موسسه فرهنگی پیوند با امام (ره)

آموزشی، پژوهشی، تهذیب و خودسازی

سوره التکویر

جلسه اول 1400/6/27

آیه شریفه : «بسم الله الرحمن الرحیم – به نام خداوند رحمتگر مهربان»

عنوان:  توجهات الهی، تغذیه مسافران ملکوت

آغاز سفری دیگر از پنجره « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » که سراسر معنویت و نعمت و برکت است، خود «‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » دیگری را می‌طلبد؛ مانند آئینه‌ای در مقابل آئینه‌ای دیگر که از همه سو تا بی‌نهایت انعکاس « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » است یعنی استعانتی از خداوند به قصد خود او، ( مقصدی نامنتها ).

 از تجلیات « بسم الله الرحمن الرحیم» این سوره شریفه پاسخگویی به نیازهایی است که در سوره‌های متعددی مانند انفطار و انشقاق به آن پرداخته شده است؛ رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود: « مَنْ أَحَبَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَلْیَقْرَأْ إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ- هرکس دوست دارد روز قیامت را ببیند، إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ را بخواند.» ( مستدرک الوسایل، ج۴، ص۳۵۶) . و نیز از رسول الله (صلی الله علیه وسلم) نقل شده است که فرمود: «مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كَأَنَّهُ رَأْىُ عَيْنٍ فَلْيَقْرَأْ “إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ” وَ “إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ” وَ “إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ”-  هرکس می‌خواهد روز قیامت را آنگونه مشاهده کند که گویا با چشم آن را می‌بیند، پس سوره‌های تکویر و انفطار و انشقاق را تلاوت نماید» ( التحرير والتنوير ، ج30  ص16)

 یکی از عجایب وجود انسان این است که از توجهات تغذیه می‌کند و استمرار و مداومت بر توجهات الهی با ترتیبی خاص، مطابق با حکمت الهی، آنچنان او را می‌پروراند که یکی از آثارش احاطه علمی و حضور معنوی در همه مقاطع تاریخ حال و آینده و گذشته است. حضرت مجتبی (سلام الله علیه)فرمود: «أنا الضَّامِنُ لِمَن لَم يَهجُسْ في قلبهِ إلاّ الرّضا أن يَدعُوَ اللّه َ فَيُستَجابَ لَهُ  -كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى (خدا) خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.» (بحارالانوار ، ج 43 ص 351)

آیات نخستین این سوره شریفه با « إذا » آغاز شده به معنای « اُذکر إذا» یعنی « بیاد آور زمانی را که» می‌باشد و شاید تصور شود ترتیب این توجهات و عدد آنها حساب خاصی ندارد،‌ ولی ابدا چنین نیست توجهات انسان مانند مسیرحرکت مسافری است که او را با توجه به راهی که پیموده به مقصد و منزلی متناسب با آن می‌رساند و دلیل اینکه ما منزل و مقصدی جز کوچه و محله و خانه و کاشانه خود نداریم و اظهار بی‌حوصلگی می‌کنیم هم این است که ما راهی را که دائما طی می کنیم و از آن خارج نمی‌شویم همین راه خانه و کاشانه، کوچه و محلّه و سرانجام بعد از مدتی کمی آن طرف‌تر گورستان شهری است که در آن زندگی می‌کنیم و این همه جهانی است که روح ما در آن سیر می‌کند.

این سوره شریفه راه دیگری را برای توجهاتمان به ما نشان می‌دهد که مداومت بر آن با حضور قلب، انسان را به مقصدی می‌رساند که تمنای عارفان و اهل توحید است؛ اگر شمارش کنیم دوازه «‌ إذا » به ترتیب ردیف شده‌اند. که ما را به سوی خود می‌خوانند. آغاز سفر از  ابتدای « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » شروع شده و مقصود و منتهای آن  ، فرود آمدن در منزل « عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ » می‌باشد.

گفتی که ز جسم و جان برونم       پوشیده لباس جسم و جان کیست

گفتی که نه اینم و نه آنم              پس آنکه بود همین هم آن کیست

ای آنکه تو مانده در کمالی           ناکرده یقین که در کمان کیست

از دیده مغربی نهان شو              وز دیده ی او ببین عیان کیست

در کلام امام خمینی(ره)می‌خوانیم که: «ای عزیز! قلب را به آداب عبودیت مأنوس کن و به ذائقه روح حلاوت ذکر خدا را بچشان و این لطیفه الهیه در ابتداء امر به شدت تذکر و انس با ذکر حق حاصل می شود ولی در ذکر قلب مرده نباشد و غفلت بر آن مستولی نشود و چون با تذکر قلب را مأنوس نمودی کم کم عنایات ازلیه شامل حالت گردد و فتح ابواب ملکوت بر قلبت گردد.» ( آداب الصلاة،امام خمینی،ص 220)

 در جای دیگر حضرت امام می فرمایند: «مثلاً ذکر شریف لااله الاالله را که بزرگ ترین اذکار و شریف ترین اوراد است در این وقت فراغت قلب با اقبال تام به قلب بخواند به قصد آنکه قلب را تعلیم کند و تکرار کند این ذکر شریف را و به قلب به طور طمأنینه و تفکر بخواند و قلب را با این ذکر شریف بیدار کند تا آنجا که قلب را حالت تذکر و رقت پیدا شود پس به واسطه مدد غیبی قلب به ذکر شریف غیبی گویا شود و زبان تابع قلب شود.»( شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، ص 204)

شرایط ادای ذکر از نظر امام خمینی(ره) سه مورد است. اول: شدت ذکر و تکرار و ممارست بر آن. دوم: انس با حضرت حق که به معنای توجه قلبی در هنگام ذکر گفتن است. سوم: دل در هنگام ذکر گفتن زنده باشد.

برای زنده شدن و احیای دل امام می فرمایند: «بالجمله برای زنده نمودن دل، ذکر خدا و خصوص اسم مبارک یاحی و یا قیوم با حضور قلب مناسب است. و از بعض اهل معرفت منقول است که در هر شب و روزی یک مرتبه در سجده رفتن و بسیار گفتن: “لااله الّا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین” برای ترقیات روحی خوب است.» ( شرح حدیث جنود عقل و جهل، امام خمینی، ص 125)

ذکر حقیقی، بازشدن درهای ملکوت بر قلب انسان است که بر این امر فواید بسیاری مترتب می باشد. امام در مورد ذکر حقیقی می فرمایند: «با ذکر حقیقی حجاب های بین عبد و حق خرق می شود و موانع حضور مرتفع می گردد و درهای ملکوت اعلی به روی سالک باز شود ولی عمده آن است که قلب در آن ذکر زنده باشد و با مردگان انس نگیرد.» ( شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 124)

آینه دل چون شود صافى و پاک          نقشها بینى برون از آب و خاک‏

هم ببینى نقش و هم نقّاش را               فرش دولت را و هم فرّاش را

عنوان: هدایت‌گری سوگندهای الهی در سیر معنوی

خداوند متعال در درستی و قطعیت این سیر معنوی (مداومت در توجهاتی الهی تا وصول به مقصد) و نتایج فوق تصور آن، یک بار دیگر با بکار گیری تعابیری هدایت‌بخش که با سوگند‌های متعددی همراه است حقایقی را برای انسان اثبات و ارائه می کند که به وسیله آن بتواند با یقین کامل پای در راه سعادت‌بخش این توجهات الهی بگذارد.

بنابراین سوگندها از « فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ » آغاز شده، با گذر از « وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ » در انتها با نتیجه‌ای اعجاب انگیز، پرده از رخسار فرشته‌ای برمی‌دارد که پیام‌رسان دانای کلّ و علیم مطلق است؛ « إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ » یعنی  از سوگند به اختران و موجوداتی که از ديده نهان می‌شوند و از نو ظاهر می‌گردند، توجه ما را معطوف به حقایق پشت پرده نموده، می‌فرماید: سوگند به شب چون پشت گرداند و سوگند به صبح چون بر ‌دمد كه قرآن سخن فرشته بزرگوارى از جانب خداوند است که بسیار نيرومند و نزد خداوند عرش از جهت بندگی و اطاعت و امانت، جایگاه بلندی دارد.

با این همه خداوند بازهم به این تاکیدات اکتفاء ننموده مجددا با بیانی دیگر برصحتّ راهی که برای وصول به سعادت از طریق توجهات الهی  به  ما نشان داده، تاکید کرده می‌فرماید: « وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ –  رفيق شما مجنون نيست و قطعا آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده و او در امر غيب بخيل نيست و قرآن سخن ديو رجيم نيست‏.» 

