آیه شریفه : «بسم الله الرحمن الرحیم »
اولین توجه ما به کلمه طیبه بسم الله الرحمن الرحیم است که به منزله وصل شدن ارتباط با خداوند و ایستادن در مقام بندگی او و از سر نیاز با بی نیاز مطلق سخن گفتن است که اگر صادق باشیم ،ریزش رحمت الهی آغازخواهدشد. الهی وربی وسیدی ومولای در محضر ربوبیتت با استمداد وتمنا ایستاده ام وظرف عقل وادراکم را در آیینه بسم الله الرحمن الرحیم ،پیش آورده ام می بینم که بار دیگر با سوره ای دیگر مشق وتمرین توحیدم می دهی .بارالها می دانم ومی بینم که همه غوغای دنیایی ،همه جنگ وجدلهای میان جان علوی ونفس وشیطانم ،همه تلخ وشیرینی وفراز وفرود زندگی ام ،همه بهانه ایست تا تورا بهتر ببینم ودرک کنم.
بنا شد در هرسوره ای معنای تازه ای از بسم الله الرحمن الرحیم درک کنیم و جلوه ای دیگر از پروردگار را ببینیم. این معنای تازه ،همان شرحی است که در مفاد سوره آمده ومعنای دیگری از آن نشان میدهد ومعرفتی جدید در نگاه توحیدی ارائه می دهد.
نتیجه عملی بحث :
نتیجه هر مبحثی از قرآن ،بلکه نتیجه هر چیزی در زندگی مان باید رسیدن به معرفت خداوند و توحیدات ثلاثه) توحید افعالی ،توحید صفاتی وتوحید ذاتی(،باشد .
جلسه دوم
آیه شریفه : «قل اعوذ برب الفلق »
در مقایسه بین دو آیه اول از دو سوره معوذتین ،تفاوت را برسر ” الناس ” و ” الفلق ” می بینیم. فلق بر وزن عقل به معنای شکافتن و دو نیمه کردن ( فلق الشئ فلقا = شقه ) است و فلق بر وزن فرس اسم مصدربه معنی «شکافته شده» آمده است. در قاموس واقرب الموارد : صبح ،دره و شکاف برای آن نقل شده ونیزگفته ( الفلق الخلق کله ) زیرا هر مخلوقی در ابتدا مانند دانه ایست که برای بیرون آمدن از حجابهای بهم پیچیده درونش تحت تجلیات ” اسم فالق ” الهی می شکفد.
از اضافه اسم ” رب ” به ” الفلق ” در می یابیم که دانه یا نطفه اولیه موجودات ازجمله انسان تحت ربوبیت خداوند وپناه او ،واجد همه استعدادها برای شکفتن می شود و به امرحق درها باز می شود وحجابها دریده می شود وقدم به جهان دیگری می گذارد از همه مراحل با ربوبیت الهی عبور می کند ( که در این سیر ) لازم است از ” شر ما خلق ” حفظ شود این امر ( حفظ از شرور ) به اراده اوست تا به مرحله داشتن زندگی یک انسان برسد.
همه موجودات با واسطه یا بی واسطه به نحوی در رابطه با هم هستند و بطور مثبت یا منفی در هم تاثیر می گذارند. – به خدا پناه می بریم از تاثیرات منفی این پدیده ها- نطفه انسان برای اینکه استعدادها را در این مرتبه به صورت کامل دارا باشد و قدم به مرحله جدید و ورود به یک دنیای جدیدی بگذارد باید از خطرات مصون و محفوظ باشد و این ممکن نیست مگر اینکه تحت تجلیات ربوبیت حضرت حق قرار بگیرد که با اسم فالقش به او اجازه خروج از این مرحله و قدم گذاشتن به مرحله دیگر را بدهد تا این که به سلامت به مرحله یک انسان کامل برسد، در حالی که برای رسیدن به همه آن چه که لازمه زندگی در دنیای درون و بیرون است تحت ربوبیت حضرت حق قرار دارد.
