در مدینه که یک عمر ملجا بی پناهی همه بود
داشت میرفت مصطفی اما دل پریشان برای فاطمه بود
فاطمه، فاطمه همان که رسول داشت بر دست او نوازشها
نوشته اند خم می شد رسولِ خدا دستِ فاطمه اش رو بوسه می زد نه این که دستُ بالا بیاره خم می شد رسول خدا..
حضرت مصطفی چهها میدید
در پس آن همه سفارشها
فاطمه ، آنکه نزد پیغمبر
هر زمان محترمتر از همه بود
چشم این شهر شاهد یک عمر
احترام نبی به فاطمه بود
چشم خود را که بست پیغمبر …
« السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّةِ بِمُوالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعالِمَ دِینِنا وَاَصْلَحَ ماکانَ فَسَدَ مِنْ دنیانا»
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////