با این بیان معلوم می‌شود آن مخزن علوم و دانش و سرچشمه فیوضات الهی که به آن دعوت شده‌ایم، قرآن کریم است. که نسخه کتبی و نازله‌ای از آن در پایین‌ترین مراتب وجود، همین قرآنی است که در دست ماست. و نسخه اصلی آن در چهره حقیقی خود، وجود نازنین پیامبر اعظم (ص)‌‌ به صورت وجود نوری صادر اول و خلق اعظم پیامبر ختمی مرتبت(ص) است. قرآن کریم در واقع کتاب وجود اوست. « إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ »  که امام صادق(ع) فرمود: «قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَا مُحَمَّدُ إِنِّی خَلَقْتُکَ وَ عَلِیّاً نُوراً یَعْنِی رُوحاً بِلَا بَدَنٍ قَبْلَ أَنْ أَخْلُقَ سَمَاوَاتِی وَ أَرْضِی وَ عَرْشِی وَ بَحْرِی… – خداوند متعال فرمود ای محمد(ص)! من تو و علی را به صورت نوری، یعنی روحی بدون پیکر، آفریدم پیش از آنکه آسمان‌ها و زمین و عرش و دریایم را بیافرینم…»( کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۴۰) خدای تعالی پس از ارائه طریق پرواز معنوی به انسان در سه مرحله و سه طریق  (دوازه إذا – سوگندها و شهادت به سلامت و راستگویی پیامبرش (ص ) و قرآنی که  قول شیطان رجیم نیست.) و نمایاندن کمال لایق انسان به او و مقصود مطلوب حقیقی‌اش که با راه و روش قرآنی محقق می‌شود، اکنون که دیگر جای عذری باقی نمانده می‌فرماید: « فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ – پس به كجا مى ‏رويد؟!!» به کدام راه غیر از آنچه که خداوند برایتان قرار داده و هستی و خلقت شما با آن هماهنگ است، می‌توانید بروید که هلاکت و خسرات شما در آن نباشد؟

 اکنون که معلوم شد که مقصود از دوازده مرتبه تکرار « إذا» توجهات خاص و حکیمانه قرآن کریم است می‌فرماید: « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌلِلْعَالَمِينَ – اين قرآن بجز پندى براى عالميان نيست.» حضرت امیر (علیه السلام) می‌فرماید: « فَهُوَ مَعدنَ الایمانَ وبُحبوُحَتُهُ ویَنابیعُ العِلمِ وَبُحورُهُ وَ رِيَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ…  –  قرآن معدن ایمان و اصل آن است چشمه های دانش و دریاهای علوم است باغهاى عدل است و آبگيرهاى آن، سنگ بناى اسلام است و شالوده آن، واديهاى حق است و دشتهاى هموار آن. دريايى است كه بردارندگان آب خاليش نسازند چشمه هايى است، كه هر چه از آب آن كشند، پايان نپذيرد. آبشخورى است كه هر چه از آن آب برگيرند، فروكش نكند. و منزلهايى است كه مسافران، راه آن گم ننمايند و نشانه هايى است كه از چشم روندگان پوشيده نماند و پشته هايى است كه قصدكنندگان از آن درنگذرند. خداى تعالى، آن را فرونشاننده تشنگى عالمان گردانيد و بهار دلهاى جويندگان فهم حقايق و مقصد و مقصود صالحان و دارويى كه پس از آن دردى نيايد و نورى كه با آن ظلمت نبود و ريسمانى كه دستگيره هاى آن محكم است و پناهگاهى بلند و استوار و پيروزى براى هر كه بدان تولّا جويد و امن و سلامت، براى هر كه بدان داخل شود و هدايت براى هر كه بدان اقتدا كند و عذر خواه كسى كه بدان انتساب جويد و برهان براى كسى كه بدان سخن گويد و شاهد براى هر كه بدان مخاصمه نمايد و غلبه براى هر كه آن را حجت خود سازد و نگه دارنده كسى كه به آن عمل كند و مركب براى كسى كه آن را به كار دارد و نشانه براى كسى كه نشانه جويد و سپر براى هر كه خود را در پناه آن آرد و دانش براى هر كه به خاطر سپارد و حديث براى هر كه روايت كند و حكم براى هر كه داورى نمايد.» (نهج البلاغه، خطبه198 )

 امام صادق( علیه السلام ) فرمود: «عَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ فَمَا وَجَدْتُمْ آیَةً نَجَا بِهَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَاعْمَلُوا بِهِ وَ مَا وَجَدْتُمُوهُ مِمَّا هَلَکَ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ فَاجْتَنِبُوه – بر شما باد به قرآن! پس چون نشانه‌ای را یافتید که کسى که پیش از شما بوده با عمل به آن نجات یافته است، به آن عمل کنید، و چون نشانه‌ای را سبب هلاک گذشتگان یافتید، از آن بپرهیزید.» (عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج 1، ص 5)

معنی قرآن ز قرآن پرس و بس         وز کسی کآتش ز دست اندر هوس

پیش قرآن گشت قربانی و پست         تا که عین روح او قرآن شدست

روغنی کوشد فدای گُل به گُل           خواه روغن بوی کن خواهی تو گُل

عنوان:  تمناها و آرزوها سرنوشت‌سازند

 یکی از حقایق غیر قابل انکار که عموما نادیده گرفته می‌شود این است که برخی گمان می‌کنند که وقتی حقیقت آشکار شد دیگر همه هدایت می‌شوند، اما چنین نیست و مسأله خیلی دقیق‌تر از اینها است. راز تفاوت انسان ها با یکدیگر و تفاوت دو راه خیر و شر به همین نکته بسیار لطیف بر می‌گردد. که هدایت برای کسانی ثمر بخش و مفید که است که طالب آن باشند. « لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ – این هدایت براى کسانی از شما ست كه بخواهد به راه راست برود.» تمناها و آرزوها با میزان و ملاکی حکیمانه و عادلانه در قلوب انسان‌ها جا می‌گیرد. و آن خواست خداوند است که بر اساس حکمت و عدل و انصاف حکم می‌کند. او که دانای به شایستگی ها و استحقاق‌ها و کوشش‌ها و اصرارها و تحمل رنج‌ها و هر چیز دیگری است که در انتخاب ما انسان ها به عنوان دوست یا دشمن راه حق، مؤثر است. « وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ – و تا خدا پروردگار جهانیان نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست»

پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «الأَمَلُ رَحمَةٌ لِأُمَّتِی وَ لَولاَ الأَمَلُ مَا رَضِعَت وَالِدَةٌ وَلَدَهَا وَ لاَ غَرسٌ غَارِسِ شَجَرَهَا – امید و آرزو، رحمت برای امّت من است و اگر امید و آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی‌داد و هیچ باغبانی نهالی نمی‌کاشت».(بحارالانوار، جلد 74، صفحه‏173)

 همین آرزوها می‌توانند خوب باشند یا بد و سرنوشت انسان را تغییر دهند. « تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا… – (آرى،) این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار مى‏دهیم که اراده برترى‏جویى در زمین و فساد را ندارند…» (قصص/83)

خداوند مهربان به ما می‌آموزد که چه آرزوهایی داشته باشیم و از چه آرزوهایی پرهیز داشته باشیم. در آیات متعددی به آرزوهایی که باید به خود تمرین دهیم تا قلبا خواستار آن باشیم ،اشاره شده است: « رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّکَ… – ای پروردگار ما! ما را تسلیم خود قرار ده و از دودمان ما امّتی که تسلیم تو باشند، پدید آور»(بقره/ 128)

 البتّه فقط ویژه انبیا هم نیست درخواست مرگ با ابرار و محشور شدن در زمره آنان را از ویژگی‌های اولی‌الالباب شمرده است: «…وَتَوَفَّنَا مَعَ الأبْرَارِ» (آل‌عمران/193) خدای تعالی به مؤمنان می‌آموزد که خواسته و آرزوشان را در جهت بنا نهادن جامعه‌ای بر اساس رأفت و رحمت میان برادران ایمانی و خالی از هر گونه کینه و دشمنی قرار دهند: « … رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ» (حشر/10) از دیگر آرزوهای ممدوح که قرآن به آن اشاره دارد، «نیکی‌های ماندگار» است. قرآن مال و پسران را زیور زندگی دنیا می‌داند که شایستگی آن را ندارند تا متعلّق آرزوی آدمی قرار گیرند و می‌فرماید: « الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلاً» (کهف/46) همّت هر انسانی به اندازه آرزوهای مثبت اوست. هر قدر دامنه آنها گسترده‌تر باشد، همّت او والاتر است.