فلذا سوره فلق نسبت به سوره ناس یک مرحله مقدماتی محسوب می شود. بدین ترتیب که بعد از اینکه دانه و نطفه اولیه به مرحله انسان می رسد(قل اعوذ برب الفلق) باید به عنوان یک انسان تحت ربوبیت حضرت حق و در پناه او مراحل رسیدن به به سعادت و کمال لایق انسانیت را طی کند ( قل اعوذ برب الناس).
باید توجه داشت دانه و بذر اولیه پیچیده به ظلمتها و حجاب های مختلفی است که انسان باید از آن بیرون بیاید و از آن عبور کند .
این تاریکی و ظلمت منحصر به مصداق شب نیست که با سپیده دم و صبح به روشنایی ملحق میشود بلکه تاریکی می تواند مصادیق زیادی داشته باشد که مهمترینش همان جهل و ظلمت است تاریکی نادانی است انسانها در این نادانی و ظلمت در مخاطره شدید هستند بیشترین خطرات انسان در همین مرحله جهالت و نادانی است که باید به خدا پناه برد و با مجاهدت علمی و عملی به نور و روشنایی رسید.
گفته می شود دزدها بیشتر در شب دزدی میکنند، توطئه ها ،مصیبت ها و مشکلات بیشتر در شب پیش می آید. شب های تیره و تار آبستن حوادث مخاطره آمیز است بنابراین باید به خدای متعال پناه ببریم.
مصداق اصلی این مرحله همان چاه ظلمانی نفس و عبور از مرحله انانیت و خودیت است.این نفس مخوف و خطرناک چهره ای هول انگیز در برزخ دارد که هر کس به تناسب شرایط خود صحنهها و حوادث وحشتناکی از آن را می بیند.آن کس که خود را در پناه اسم فالق الهی قرار داده از همه این مخاطرات می گذرد پس باید به خدایی پناه ببریم که از بدو تا ختم به او نیازمندیم باید در تحت تجلیات ربوبیت بندگی کنیم تا انشاالله به سعادت حقیقی برسیم .
جلسه سوم
آیه شریفه : «من شر ما خلق»
هرچه آفریده شده اگر حقش شناخته و رعایت نشود برای انسان یک خطر محسوب می شود.
شناخت همه آنچه در زندگی ماست ورعایت قوانین مربوط به آن فوق العاده سخت بلکه ناممکن واز قدرت حواس وادراکات ما خارج است. زیرا حواس ما وقتی متوجه چیزی می شود از اموردیگر غافل می شود در حالیکه خطرات پدیده های حسی وغیر حسی از هر سو ما را تهدید می کند. براستی رعایت حقوق همه چیز وهمه کس از قدرت بشری خارج است.
تنها در حمایت علم و قدرت خدا وند ممکن است انسان حق هر موجود دیگری را که در رابطه با آن است ادا کند. و بدین ترتیب تنها در حمایت علم وقدرت خداوند ممکن است انسان در امان قرار بگیرد وخداوند در حد وسع وطاقت انسان بلکه” من دون الوسع والطاقه” از او انجام تکلیف خواسته و می پذیرد وآدمی را درامان خود قرار داده با جنود غیبی وآشکارش از او محافظت می کند.
متاسفانه نعمت عافیت وامنیت الهی از سوی انسان قدر دانسته نمی شود و او را مغرور می کند مگر وقتی مبتلا به مصیبت شود.
«یا ایهاالانسان ماغرک بربک الکریم ….فعدلک»(انفطار/7-6)
ای انسان چه خواهی کرد اگر علم وقدرت نامتناهی را نشناسی واز حمایتش برخوردار نباشی ؟!
انسان چگونه جرات می کند دراین نظام دقیق هستی ، هرچه می خواهد انجام دهد وخیالی آسوده داشته باشد ؟!