 امام علی (ع) درباره بهترین آرزو چنین می‌فرماید: «اَللَّهُمَّ أنتَ أهلُ الوَصفِ الجَمیلِ وَالتِّعدادِ الکَثیرِ إِن تُؤَمَّل فَخَیرُ مَأمُولٍ وَ إِن تُرجَ فَخَیرُ مَرجُوٍّ –  خدایا! تو سزاوار ستایش زیبا و شمارش نعمت‌های بی‌پایانی. اگر مورد آرزو قرار گیری، بهترین آرزو شده‌ای و اگر به تو امید بسته شود، بهترین کسی هستی که به او امید بسته می‌شود» (نهج‌البلاغه، خطبه91)

و نیز در برخی آیات برخی آرزوها را خداوند مذمّت نموده است: « یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ… » (قصص/79) « …یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ – دوست دارند به آنچه که انجام نداده‌اند، ستایش شوند» (آل‌عمران/ 188)

امام علی، علیه‌السّلام، می‌فرماید: «لاَ تَکُن مِمَّن یَرجُوا الآخِرَةَ بِغَیرِ عَمَلٍ – از کسانی مباش که بدون عمل به آخرت امیدوار است» (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۲)

وقتی از امام صادق (ع) در رابطه با مردمی که آلوده به انواع گناهان هستند و در عین این آلودگی می‌گویند به رحمت و مغفرت و عفو خداوند امیدواریم، سؤال شد، حضرت فرمودند: «اینان مردمی هستند گرفتار آرزو، نه آراسته به امید. کسی که به چیزی امید دارد، برای به دست آوردنش اقدام لازم را انجام می‌دهد و آن که از چیزی می‌ترسد، از آن دوری می‌نماید»(کلینی، 75،3/ 176)

سحر با باد می گفتم حديث آرزومندی             خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندی

دعای صبح و آه شب كليد گنج مقصود است     بدين راه و روش می رو كه با دلدار پيوندی

وصلی الله علی محمد و آل محمد

جلسه دوم 1400/6/31

آیات شریفه : «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ ﴿۲﴾ … عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ (14)- در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود. [ تاریک و تیره ‌شود. ]  (۱) و ستارگان بي‌فروغ شوند. (۲) و كوه‌ها به حركت درآيند. (۳) وقتى شتران ماده وانهاده شوند  [ با ارزش‌ترين اموال به دست فراموشي سپرده شود.] (۴) و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند. [هیچ کدام به شکار دیگری میلی ندارد] (۵) و درياها برافروخته شوند. (۶) و هركس با همسان خود قرين گردد. (۷) و آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود[هر صاحب حیاتی که زندگیش نابود گشته]  (۸) به كدامين گناه كشته شدند؟! (۹) و آن هنگام كه نامه های اعمال گشوده شود (۱۰) و پرده از روي [اسرار] آسمان برگيرند. (۱۱) و در آن هنگام كه دوزخ شعله‌ور گردد. (۱۲) و بهشت نزديك شود. (۱۳) [آري در آن هنگام] هركس می‌داند چه چيزي را مهيّا ساخته است.(۱۴)»

عنوان: مرگ طبیعی آیت و راهنمای مرگ ارادی

« إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ »: در فرمایشات امیرالمؤمنین (علیه السلام)می‌خوانیم: « اَلنّاسُ نيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبَهوا- مردم در خوابند، چون بميرند بيدار مى‌شوند.» (بحارالأنوار، ج 4، ص 43، ح 18)

 مراحل مرگ طبیعی برای اهل معرفت آیتی است که راه مرگ ارادی ( مردن از شهوات و اراده‌ باطل و هر چه غیر حق است.) را نشان می‌دهد. از این رو گام‌های مرگ طبیعی در جهان آفرینش با گام‌های مرگ ارادی تطبیق دارد. در آیات نخستین این سوره شریفه از « إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ » تا رسیدن به بیداری حقیقی « عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ » این مسیر و مراحل برای طالبینش ترسیم شده  است.

مرحوم سید حیدر آملی در جامع الاسرار حدیثی از پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل می‌کند؛«مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا- بمیرید قبل از آن که شما را بمیرانند» ( بحار ج72، ص59) مرحوم فیض کاشانی (ره) از آن به عنوان حدیث مشهور یاد می‌کند؛(الوافی،ج۴،ص۴۱۲) و در شرح آن می‌خوانیم که مرگ بر دو گونه است: طبیعی (قهری)؛ که همان جدا شدن روح از جسم است. و دیگری: اختیاری( معنوی) که آن عبارت است از ترک شهوات؛ زیرا هرکسی حقیقتاً خدا خواه باشد، شهواتی را که مخالف امر الهی باشد، می‌میراند؛ (چرا که مانع و باز دارنده‌ی انسان از طاعت و قرب الهی است).

تحقق مرگ ارادی، به ده امر به عنوان مقدمه نیازمند است: (توبه)؛ همان‌گونه که مرگ طبیعی و قهری رجوع و برگشت به سوی خداوند است و میت بدون اراده و اختیار خود و با اراده‌ی خداوند از دنیا می‌رود، در مرگ ارادی و معنوی نیز شخص ابتدا باید به خداوند و اراده‌ی او رجوع کند و از خواسته و اراده خود دست بردارد و از هر گناه و هر چیز که حجاب بین او خداوند است بیرون آید.

(زهد در دنیا)؛ یعنی بیرون رفتن از دلبستگی‌ها نسبت به شهوات و متاع دنیا. (توکل بر خداوند)؛ یعنی فقط بر خداوند اعتماد و تکیه کند و از همه‌ی اسباب و مسببات عادی خارج شود، چنان‌که در مرگ طبیعی چنین است که از همه‌ی اسباب طبیعی خارج شدن است.

(قناعت)؛ یعنی بیرون رفتن از شهوات و لذات حیوانی و نفسانی؛ همان‌گونه که مرگ این‌گونه است استفاده کردن در حد ضرورت از لذات و شهوات نفسانی و حیوانی؛ و اسراف نکردن در خوردن، پوشیدن و مسکن.

(عزلت)؛ همان‌گونه که مرگ طبیعی بریدن از مردم و دور شدن از آنها است، مرگ اختیاری نیز با گوشه‌گیری و دوری گزیدن از اختلاط غیر ضروری با مردم محقق می‌شود.

(مداومت یاد خدا و فراموش کردن یاد غیر خدا)؛ یعنی زمین دل را از تاریکی رذائل اخلاقی خالی کند و به نور خدا منور کند.

(قصد خدا نمودن) به گونه‌ای که هدف و انگیزه‌ای جز خدا نداشته باشد؛ و خداوند تنها محبوب، مطلوب و مقصود او باشد.

(صبر و استقامت)؛ یعنی با ریاضت و تلاش، لذت‌های نفسانی را از نفس و جان خود بیرون کند.

(مراقبت)؛ یعنی خود را از هر قدرت و نیرویی خالی ببیند و فقط مراقب و منتظر موهبت‌های الهی باشد و غرق در دریای خواهش‌های حق گردد.

(رضایت و خوشنودی)؛ یعنی راضی به رضای خدا باشد و به دنبال خوشنودی نفس نباشد.( فوائح الجمال و فواتح الجلال، ص92 – 94)

« إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ  وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ – در آن هنگام كه خورشيد درهم پيچيده شود. [ تاریک و تیره ‌شود. ]  ) و ستارگان بي‌فروغ شوند.»: آن هنگامی است که امید به غیر خدا در دل بنده او می‌میرد و جذبه‌های پوشالی بی‌فروغ  و خاموش می‌شود. 

« وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ- و كوه‌ها به حركت درآيند»: غرور و تکبر و منیّت‌ها (جبل أنانیّت) ذوب شده، فرو می‌ریزد.

« وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ-وقتى شتران ماده وانهاده شوند»: یعنی با ارزش‌ترين اموال در نزد هر مردمی به دست فراموشي سپرده شود. و در آن هنگام كه وحوش جمع شوند. در کنار یکدیگر جمع می‌شوند و هیچ کدام به شکار دیگری میلی ندارد و در آن هنگامه هول‌انگیز دیگر شهوت حیوانی در بند‌گان خدا بی‌فروغ می‌گردد.

 « وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ- و درياها برافروخته شوند»: و آنچه خنک و گوارا و از ذخایر غنی و پشتوانه زندگی و حیات شمرده می‌شد، به آتشی سوزان تبدیل می‌شود. در نگاه حق بین بندگان خدا،  نعمت‌هایی که مانند  دریاها همه جا را فرا گرفته و انسان در آن غرقه است؛ اما شکرآن را بجا نیاورده و برای شکوفایی و برای خدمت به خلق استفاده نکرده آتش سوزان خواهد بود. نعمت‌هایی که باید صرف ادای حقوق فراوانی می‌شده و نشده است.

« وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ- و هركس با همسان خود قرين گردد.»: و آنها که از یک جنس و قماش‌اند. و در راه و هدف مشترکند، با هم خواهند بود. و نیکان و صالحان در کنار یکدیگرند و به هم می‌پیوندند.

« وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ- و آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود[هر صاحب حیاتی که زندگیش نابود گشته]) به كدامين گناه كشته شدند؟! »: و این دغدغه هر بنده خدا ترسی است که خائف از ظلمی است که از دست و زبان او به دیگران رسیده است. و دائما خود را در پیشگاه خدا و در محکمه عدل او متّهم می‌بیند.

« وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ- و آن هنگام كه نامه هاي اعمال گشوده شود.»: بندگان خدا ترس به گناهان خود متذکر و هدایت می شوند تا در صدد جبران آن و توبه و تدارک باشند؛ برخلاف فاسقان از خدا بی خبر که به سرعت گناهان خود را از یاد می‌برند.

«  وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ- و پرده از روی [اسرار] آسمان برگرفته شود»: برای اهل محشر  و پیش از آن برای اهل تقوا و صاحبان ایمان قوی پرده‌های حجاب از روی اسرار آسمان کنار می‌رود.

 «  وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ- و در آن هنگام كه دوزخ شعله‌ور گردد. و بهشت نزديك شود.»: و این همان حال پروا پیشگانی است که دائما بهشت و جهنم را در برابر خود می‌بینند.

« عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ – آری در آن هنگام] هركس مي‌داند چه چيزي را مهيّا ساخته است.»: افسوس آنها که با مرگ طبیعی به این مرحله می رسند دیگر پشیمانی برایشان سودی ندارد و این بیداری دردی از آنها درمان نمی‌کند.

رسولُ اللّه ِ (صلى الله عليه و آله) فرمود: « إنَّ اللّه َ تباركَ و تعالى لا يَنظُرُ إلى صُوَرِكُم و لا إلى أموالِكُم و لكنْ يَنظُرُ إلى قُلوبِكُم و أعمالِكُم – خداوند تبارك و تعالى، به چهره ها و داراييهاى شما نمى نگرد، بلكه به دلها و كرده هاى شما مى نگرد»( الأمالي للطوسي : 536/1162)  و در دعای امیرمؤمنان امام على(عليه السلام)، آمده است  که « جَعَلَنا اللّه ُ و إيّاكم مِمَّن يَسعى بقَلبِهِ إلى مَنازِلِ الأبرارِ بِرَحمَتِهِ – خداوند به لطف و رحمت خود، ما و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل خويش به سوى منزلهاى نيكوكاران ره مى سپارند »(نهج البلاغه،خطبه 165)

سؤال این است که مقصود از این منزل‌های نیکی کدام منازل است و مقصد کجاست؟ إمام صادق (عليه السلام) می‌فرماید: « القَصدُ إلَى اللّه ِ بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَيهِ بالبَدَنِ ، و حَرَكاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَكاتِ الأعمالِ – ره سپردن به سوى خدا با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوى او با بدن ، و حركتهاى دلها رساننده تر [به سر منزل مقصود] از حركتها و اعمال است. »(مشكاة الأنوار : 448/1505)

خوشا دردی كه درمانش تو باشی                  خوشا راهی كه پايانش تو باشی

خوشا چشمی كه رخسار تو بيند                   خوشا جانی كه جانانش تو باشی

همه شادی و عشرت باشد ای دوست              در آن خانه كه مهمانش تو باشی

مشو پنهان از آن عاشق كه پيوست                همه پيدا و پنهانش تو باشی

عنوان:  برای عرضه شدن در روز بزرگ قیامت آماده شوید

« عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ » :درحديث معروف رسول خدا(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «حاسِبُوا اَنْفُسَكُمْ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبُوا وَ زِنُوها قَبْلَ اَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهّزُوا لِلْعَرْضِ الاْكْبَرِ- خويشتن را محاسبه كنيد پيش از آن كه به حساب شما برسند و خويش را وزن كنيد قبل از آن كه شما را وزن كنند! [و ارزش خود را تعيين كنيد پيش از سآن كه ارزش شما را تعيين نمايند] و آماده شويد براى عرضه بزرگ روز قيامت»(بحار،ج۶7،ص۷۳)

آیات فراوانی در قرآن کریم از این حادثه بزرگ خبر داده است تا کسی نگوید نمی‌دانستم: «وَاتَّقُواْ یَوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللّهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ – و از روزى بپرهیزید (و بترسید) که در آن روز، شما را به سوى خدا بازمى‏گردانند. سپس به هر کس آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده مى‏شود و به آنها ستم نخواهد شد (، چون هر چه مى‏بینند، نتایج اعمال خودشان است) » (بقره/281) در این آیات هشدار دهنده با تأکید فراوان اعلام گردیده که خطر بزرگ چه کسانی را تهدید می‌کند: «… قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ: … – بگو: زیانکاران واقعى آنانند که سرمایة وجود خویش و بستگانشان را در روز قیامت از دست داده‏اند. آگاه باشید که زیان آشکار همین است» (الزّمر /15)

علت و سبب اصلی خسران مبین و محرومیت ابدی، چیزی جز ستم و تجاوزکاری نیست: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ –  (آرى،) این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرارمى‏دهیم که ارادة برترى‏جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است»( قصص/83)

 در پاسخ این پرسش که چگونه می‌توان حق و باطل و عدالت و ظلم را از یکدیگر تشخیص داد امیرمؤمنان می‌فرماید:« يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا- اى فرزند عزيز، نفس خويش را ميزانى بين خود و بين ديگران قرار ده، پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى»(نهج‌البلاغه،نامه ۳۱) 

گوش‌هایی که حاضر به شنیدن این سخنان نیستند و نمی توانند یا نمی خواهند خود را راضی به اجرای این میزان الهی کنند چه سرنوشتی خواهند داشت؟ «فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِّنَ اللَّهِ… – (ای موسی) اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند، بدان که آنان تنها از هوسهاى خود پیروى مى‏کنند! و آیا گمراهتر از آن کس که پیروى هواى نَفْس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته، کسى پیدا مى‏شود؟!…» (قصص/50)

حاصل این آیات و روایات این است که باید تن به جهاد با نفس و تحمل سختی‌های تهذیب و خود سازی داد؛ در فرمایش امام صادق (ع) خواندیم که: « إِنَّ النَبِیَّ (ص) بَعَثَ سَرِیَةً فَلَمَّا رَجَعُوا، قَالَ مَرْحَباً بِقَومٍ قَضُوا الْجِهَادَ الْأَصْغَرِ وَ بَقِیَ عَلَیْهِم الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ. قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ (ص) مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرِ؟ قَالَ: جِهَادُ النَّفْسّ – پیامبر (ص) گروهی از مسلمانان را به جهاد فرستاد. هنگامی که بازگشتند، فرمود: آفرین بر گروهی که جهاد اصغر را انجام دادند، ولی وظیفه جهاد اکبر بر آنها باقی مانده است. عرض کردند: ای رسول خدا! جهاد اکبر چیست؟ فرمود:‌ جهاد با نَفْس» (وسائل الشيعه: 15/ 161، باب 1، حديث 20208)

چگونه می‌توان بر نفسی غلبه نمود که ماهیتش امر به بدی‌هاست؟ «…إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ…» (یوسف/53).