این ممکن نیست مگر با جهالت وحماقتی که اورا کور کرده واز دیدن حقیقت محروم ساخته است
عنوان: تاثیر اعمال وافکار انسان در برخورداری از موهبتهای الهی ودر امان ماندن از شرور
به آیات سوره مبارکه نوح توجه فرمایید که بیان می دارد چگونه نعمات تبدیل به نقمت وعذاب می شوند( وقتی حقش رعایت نشده)
حضرت نوح علیه السلام به قومش فرمود : خداوند « یرسل السماء علیکم مدرارا – آسمان را مرتب بر شما می باراند اگر اهل رعایت حقوق باشید .» «ویمددکم باموال وبنین …..بوسیله اموال وفرزندان یاریتان کند وبرایتان باغها رویانیده ورودها جاری ساخته»« وقد جعلکم اطوارا .. – اوست که شما را با اشکال واطوار مختلفی آفرید» «الم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا – آیا ندیدید که خداوند چگونه هفت آسمان را خلق کرد» «وجعل القمر فیهن نورا – برای ماه نوری قرار داد»«وجعل الشمس سراجا – وخورشید را چراغی قرارداد» «والله جعل لکم الارض بساطا- زمین را برایتان گستراند» «لتسلکوا منها سبلا فجاجا – تا بعضی قسمتهای آن را با راههای باریک وفراخ ویا کوهی ودشتی طی کنید.»(نوح/20-10)
«مما خطیئاتهم اغرقوا فادخلوا نارا … – آن قوم از کثرت کفروگناه،عاقبت غرق شدند وبه آتش در افتادندوجز خدا یاوری نیافتند»(نوح / ۲۵)
بر اساس این آیات به روشنی می بینیم که خداوند همه نعمتها را در اختیار بشر قرار داده ولی انسان با کردار و رفتارش این نعمتها را به نقمت تبدیل می کند
آیا تصور می کنی زمین وآسمان ربطی به افکار وعقاید واخلاق ورفتار انسان ندارد ؟!
امنیتی که از سوی خدا برقراراست واینکه هرچیزی با نظام دقیقی در جای خود قراردارد تا ما این زندگی راحت را داشته باشیم موهبت الهی است ولی با کردار انسان به هم ریخته وتباه می شود.
این مطلب در آیات دیگری از قرآن نیز آمده است مانند:
«لوانّ اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء … – اگر مردم قریه ها ایمان می آوردند واهل تقوی می شدند برکاتی از آسمان وزمین برایشان نازل می شد ولی تکذیب کردند ومانیز ایشان را به اعمالی که می کردند مواخذه کردیم »(سوره اعراف/ ۹۶)
«افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا – آیا این قریه ها ایمن اند که عذاب ما نیمروز به سوی ایشان بیاید درحالیکه بازی می کنند»(سوره اعراف / 98)
عنوان: چگونه رابطه نعمتها را با رفتار واخلاق وعقائد خود باور کنیم ؟!
خداوند راه هایی را برای رسیدن به این منظور برای بشر قرار داده است ، می فرماید :
اول فکر کنید:
« قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الألْبَابِ – آیا کسانی که معرفت ودانش دارند با کسانی که معرفت ودانش ندارند یکسان هستند ،فقط خردمندان متذکر می شوند »(سوره زمر / ۹)
بنابراین باید به دنبال تحصیل معرفت و عقاید صحیح ونگاه درست به هستی بود .
باید اول فکر کرد که چطور می شود جهل و نادانی با علم و دانش یکی باشد خیلی ها آن ها را یکی می بینند.
سپس فرمود:
به حقایقی که فهمیده اید متذکر شوید از جمله این حقیقت که:
«وَمَا يَسْتَوِي الأعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلا الْمُسِيءُ قَلِيلا مَا تَتَذَكَّرُونَ – بینا ونابینا یکسان نیستند ونیز آنانکه ایمان آورده وکارهای شایسته انجام می دهند با مردم بدکار برابر نمی باشند…» (سوره غافر / ۵۸)
و بالاخره راه حل دیگر این است که:
مشاهده کنید و ببینید که :
«وَلا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ- نیکی وبدی یکسان نیست بدی را بهترین شیوه دفع کن ،خواهی دید آنکه دشمن توست چنان شود گویی دوست ونزدیک صمیمی است» ( سوره فصلت / ۳۴ )
تفاوت ها را مشاهده کنید آیا وجود یا عدم امنیت در جامعه، دشمنی با دوستی یکی است؟ آیا صلح و امنیت با جنگ و تباهی یکی است ؟
جلسه چهارم
آیه شریفه : « من شر غاسق إذا وقب»
عنوان:مفهوم لغوی
در صحاح مى گويد: كلمه (غسق ) به معناى اولين مرحله از ظلمت شب است، وقتى گفته مى شود (قد غسق الليل ) معنايش اين است كه تاريكى شب فرا رسيد، و غاسق شب، آن ساعتى است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود. و كلمه (وقوب ) كه مصدر فعل ماضى (وقب ) است، به معناى داخل شدن است.