 امام صادق (ع) در تفسیر آیه «وَلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ- (الرّحمن/46) » می‌فرماید: «مَنْ عَلِمَ أنَّ اللهَ یَراهُ وَ یَسْمَعُ مَا یَقُولُ وَ یَعْلَمُ مَا یَعْمَلُهُ مِن خَیرٍ أَوْ شَرٍّ فَیَحْجِزُهُ ذَلِکَ عَنِ القَبِیحِ مِنَ الأَعمَالِ فَذَلِکَ الَّذِی خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الهَوَی – کسی که بداند خدا او را می‌بیند و آنچه گوید، می‌شنود و هر کار نیک و بدی که کند، می‌داند، همین دانستن او را از کارهای زشت بازمی‌دارد. پس، او کسی است که از مقام پروردگارش ترسیده است و ضمیر خویش را از هوس بازداشته است» (اصول کافى، جلد 2، صفحه 70)  و نیز فرمود: «لایَتَمَکَّنُ الشَّیطانُ بِالوَسْوَسَةِ مِنَ العَبدِ إِلّا و قَدْ أَعْرَضُ عَن ذِکْرِ الله – شیطان با وسوسه به بنده تسلّط نمی‌یابد، مگر آنکه او از ذکر خدا اِعراض کرده باشد» (بحار، ج72، باب 100، روایت 2).بنابراین نباید این اصل و اساس را هرگز از یاد برد که ریشه صلاح و پاکی دل، پرداختن آن به ذکر خداست: «أصْلُ صَلاَحِ القَلْبِ إِشْتِغَالُهُ بِذِکْرِ الله» (غرر الحكم : 3083 )

 هوشیاری لازم ، علم و دانش و توان لازم و توفیق عمل و دست یافتن به پیروزی همه و همه در یاد و ذکر خداوند نهفته است: (ذکر قلبی، زبانی و عملی)«مَن ذَکَرَ اللهَ سُبحانَهُ أَحیَا اللهُ قَلْبَهُ وَ نَوَّرَ عَقْلَهُ و لُبَّهُ – هر که به یاد خدای سبحان باشد، خداوند دلش را زنده و اندیشه و خِرَدش را روشن می‌کند» (غررالحکم، ح 3645)

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: «ان الله عزوجل یقول: مَنْ شُغِلَ بِذِکْرِى عَنْ مَسْأَلَتِى أَعْطَیْتُهُ أَفْضَلَ مَا أُعْطِى مَنْ سَأَلَنِى- کسى که مشغول ذکر من شود و مجال تقاضاى از من پیدا نکند من برترین چیزى را که به درخواست‌ کنندگان مى ‌دهم به او خواهم داد»(کافی، ج۲، ص۵۰۱)  

سیده نفیسه دختر حسن بن زید (بن امام حسن مجتبی علیه السلام) با فرزند با فضل و ورع امام جعفر صادق علیه السلام بنام اسحاق مؤتمن ازدواج کرد، او از زنان نادره زمان و اعصار و از نظر بندگی و یاد حق ممتاز بوده است. زینب برادر زاده سیده نفیسه گوید: چهل سال عمه‌ام را خدمت کردم، در این مدت ندیدم شبی را بخوابد یا روزی را افطار نماید. روزی گفتم: خوب است با خود مدارا کنید؟! فرمود: چگونه مدارا کنم که گردنه هائی در برزخ و قیامت در پیش دارم و از آن عبور نتوان کرد مگر رستگاران!

او ثروت داشت و به خاطر خدا آنرا(آن را )  به زمین گیران و بیماران و درماندگان انفاق می‌نمود. سی مرتبه به حج مشرف شد که بیشتر سفرها پیاده به خانه خدا رفت. از مدینه برای زیارت قبر حضرت ابراهیم به اتفاق همسرش به فلسطین و از آنجا به مصر رفتند. مردم مصر در خواست کردند در آنجا بمانند. قبول کردند او در خانه خود قبری کنده بود و پیوسته مشغول عبادت و یاد خدا بود. گویند هزاران مرتبه ختم قرآن در قبر نمود، خداوند چون می‌بیند بنده ای یادش می‌کند، طبق روایت قدسی – حق او را میان بندگانش یاد می‌کند و عزیز و مکرم می‌دارد.نفیسه همسایه ای یهودی داشت که دخترش نابینا بود. (و) از آب وضوی او بینا شد، و به همین سبب بسیاری از یهودیان مصر مسلمان شدند. نفیسه در حالی که با دهان روزه مشغول تلاوت سوره مبارکه انعام آیه (لهم دارالسلام عند ربهم) بود  دعوت الهی را لبیک گفت. شوهرش خواست جنازه را به مدینه ببرد مردم مصر خواستند در مصر دفن شود او قبول نکرد. شب پیامبر صلی الله علیه و آله را به خواب دید که فرمود: با اهل مصر در مورد دفن نفیسه مخالفت مکن که خدا به برکت او رحمت را بر مردم مصر نازل می‌فرماید.(ریاض الانساب،ج۱، ص۱۰۱)

هرگزم نقش تو از لوح دل وجان نرود            هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توأم در دل و جان جاي گرفت        كه اگر سر برود از دل و از جان نرود

وصلی الله علی محمد و آل محمد

جلسه سوم 1400/7/3

آیات شریفه : « فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿۱۵﴾ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ … وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ ﴿۲۴﴾ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿۲۵﴾ فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ﴿۲۶﴾ – نه نه سوگند به اختران گردان (۱۵) [كز ديده] نهان شوند و از نو آيند (۱۶) سوگند به شب چون پشت گرداند (۱۷) سوگند به صبح چون دميدن گيرد (۱۸) كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است (۱۹) نيرومند [كه] پيش خداوند عرش بلندپايگاه است (۲۰) در آنجا [هم] مطاع [و هم] امين است (۲۱) و رفيق شما مجنون نيست (۲۲) و قطعا آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده (۲۳) و او در امر غيب بخيل نيست (۲۴) و [قرآن] نيست‏ سخن ديو رجيم (۲۵) پس به كجا مى ‏رويد (۲۶)»

عنوان:  تا آن سوی تاریکی‌ها با سوگند‌هایی از جنس نور

« فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ »: این آیات شریفه می‌گویند که خداوند به چیزهایی پوشیده و پنهان سوگند نخورده است که ابهامی در روشن شدن حق باقی بماند؛ سوگند‌های الهی به اموری آشکار است؛ یعنی سوگند به گونه‌ای است که شب تاریک کنار رفته و صبح روشن همه جا را روشن نموده است « وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ »

 مصداق روشن این حقیقت عظیم قرآن کریم است که حقیقتی ملکوتی است و خداوند آن را از پشت پرده غیب بیرون آورده و بطور آشکار در برابر شماست. آنچه در برابر شماست از جانب خدایی است که کرم و بزرگواری اش  را در اعلی مرتبه خود، شامل حالتان نموده ؛( إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ) قرآن، سخن رسولی کریم، صاحب قوّت و اقتدار در عرش الهی است ، ( ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ) که بدون کم و کاست و امانت تمام،( مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ) پیام حضرت حق(جلّ وعلی) را در نهایت سلامت (وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ)برایتان بازگو نموده است.  پس آنچه را که بدون هیچ‌گونه بخلی در اختیار شما قرار داده شده (وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ )، سخن شیطان رانده شده نیست.( وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ).

اکنون با تدبر در این آیات شریفه سزاوار است هریک از ما با خود بیندیشد که برای ایمان واثق به آخرت و حقایق توحید، انتظار دارد که چه شاهدی از عوالم غیب به او عرضه شود تا به اطمینان کامل برسد؟

 آیا قرآن کریم را با وصف «ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و پیامبرگرامی اسلام را با وصف «لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ» و اهل‌بیت طاهرینش را با وصف «فَاطِمَةُ بَهْجَةُ قَلْبِي‏ وَ ابْنَاهَا ثَمَرَةُ فُؤَادِي وَ بَعْلُهَا نُورُ بصری … – صلوات الله علیهم اجمعین»برای اطمینانش کافی می‌داند؟ و آیا معنویت قرآن و ارادت و محبّت به خاندان رسالت (علیهم السلام)، را در قلب خود احساس می‌کند؟ براستی احوال ما چگونه است؟

منکران معاد، وقتی روز جزا را باور می‌کنند که خدا و ملائکه در برابرشان ظاهر شوند؛ « هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ- آیا (منکران) جز آن انتظار دارند که فرشتگان (قهر) بر آنها درآیند و یا (امر) خدا (و یا قضای الهی) بر آنان فرا رسد (و همه هلاک شوند) یا برخی دلایل و آیات خدا آشکار شود؟ روزی که بعضی آیات (قهر) خدای تو بر آنها برسد آن روز هیچ کس را ایمانش نفع نبخشد اگر قبل از آن ایمان نیاورده و یا در ایمان خود کسب خیر و سعادت نکرده باشد. بگو: شما در انتظار (نتیجه اعمال زشت خود) باشید ما هم در انتظار هستیم»(انعام/۱۵۸)