در نتيجه معناى آيه اين مى شود: و از شر شب وقتى كه با ظلمتش داخل مى شود.
برخی نیز برآنند که «غاسق» از ماده «غسق» به معناى شدت ظلمت شب است که در همان نیمه شب پدید میآید؛ لذا قرآن مجید به هنگام اشاره به پایان وقت نماز مغرب مىفرماید: «…إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ»؛ نماز را از زوال خورشید (هنگام ظهر) تا نهایت تاریکى شب [نیمه شب] برپا دار» ( اسری/78)
معنای غاسق اختصاصی به شب ندارد: معلوم است که غاسق اختصاص به شب ندارد. مراد از کلمه «غاسق» هر شرى است که به آدمى هجوم بیاورد. البته در اینجا مقصود و مصداق آن شب است؛ زیرا درّندگان و گزندگان در شب از آشیانهها و سوراخهاى خود بیرون میآیند.
مصداق تام و تمام غاسق: مصداق تام غاسق اصل رویارویی جهل و ظلمت با نور و روشنایی است.
یا بگو جنود عقل و جهل، طبق فرمایش امام صادق علیه السلام که می فرماید:
إعرف العقل و جنده والجهل و جنده تهتدوا- سپاهیان عقل را و سپاهیان جهل را بشناسید تا هدایت شوید.»
عنوان: انسان در هر دو طرف این نزاع شریک است
اول در عالم درونش: آیه شریفه «ونفس و ما سوّایها فألهمها فجورها و تقوایها» نشان می دهد که انسان در میان میدان جنگی تمام عیار زندگی میکند. البته برای آنها که چشم بیداری دارند و میبینند. واینکه خدای متعال میفرماید : «یا ایها الأنسان إنک کادح ….» بخاطر همین است. البته اگر چشمها بسته هم باشد، و نبیند بازهم برکنار از صدمات این میدان جنگ نیست.
این جنگ همان طور که مشاهده می شود از جهان درون انسان ریشه می گیرد و با غلبه یا شکست انسان در برابر نفسش تعیین میشود که هر فردی در این میدان در میان لشکریان شیطان مستقر شده است یا جنود رحمان.
بعدا در دنیای بیرون در آشوب جنگی که امروز جهان را فرا گرفته مشاهده میکنیم که هر فردی در برافروختن آتش جنگ و تباهی و فساد، چه نقشی دارد، آیا سرباز ساده شیطان یا جنود رحمان است یا از فرماندهان سپاه؟ آیا از فرماندهان فساد و تباهی در جهان است یا یک سرباز ساده یا پشت جبهه خدمت میکند. و یا فقط تدارکاتچی است و آذوقه و مهمات میرساند؟
ذکر موارد خاص بعد از مفهوم عام مفید تاکید است:ذكر خصوص شر شبانگاه، شر ساحران و شر حاسد بعد از ذكر (من شر ما خلق) یعنی ذکر خاص بعد از عام از باب اهتمام و تأکید بر اهمیت این موارد است.
عنوان:شب و صبح و هنگام احساس خطر و برای رفع بیماریها بخوانیم
در حدیث آمده است که پیامبر هر شب در ابتدای شب این دو سوره را قرائت میفرمود، و به یارانش، کسانی که از این شرور بسیار رنج میبردند، خواندن این دو سوره و تفکر در آنها را توصیه میکرد. اگر این دو سوره را با قلب و عقل و زبان بخوانیم، آرامش مییابیم و در پناه خدا احساس آرامش میکنیم، زیرا با آرامش در سایهسار پروردگار سپیدهدم و پروردگار مردم (فلق و ناس) خواهیم بود و هیچ دستی بالاتر از دست خداوند نیست.
صبح در تعقیب نماز صبح هم میخوانیم:«أعیذ نفسی و دینی و اهلی و مالی و ولدی و اخوانی فی دینی و ما رزقنی ربّی و خواتیم عملی و من یعنینی امره، بالله الواحد الأحدالصمد الذی لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفواً احد و برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق إذا وقب و من شرّ النفاثات فی العقد و من شر حاسد إذا حسد و برب الناس ملک الناس اله الناس من شرّ الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس – خودم ، دینم و خانواده و ثروتم و فرزند و برادران دینیام و آنچه را پروردگارم روزیام نموده و سرانجام کارم و هرکس که سرپرستی او به دست من است.همه را در پناه خدای یگانه یکتای بی نیاز قرار میدهم خدایی که… (در سورههای مبارکه توحید، فلق و ناس وصف شده است)»( مفاتیح الجنان، تعقیبات مشترکه)
جلسه پنجم
آیه شریفه :« ومن شرالنفاثات فی العقد»
عنوان: معانی لغوی کلمات
«نفاثات» جمع «نفّاثه» است. نفّاثه شاید صفت زنی باشد که در گرهها میدمد. «عُقَد» جمع «عقد›» است. پس «نَفّاثه فِی العُقَدِ» یعنی زنی که بر گرهها میدمد.
احتمال دیگر آن است که «نفّاثه» صیغه مبالغه، مانند علامـه و فهّامه، باشد و بر مرد و زن یکسان اطلاق شود. در این صورت، نفّاثه یعنی کسی که بسیار میدمد. در حالت دوم معنای آیه چنین میشود که ما از شر مردان و زنانی که بسیار در گرهها میدمند، به خدا پناه میآوریم.
عنوان:دم رحمانی و شیطانی
دمیدن اگر رحمانی باشد از آن به نفخه تعبیر میشود مانند :
«و نفخت فیه من روحی» (سوره حجر / ۲۹)
« فانفخ فیها فیکون طیراً» (ال عمران / ۴۹)
دم شیطانی به «نفْث» به معنای دمیدن یا بیرون انداختن آب دهان و مار زهر خود را بیرون ریخت. تعبیر میشود مانند؛« نفاثات فی العقد» در این آیه شریفه. اما اینکه چرا تعبیر دمیدن بکار برده شده جای تأمل دارد.
نفوس شیطانی و الهی هردو تاثیرگذارند و تغییراتی در دیگران ایجاد میکنند.دمیدن به معنای انتقال روحیات، افکار و حالات هم بکار میرود.
در عبارت : « وقتی در زندگی انسان بزرگی را میشناسیم که نیکو زیسته و نیکو مرده است، از روح او درکالبد خود میدمیم تا همچون او بزییم و همچون او بمیریم» (مقصود از دمیدن در این عبارت یعنی الهام گرفتن از آن شخصیت بزرگ است)
یا در این بیت:
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
(«دم مسیحایی» مفهوم انتقال آن برکات و آن روحیات الهی اعجاز آمیز را دارد.)
عنوان:گره چیست؟ و چه مصادیقی دارد؟
گفته شد «عُقَد» جمع «عَقد» به معنای پیمان است مانند پیمان زناشویی، پیمان دوستی ، برادری و هر رابطۀ قوی طرفینی دیگر..
از مهمترین مصادیق «عقد» فطرت پاک انسانی است که عهد و پیمان الهی است.
«ألم أعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبد الشیطان- ای بنی آدم ایا با شما عهد نبستم که شیطان را عبادت نکنید» ( یس / ۶۰)
همچنین در سوره حجرات میفرماید:
«حبّب إلیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم و کرّه إلیکم الکفر و الفسوق و العصیان-
ایمان را برای شما پسندید ( محبوب تان قرارداد) ودر دلهایتان زینت داد وکفر و فسوق گناهکاری را برایتان نپسندید ( ومورد تنفرتان قرارداد)» (حجرات /۷)
اینها در واقع پیمانها و گرههای الهی و مقدس هستند.