ابراهیم‌بن‌محمّد همدانی می‌گوید: به امام رضا (علیه السلام) گفتم: «به چه دلیل خداوند فرعون را که به او ایمان آورده و به توحید او اقرار کرده بود غرق نمود»؟ فرمود: «چون او وقتی ایمان آورد که کاملا از زندگی مأیوس شده بود و ایمان در وقت اضطرار و یأس هرگز مقبول نیست و این حکم خداست که قبل از او و بعد از او نیز ادامه خواهد داشت. خداوند عزّوجلّ فرمود: هنگامی‌که عذاب [شدید] ما را دیدند گفتند: «هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می‌شمردیم کافر شدیم»! امّا هنگامی‌که عذاب ما را مشاهده کردند. (غافر/۸۵و۸۴). و خداوند فرموده است: یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْراً و ایمان فرعون هم بعد از دیدن آثار مرگ بود، چون هنگام غرق‌شدن [به این مضمون سخن] گفت: «ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی‌اسرائیل به او ایمان آورده‌اند، وجود ندارد و من از مسلمین هستم»!. (یونس/۹۰)». به او خطاب شد: [امّا به او خطاب شد]: الآن؟!! درحالی‌که قبلًا عصیان کردی، و از مفسدان بودی! ولی امروز، بدنت را [از آب] نجات می‌دهیم. (یونس/91.92). فرعون همواره از فرق سر تا نوک پا غرق در آهن و زره بود، وقتی که خداوند جسد او را به ساحل انداخت، مردم با تعجّب دیدند که بدن او با همه‌ی سنگینی آهن روی آب آمده است و این امری نوظهور و بی‌سابقه بود و نشانه‌ی آن بود که خداوند اراده کرده او را نشانه‌ی عبرت و علامتی برای سایرین قرار دهد. امّا دلیل دیگر غرق‌شدن فرعون این بود که هنگام غرق به‌جای آنکه به درگاه خدا استغاثه کند، متوسّل به موسی (علیه السلام) شد و به او استغاثه نمود و موسی (علیه السلام) هم او را اجابت نکرد، هنگام مناجات او با خدا، خداوند به موسی (علیه السلام) فرمود: «ای موسی (علیه السلام) می‌دانی چرا فرعون را اجابت نکردی؟ چون تو که او را نیافریده بودی، اگر او به من استغاثه کرده بود، هرآینه به فریادش می‌رسیدم و او را نجات می‌دادم». (عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۷۷)

غم ايمان خويش خور كه تو را                    روز محشر امان به ايمان است

خیثمه گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی آیه: “یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إِیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ”(انعام/۱۵۸)  پرسیدم. فرمود: « قَالَ یَعْنِی مَوَدَّتَنَا وَ نُصْرَتَنَا قُلْتُ أیما {إِنَّمَا} قَدَّرَ اللَّهُ مِنْهُ بِاللِّسَانِ وَ الْیَدَیْنِ وَ الْقَلْبِ قَالَ یَا خَیْثَمَهُ نُصْرَتُنَا بِاللِّسَانِ کَنُصْرَتِنَا بِالسَّیْفِ وَ نُصْرَتُنَا بِالْیَدَیْنِ أَفْضَلُ یَا خَیْثَمَهُ- منظور دوستی و یاری ما خانواده است». گفتم: «به مقداری که خداوند مرا توفیق دهد با زبان و دست و قلب در راه شما کوشش می‌کنم». فرمود: «خیثمه! یاری با زبان مانند یاری با شمشیر است و یاری با دو دست بهتر است. قرآن به سه قسمت تقسیم شده یک‌سوّم آن درباره‌ی ما خانواده است و یک‌سوّم درباره‌ی دشمنان ما و یک‌سوّم دستور و احکام است اگر آیه‌ای درباره‌ی گروهی نازل شده باشد که آن‌ها از دنیا رفته‌اند درصورتی‌که منظور و مفاد آیه نیز از بین برود دیگر از قرآن چیزی باقی نمی‌ماند تمام قرآن قابل انطباق است تا وقتی آسمان و زمین پایدار باشد هر گروهی آیه‌ای دارند که آن را می‌خوانند ای خیثمه اسلام ابتدایش غریب بود و در آینده نیز غریب خواهد شد؛ خوشا به حال غریبان. خیثمه روزی بر مردم خواهد آمد که خدا و توحید را نشناسند تا ظهور دجال و تا موقعی‌که عیسی‌بن‌مریم (علیه السلام) از آسمان فرود آید و خداوند دجّال را بدست او بکشد و یکی از ما اهل‌بیت بر آن‌ها امامت کند و نماز بخواند، نمی‌بینی عیسی (علیه السلام) پشت سر ما نماز می‌خواند با اینکه پیامبر است ما از او برتر و بالاتریم».(بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۲۸)

گوهر   خود   را   هویدا  کن  ،کمال این است و بس

خویش را در خویش پیدا کن ،کمال این است و بس

سنگ   دل   را    سرمه  کن  ،در آسیای رنج  و درد

دیده  را زین سرمه  بینا کن ، کمال این است و بس

همنشینی  با  خدا   خواهی  اگر    در   عرش  رب

در درون اهل جان جا کن ، کمال این است و  بس

عنوان: سنجش قوت ایمان، در سختی‌‌‌های بلا و امتحان 

« فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ » : وقتی انسان به حقانیت راه پیامبران و وعده‌های الهی، اعتراف و اظهار ایمان می‌کند، دیگر چگونه می‌تواند زیر پا نهادن ارزش‌ها را توجیه کند؟!! وقتی حقانیت قرآن بر ما معلوم شد، وا نهادن دستورات قرآن و پیروی از هوای نفس، ما را به کجا می‌برد؟ امام محمد باقر عليه ‏السلام فرمود: «‌ اَلْجَنَّةُ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكارِهِ وَ الصَّبْرِ فَمَنْ صَبَرَ عَلَى الْمَكارِهِ فِى الدُّنْيا دَخَلَ الْجَنَّةَ، وَ جَهَنَّمُ مَحْفُوفَةٌ بِاللَّذّاتِ وَ  الشَّهواتِ، فَمَنْ اَعْطى نَفْسَهُ لَذَّتَها وَ شَهْوَتَها دَخَلَ النّـارَ- بهشت آميخته به سختي ها و صبر و بُردبارى است، پس هر كس در دنيا بر سختى‏ ها شكيبا و صبور باشد، وارد بهشت مى‏ شود و جهنّم آميخته به شهوات و خوشگذراني هاست. پس هر كس خواسته‏ ها و شهوات نفس خود را تأمين كند، وارد آتش مى‏ شود.» (اصول کافی،جلد73،صفحه2)

با این بیان علت عمده اعمالی که برخلاف اعتقاداتمان از ما سر می‌زند آسان بودن تبعیت از شهوات و دشواری تقوا و پرهیزگاری است.

«آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‌شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند؟ – أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ »( عنکبوت/2) خداوند علاوه بر عمومیت ابتلاء برای نوع بشر، از آزمایش اهل ایمان و پیامبران الهی خبر می‌دهد «وَنَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَة – و ما شما را با بدی ها و خوبی ها آزمایش می کنیم.» (أنبیاء/35)  و نیز فرمود: « وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ  وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ – و البته شما را به پاره‌ای از سختی‌ها چون ترس و گرسنگی و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم، و صابران را بشارت و مژده بده»(بقره/۱۵۵) 

مگريز ای جان زبلای جانان      كه تو خام مانی چو بلا نباشد

امام صادق (علیه السلام )می فرماید: درکتاب امام علی( علیه السلام) آمده است: «أَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً النَّبِيُّونَ ثُمَّ الْوَصِيُّونَ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ …- شدیدترین  بلاها  در  بین آفریدگان، نخست به پیامبران و سپس به اوصیاء می رسد و آنگاه به مثل و شبیه ترین مردم به آنها. مؤمن به مقدار نیکی هایش آزموده می شود. هر که دینش درست و کارش نیک باشد، بلایش شدیدتر است، چرا که خدای عزوجل دنیا را مایه پاداش مؤمن  قرار نداده و نه وسیله عذاب کافر. اما آن که دینش نادرست و کارش سست باشد، بلایش اندک است. بلا به انسان مؤمن   پرهیزکار زودتر می رسد تا باران به سطح زمین»( اصول كافى ج : 3 ص : 358)

امام راحل در شرح این حدیث می فرماید:« نفس آدمی در ابتداء پیدایش و قبل از آن که به بدن، تعلق پیدا کند و به عالم ملک هبوط نماید، در تمامی علوم و معارف ، ملکات اعم از نیک و بد و ادراکات بالقوه بود و کم کم رو به فعلیت گذاشت. ابتدا ادراکات  انسان از قبیل حرکت و حرف زدن وارتباط با دیگران، از طریق حس و لمس آغاز می شود و کم کم رو به ازدیاد می گذارد.  پس از آن، ادراکات باطنیه به ترتیب شروع می شود، اگر این ادراکات تحت تاثیر و تربیت صحیح قرار نگیرد و بحال خود رها شود تمایل  به زشتی و ناهنجاری پیدا کند، زیرا که قوای داخلیه از قبیل شهوت و غضب او را به فسق و فجور می خواند و پس از اندک زمانی به حیوانی بس عجیب و غریب و شیطانی تبدیل می گردد. چون از ازل لطف خداوند شامل فرزند آدم بود از برای تربیت و تهذیب او دو بال قرار داد تا بتواند از جهل ، نقص ، زشتی و شقاوت به علم ، معرفت ، کمال ، جمال و سعادت راه یابد و خود را از طبیعت محدود به ملکوت نامحدود برساند. این دو مربی یکی عقل و دیگری انبیا و راهنمایان طریق سعادت هستند . این دو هیچ کدام به تنهایی قادر به رساندن مسافر خود به مقصد نیستند. نه عقل به تنهایی می تواند کشف حقیقی از طرق سعادت داشته باشد و راهی به شناخت عالم غیب و قیامت، و نه هدایت پیامبران و قرآن بدون عقل موثر واقع می شود ، و خداوند از سر مهر این دو نعمت عظیم را به انسان عطا کرد».( شرح چهل حدیث ، حدیث 15 ، امتحان و آزمایش مؤمنان)

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: جبرئیل گفت كه خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ مِنْ عِبَادِی الْمُؤْمِنِینَ لَمَنْ لَا یصْلُحُ إِیمَانُهُ إِلَّا بِالْفَقْرِ وَ لَوْ أَغْنَیتُهُ لَأَفْسَدَهُ ذَلِك وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِی …- در بین بندگان مؤمنم، كسی هست كه به جز فقر و تهیدستی چیزی ایمانش را اصلاح نمی كند، چنانكه ثروتمندش نمایم، همین ثروت موجب فساد و تباهی ایمانش می شود. و در بین بندگان مؤمنم، كسی هست كه جز با ثروت، ایمانش اصلاح نمی شود و اگر تهیدستش نمایم، فقر و تهیدستی باعث فساد و تباهی ایمانش می گردد. و در میان بندگان مؤمنم، كسی هست كه جز با مریضی، ایمانش اصلاح نمی گردد و اگر جسمش را سالم كنم همین سلامتی، ایمانش را از بین می برد و در بین بندگان مؤمنم، كسی هست كه جز با سلامتی و صحت، ایمانش اصلاح نمی شود چنانكه مریضش كنم، همین مریضی، ایمانش را تباه می كند. من بواسطه علمی كه به درون و قلوب بندگانم دارم [امور] آنها را تدبیر می كنم. بدرستی كه من دانا و آگاهم»(بحار،ج۵، ص ۲۸۴)

بنابراین چه بسا چیزی را خوش نداشته باشیم، و خیرِ ما در آن باشد. و یا چیزی را دوست داشته باشیم، كه شرِّ ما در آن باشد؛ همان‌گونه که خداوند فرموده است: « وَ عَسی أَنْ تَكرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَكمْ وَ عَسی أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُون»و خدا می داند و شما نمی دانید. (بقره/216)

حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: « اگر بنده ای از شیعیان، گناهی كه ما او را از آن نهی كرده ایم مرتكب شود، قبل از اینكه از دنیا برود به یك گرفتاری مبتلا می شود كه گناهانش بوسیله آن گرفتاری پاك گردد. [این گرفتاری] یا در مال و یا در فرزند و یا در خودش [ظاهر] می گردد. تا هنگامی كه خداوند را ملاقات كند، برایش گناهی نباشد و اگر گناهی از وی باقی مانده باشد، هنگام مرگ بر وی سخت گرفته می شود [تا گناهانش آمرزیده گردد».(بحار، ج۶، ص۱۵۷)

 البته همه گرفتاری‌ها و بلایا بخاطر آمرزش گناهان نیست؛ چنانکه ار امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است: « إِنَّ الْعَبْدَ لَیَكُونُ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ الدَّرَجَةُ لَا یَبْلُغُهَا بِعَمَلِهِ فَیَبْتَلِیهِ اللَّهُ فِی جَسَدِهِ أَوْ یُصَابُ بِمَالِهِ أَوْ یُصَابُ فِی وُلْدِهِ فَإِنْ هُوَ صَبَرَ بَلَّغَهُ اللَّهُ إِیَّاهَا – [ممكن است] برای بنده ای در نزد خدا درجه و رتبه ای باشد كه از طریق عملش به آن درجه نمی رسد، پس خداوند او را به بلا و مصیبتی در بدن و یا مال و یا مصیبت فرزند مبتلا می سازد تا اگر صبر و تحمّل نماید خداوند او را به آن درجه برساند».(بحار، ج۶۸، ص ۹۴)

بنابراین باید نسبت به وضع و حال بندگان، اسباب مختلفی را در گرفتاری‌های آنها مؤثر دانست؛ حضرت امیر (صلوات الله علیه) می‌فرماید: « إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤْمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیاءِ كرَامَةٌ – همانا بلاها و گرفتاری ها برای ظالم تأدیب است، و برای مؤمن امتحان، و برای پیامبران درجه، و برای اولیاء كرامت و مقام است»(بحار، ج۶۸، ص۱۹۸) 

اصل خلقش داد وجود و بخشش است      قهر بروی چون غباری از غش است

فرقت از قهرش اگر آبستن است            بهر قدر وصل او دانستن است

در بلا هم می چشم لذات او                مات اويم مات اويم مات او

وصلی الله علی محمد و آل محمد

جلسه چهارم 1400/7/7

آیات شریفه : « إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۲۷﴾ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ ﴿۲۸﴾ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۹﴾ – اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست (۲۷) براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود (۲۸) و تا خدا پروردگار جهان ها  نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست (۲۹)»

عنوان: قرآن، قوت و قوّت سیر به سوی کمال مطلق!

« إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ »: قرآن کریم که ذکر خوانده شده غذا(مائده‌ای آسمانی) است، غذایی معنوی برای همه جهانیان،‌ جذبه‌ای پر قدرت که همه عالمیان را به سوی کمال مطلق، خداوندگار هستی می‌کشاند. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «  القرآنُ مَأدُبَةُ اللّه ِ، فَتَعَلَّموا مَأدُبَتَهُ ما استَطَعتُم  – قرآن سفره ضيافت خداست. پس تا مى‌توانيد از ضيافت او فراگيريد»(بحار الأنوار: 92/19 )  و از امیرمؤمنان (ع)روایت شده است که « مُدَاوَمَةُ اَلذِّكْرِ قُوتُ اَلْأَرْوَاحِ وَ مِفْتَاحُ اَلصَّلاَح – مداومت بر ذکر،غذاى روحها و کلید نیکوکار شدن»(غرر الحكم : ح ۹۸۳۲)  

غذاهای مادّی هم برای دست یافتن به غذاهای معنوی آفریده شده‌اند؛ (جسد و کالبدی از غذاهای معنوی و قشر و پوسته‌ای از آن هستند؛ ) بلکه سایه‌ای از غذاهای معنوی در جهان طبیعت‌اند. مانند نسبت میان جسم و روح انسان که درحقیقت جسم سایه روح است یعنی ظهوری از دارائی‌‌‌ها و کمالات روح در جهان طبیعت. غذای معنوی، علم و حکمت و قدرت‌ و زیبائی‌هایی فراتر از ظرفیت‌ جهان طبیعت‌اند؛  انسان سالم با تغذیه سالم آماده درک اسرار وجود و تحصیل کمالاتی فراتر از آنچه در اختیار دارد می‌شود. همان‌طور که انسان گندم را از کاه جدا می‌کند و کاه را که قشر و پوسته گندم است برای حیوانات می‌ریزد و یا پوست میوه‌ها را مانند هندوانه و خربزه برای حیواناتی که در رتبه پایین تری از حیات او قرار دارند می‌ریزد، خود او نیازمند تغذیه‌ای عالی‌تر از حیات و زندگی است؛ جسم و جان انسان هم هر دو تغذیه می‌کنند اما جسم از جسم و جان از جان.