عنوان: بحثی پیرامون سحر
دمندگان در گرهها چه کسانی هستند؟ساحران
قرآن کریم به صراحت به موضوع «سحر» اشاره دارد بنابراین «سحر» واقعیت خارجی دارد.
خداوند می فرماید:«فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إ…- و چون درانداختند، موسی گفت آنچه به میان آوردهاید، جادوست، که خداوند به زودی باطلش میکند، …» (یونس /81)
همچنین در ماجرای هاروت و ماروت می فرماید:« …يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ … فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ … – …آنان به مردم سحر میآموختند … اما [مردمان] از آنها چیزی میآموختند که با آن بین مرد و زنش جدایی افکنند، …» ). بقره /۱۰۲)
در توجه به آیه فوق غیر از مصداق سحر و جادو به معنی تصرف در قوای خیالی انسان که واقع را غیر واقع و غیر واقع را واقع می بیند . باید گفت امروزه مصادیق دیگری در جامعه ما هست که باید به آن توجه داشت.
زنان بد حجاب از مصادیق « النفاثات فی العقد » هستند. جوانی و مشکل ازدواج و گره غرائز إطفاء نشده و عدم توان اقتصادی برای ازدواج و مشلات فراوان بسیار دیگر …. زنانی که با عرضه بدن خود در کوچه و خیابان و عشوهگریها با صوت و تصویر، شهوتها را تحریک میکنند. و در گره غرائز بشری می دمند. براستی مصداق النفاثات فی العقد هستند. نه فقط جوانان بلکه آنها هم که تشکیل خانواده داده اند و همسر و فرزندانی دارند از تأثیران شوم آن برکنار نیستند.
این تحریکات شیطانی چه رابطه های گرم و صمیمی را که بهم نریخته،و محفل گرم چه خانواده هایی را که ویران ننموده است.
پخش آواز زنان و نشان دادن اندام آنها، با خودآرائیها آنچنانی ، فیلم و عکس های تحریک آمیز و جلوه گریهای شیطانی (چه ویرانی هایی دارد )غیبتها، دروغها، سخن چینی ها و نجوا های شیطانی، تبلیغات سوء، جوسازیها، جاسوسیها، شایعهپراکنیها که (پیوندهای دوستی و برادری را بهم می زند نظام را از هم می پاشد امنیت و اعتماد و آرامش را از میان میبرد وآشوب و بلوا به پا میکند. از دیگر مصادیق دمیدن در گرهها است. وحتی به کمتر از این مقدار تعبیر « نفاثات» تطبیق میشود :«النفاثات النساء اللاتي يَمِلْنَ آراء الرجال و يصرفنّهم عن مرادهم و يردَنّهم إلى آرائهن». نفاثات زنانى هستند كه افكار و آراء مردان را زده و آن ها را از اهدافشان منصرف و به انديشه ها و آراء خودشان برمی گردانند (مجمع البیان / ج ۱۰ص۸۶)
عنوان: نتیجه عملی بحث:باید مراقب اطرافیان ودوستان باشیم
نکته قابل توجهی که از این بحث نتیجه می گیریم این است که باید نگاهی به اطرافیان و دوستان خود بیندازیم.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود : هر زمان امیر مومنان علی (علیه السلام ) به منبر می رفت ، می فرمود : شایسته است مسلمان از رفاقت با سه نفر دوری کند : پر روی بی باک تبهکار ، احمق و دروغگو. (کافی ج ۴ ص۴۵۳)
مولا علی (علیه السلام ) : بدترین دوستان کسانی اند که هنگام آسایش پیوند دارند و هنگام گرفتاری جدا می شوند (غررالحکم ج ۴ ص ۱۷۱)
رسول خدا (صلوات الله علیه واله ) : از همنشینی با دوست بد بپرهیز ، چون تو با او شناخته می شوی. ( کنز العمال ج ۹)
علی (علیه السلام ) : برترین دوست و برادر تو کسی است که در کار خیر سبقت گیرد و تو را هم به سوی خیر بکشاند ، و تو را به نیکی فراخواند و یاری کند. ( میزان الحکمه ج ۱ ص ۵۷ )
امام علی (علیه السلام ): بهترین دوست تو کسی است که تورا شیفته آخرت کند ونسبت به دنیا بی رغبت کند وتورا در فرمانبرداری از خدا کمک کند (غررالحکم ج ۳ ص ۴۳۶)
دوست تو از تو ،به بایدت تا تورا عقل ودین بفزایدت
جلسه ششم
آیه شریفه : « ومن شرّ حاسد إذا حسد»
عنوان: شروری که در حال غفلت حمله مى آورند
در این سوره شریفه ابتدا مطلق شر(آیه دوم) را ذكر كرد،آنگاه در سه آیه بعد به شرورسه گانه «غاسق، نفاثات و حاسد» اشاره فرمود.
اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر حملات غافلگیر کننده این شرور به انسان در حال غفلت است .
عنوان:حسادت ریشه و اساس پلیدیها است
گفته شد اولین آیه در هر سورهای بر آخرین آیه آن تطبیق دارد،
اصل و اساسی که باید از آن به خداوند پناه برد حسادت است. زیرا که حسادت ریشه و اساس پلیدیها است . حسادت عدم تحمل برتری دیگران یا عدم تحمل چیزیست که به فرد محسود تعلق دارد.
حسد آنجا كه آتش افروزد خرمن عقل و عافيت سوزد
از این رو ریشه کفر خوانده شده
امام صادق (علیهالسلام) می فرماید: «انّ الکفر اصله الحسد – ریشه کفر حسادت است.»(اعيان الشيعه ج 1 /673)
کفار میگویند: «أبشر یهدوننا – آیا بشری مانند ما پیامبر میشود و ما را هدایت کند؟!!!» (سوره تغابن / ۶)
حسود در واقع به خدا اعتراض دارد و از اراده و حکمت او خشمگین است که چرا به او داده و به من عطا نکرده است.
عنوان:ویژگی های حسود
1) كور دلی و اعتراض بر بخشش خدا
اولین قتلی که در زمین بوسیله قابیل صورت گرفت بخاطر کمظرفیتی و تنگنظری نهفته درحسادتی بود که باعث شد تلاش کند تا کمالی را که در هابیل میبیند، نابود کند
امام صادق (ع) می فرمایند: “حسد و بدخواهی از تاريكی قلب و كوردلی است و از انكار نعمت های خدا به افراد سرچشمه می گيرد، و اين دو (كور دلی و خشم بر بخشش خدا) دو بال كفر هستند، به سبب حسد بود كه فرزند آدم در يك حسرت جاويدانی فرو رفت و به هلاكتی افتاد كه هرگز از آن رهايی نمي يابد (مستدرک الوسائل ج۲ ص ۳۲۷)
حسود از غم عيش شيرين خلق هميشه رود آب تلخش به حلق
قابیل در ابتدا بی ایمان نبود اما این حسادت، دنیا و آخرتش را تباه کرد و ایمان او را ربود.
هـمـانـگـونـه كـه امـام بـاقـر (عـليـه السـلام ) مـى فـرمـايـد: «ان الحـسـد لياكل الايمان كما تاكل النار الحطب -حسادت ایمان را می خورد آن گونه که آتش هیزم را می خورد.» (کافی ج ۲ ص ۳۰۶)
در حـديـث ديـگـرى از امـام صادق آمده است:؟« آفة الدين الحسد و العجب و الفخر- آفت دين حسد و خود بزرگ بينى و تفاخر است » (الكافی : 2/307/5 )
همان بزرگ بینی که شیطان رانده شده ، از خود نشان داد. « أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین»( اعراف /۱۲)
2)حسود غالبا منافق است
على (علیهالسلام) می فرماید: «الحاسد یُظهر وُدّه فى اقواله و یُخفى بُغضَه فى افعاله- در ظاهر اظهار علاقه می کند ولى در باطن کینه و بغض دارد.» (غرر الحكم : ۲۱۰۵)
تواضع و تشکر و اعتراف به کمالات دیگران برای حسود بسیار دشوار است
انسان حسود حقیقت را می پوشاند و از مرزهای کفر نیز عبور میکند.
عنوان: چه کسانی در معرض حسادتند؟
افراد شایسته و لایق در معرض حسادتند به ویژه اولیاء الهی و معصومین که تاریخ آنها یادآور وقایع تلخ و فجایع تاریخ بشری است: « ام یحسُدُون الناسَ علی ما آتیهم اللهُ من فضله فقد آتینا من آل إبراهیم الکتبَ و الحکمة و آتیناهم مُلکا عظیما- آیا به خاطر آنچه خداوند از فضل خود به افراد لایق داده است، حسادت می ورزند، براستی که ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت و ملک عظیم دادیم») نساء/۵۴)
عنوان: خطر حسادت یا علاج ؟
اگر رذیله حسادت را علاج نکنی و بحال خود واگذاری جز با هلاکت یکی از دو طرف آرامشی حاصل نخواهد شد.
على (علیهالسلام) می فرماید: «الحسد داء عیاء لایزال الا بهلک الحاسد او بموت المحسود – حسادت مرض خطرناکى است که جز با مرگ محسود یا هلاکت حسود از بین نمی رود.»( نهج البلاغه ، حکمت ۴۹۳)
صعوبت علاج حسادت
دلیل صعوبت علاج حسادت یکی این است که ما غالبا وجود خود را پاک از این رذیله میدانیم، حال آنکه انسان تا به هنر عشق ورزیدن به مردم و خدمت رسانی به آنها نرسیده، نمیتواند چنین ادعایی داشته باشد.
هر كه را جامه ز عشقی چاك شد او ز حرص و عيب كلی پاك شد
ما نیز تا به اهداف الهی دست نیافته و خود را تزکیه نکردهایم به این رذیله در مراتبی مبتلا هستیم. ما که همه چیز را برای خود می خواهیم یا اگر چنین نباشیم، همچون انسانی بی درد، غم بیچارگان و فقیران را در دل نداریم، از خود بیخبریم و نمیدانیم که این رذیله شیطانی با ما چه کرده است.
کسی که اگر به او محبت بیشتری کنی، بیشتر حسادت میکند. اگر از نعمتی که خداوند به تو داده است، به او بدهی، حسادتش بیشتر میشود. اگر در برابر او را احترام و تواضع کنی، شعلههای حسادتش بیشتر زبانه میکشد، تنها باید از شرّ او به پروردگار پناه برد .
گربدی گفت حسودی ورفیقی رنجید گو توخوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
علاج حسادت از منظر امام خمینی ره
«علاج عملی نیز از برای این رذیله فضیحه… (وقتی) نفس تو را دعوت می کند که او را اذیت کن، توهین کن، دشمن داشته باش، …، تو به خلاف میل نفس به او ترحم کن و تجلیل و توقیر نما، زبان را به ذکر خیر او وادار کن، نیکوییهای او را بر خود و بر دیگران عرضه دار، صفات جمیله او را خاطر نشان خود کن. چون خداوند ـ تبارک و تعالی ـ وعده فرموده که مجاهدان را هدایت کند و آنها را به لطف خفی خود اعانت نماید.
گر چه این ها که می کنی در اول امر با تکلف است، از روی مجاز و غیر واقع است، لیکن چون مقصود اصلاح نفس و بر طرف کردن این نقص و رذیله است بالاخره به حقیقت نزدیک می شود و کم کم تکلف کم می شود و نفس عادی می شود و واقعیت پیدا می کند.(کتاب اربعین حدیث، حدیث حسد)
دلا زرنج حسودان مرنج و واثق باش كه بد بخاطر اميدوار ما نرسد مداومت بر برخی دعاها اگر با حضور قلب در قنوت نماز خوانده شود، برای این مقصود میتواند بسیار مؤثر است.بویژه دعای:«اللهم اصلح کل فاسد من امور المسلمین اللهم إشف کل مریض اللهم سدّ فقرنا بغناک اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک اللهم إقض عنا الدین و اغننا من الفقر إنک علی کل شئ قدیر