  چون شما سوی جمادی می‌روید            محرم جان جمادی کی شوید

  از جمادی در جهان جان روید             غلغل اجزای عالم بشنوید

جان جمادی که جان انسان از آن تغذیه می‌کند تقوایی است که از خود نشان می‌دهد؛ خداوند به این حقیقت در قرآن کریم چنین تصریح نموده: « لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا وَلَٰكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنْكُمْ  كَذَٰلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ  وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ – (بدانید که) هرگز گوشت و خون این قربانیها نزد خدا (به درجه قبول) نمی‌رسد لیکن تقوای شماست که به (پیشگاه قبول) او خواهد رسید. این چنین این بهایم را مسخر شما ساخته تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت فرمود تکبیر و تسبیح گویید (و شکر نعمتش به جای آرید) و تو (ای رسول) نیکوکاران را (به سعادت ابد) بشارت ده»(حج/۳۷)

قرآن کریم با واجبات و محرماتش، معارف و حکایات و اندرزهایش، با همه جاذبه‌هایش، جان‌ها را بسوی مقصدی به پرواز در می‌آورد که برای آن آفریده شده‌اند و قدرت این پرواز به سبب تغذیه‌ای است که از مائده‌های آسمانی قرآن می‌کند. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود :«  إن أرَدتُم عَيشَ السُّعَداءِ و مَوتَ الشُّهَداءِ و النَّجاةَ يَومَ الحَسرَةِ و الظِّلَّ يَومَ الحَرورِ و الهُدى يَومَ الضَّلالَةِ فَادرُسُوا القرآنَ ؛ فإنّهُ كلامُ الرَّحمنِ و حِرزٌ مِن الشَّيطانِ و رُجحانٌ في الميزانِ –  اگر زندگى نيكبختان و مُردن شهيدان و نجات در روز حسرت و داشتن سايه در روز سوزان و هدايت در روز گمراهى را مى خواهيد، قرآن را ياد بگيريد؛ زيرا كه قرآن، سخن خداوند مهربان و مايه حفظ از شيطان و سنگينى ترازو[ى اعمال] است»(بحار الأنوار:92/19/18)

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ »: همان‌طور که غالبا حیوانات اشتهائی به خوردن غذای انسان ندارند، انسان‌ها هم میلی به خوردن غذای حیوانات ندارند. این نکته ما را به این توجه می‌رساند که این اشتهاء برای تغذیه معنوی و عشق به تحصیل معارف و تحصیل کمالات معنوی و ارزش‌های الهی و انسانی، عطیّه‌ای الهی است که خداوند بخاطر عمل صالح به اهلش می‌دهد: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً  وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ – هر کس از مرد و زن کار نیکی به شرط ایمان به خدا به جای آرد ما او را به زندگانی خوش و با سعادت زنده ابد می‌گردانیم و اجری بسیار بهتر از عمل نیکی که می‌کردند به آنان عطا می‌کنیم. »(نحل/۹۷)  نوع تغذیه، خو و خصلت انسان‌ها، بلکه ماهیت و رتبه وجودی آن‌ها را تغییر می‌دهد.

 با اینکه خداوند که به ما اجازه نداده است که از حیوانات حرام گوشت تغذیه کند با این حال انسان این‌گونه سفاک و خون‌ریز است، اگر به ما اجازه می داد که از گوشت ببر و گرگ و پلنگ تغذیه کنیم، چه می‌شدیم؟

یکی از مهمترین اعمال صالح کسب روزی و لقمه حلالی است که حقی از کسی در آن ضایع نشده باشد؛ چنین رزقی منشأ تحولاتی شگرف در انسان خواهد شد که غالبا از ما پوشیده است، تاثیر غذاهای فکری و روحی به مراتب شدید‌تر در رفتار و خلقیات انسان اثر می‌گذارد؛ از امام حسن مجتبی علیه السلام روایت شده :« عَـجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّـرُ فى مَـأْكُولِهِ كَيْـفَ لا يَتَفَـكَّـرُ فى مَعْـقُـولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَ يُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ – در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى‏ كند(که کدامیک برای جسم او مفیدتر است) وليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى‌اش تأمل نمى ‏كند، پرهيز مى‏ كند از آنچه معده ‏اش را اذيت مى ‏نمايد و(اما) سينه و قلب خود را از پست‏ترين چيزها پر مى ‏كند. »(بحارالانوار: ج۱، ص۲۱۸)

 نکته بسیار مهم این است که اشتهاء برای خوردن غذاهای معنوی چرا تا این اندازه در ما ضعیف است؟ هر یک از ما شاید بارها در شبانه روز در یخچال را باز می‌کند تا از آن چیزی برای خوردن و آشامیدن بر دارد؛ اما چنین تمایلی را برای گشودن صحیفه الهی ندارد. عشق دست‌گیری از نیازمندان و خدمت‌رسانی به آنها نیز از همین قبیل است؛ اکثریت ما به دنبال رفع نیازهای زندگی خود هستیم و در حاشیه ممکن است خدمتی به کسی داشته باشیم؛ در مقابل، خدمتگزارانی را مشاهده می‌کنیم که بی هیچ چشم داشتی از مردم از همه فرصت‌ها در خدمت‌رسانی به محرومین بهره می‌برند و خود تنها در حدّ رفع نیاز از مواهب زندگی برخوردارند، آن هم برای این که بتوانند به خدمت خود ادامه دهند. این انگیزه و تمایل به نیکوکاری که ماهیت و خاصیت و ارزش انسان ها  را از یکدیگر متمایز ساخته، از کجا آمده است؟ که مانند سیّد مجاهد شهید بهشتی(اعلی الله مقامه) می‌گوید: «ما شیفتگان خدمتیم، نه تشنگان قدرت».

دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را          دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا

كشتی نشستگانيم ای باد شرطه برخيز             باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را

ده روز مهر گردون افسانه است و افسون         نيكی بجای ياران فرصت شمار يارا

عنوان:  فرمان این است: تکیه بر تقدیر نه ترک تدبیر

« وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»: خداوند سبحان می‌فرماید که: «‌ و شما اراده نمی‌كنيد مگر اينكه خداوندی كه پروردگار جهانيان است، اراده كند! » ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه شریفه پرسیدم. فرمود: « لِأَنَّ الْمَشِیَّةَ إِلَیْهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَا إِلَی النَّاسِ – زیرا مشیّت مال خدا است نه مردم»(بحارالأنوار، ج۵، ص۱۱۴)  

امام حسین (علیه السلام) هنگام نیایش خود در صحرای عرفات با شرح بیش‌تری چنین می‌فرماید:« [الهی] أَنْتَ الذَّاكِرُ قَبْلَ الذَّاكِرِينَ وَأَنْتَ البادِيُ بِالإحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ العابِدِينَ وَأَنْتَ الجَوادُ بِالعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِينَ  –  خداوندا، تویی که پیش از ذکر مردم ذکرگویان، آنان را در ذکر خود داری. و تویی آغازکننده احسان، پیش از آن که عبادت کنندگان توجهی داشته باشند. تویی بخشایشگر، پیش از درخواست طلب کنندگان. »

ما نبودیم و تقاضامان نبود            لطف تو ناگفته ما می شنود

« [الهی] وَأَنْتَ الوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ المُسْتَقْرِضِينَ – بخشایشگرا، نخست به مقتضای لطف عامّت، همه ما انسان ها را مشمول فیض و بخشش خود می فرمایی، آنگاه از همان نعمت ها که برای ما عنایت فرموده ای قرض می گیری» « إِلهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ وَاجْذُبْنِي بِمَنِّكَ حَتَّى أُقْبِلَ عَلَيْكَخداوندا، با رحمت خود مرا طلب کن تا به پیشگاه تو برسم و با احسانت مرا به خود جذب فرما تا روی به تو آورم.»

ممکن است از آیه شریفه «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ»  به نظر برسد که اگر خدا بخواهد، در ما مشیّتی پيدا می‌شود و اگر نخواهد، ما نيز نخواهيم خواست و كاری انجام نمی‌دهيم. و این به معنای بی‌اراده بودن ما انسان‌هاست و آنچه مؤثّر است، فقط و فقط خواست خداست و ما ابزار بی‌اراده‌ای بيش نيستيم.

 ولیکن همانطور که امیرالمومنین (ع )فرموده است: «الْقرآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضاً»(نهج البلاغه , صبحى صالح , خطبه / 133) آیاتی که مانند این آیه شریفه اذن الهی را شرط می‌داند در قرآن کریم فراوان است «وَمَا كَانَ لِنَفْــسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّه –  هيچ كــس نمی‌توانــد ايمان بياورد، جز به فرمـان خدا.» (يونس، ۱۰۰)  و آیات دیگری که می‌گوید: هيچ چيز خارج از  قضا و قدر الهی تحقّق نمی‌يابد.

 اما نکته مهمّ این است که بدانیم که نه تنها قاهریّت، مشیّت، اراده ، اذن، قضا و قدر خداوند، به معنای نفی اختيار انسان نيست؛ بلکه همین مشیّت و اراده الهی به داشتن اراده و اختیار در انسان تعلق گرفته است چنانکه خدای تعالي در آیات بسیاری به این امر تصریح فرموده است: « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا – ما راه را به او نشان داديم، خواه شاکر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس و کافر»(انسان/ 3)  و نیز می‌فرماید: « وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَن شَاءَ فَلْيُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْيَكْفُرْ – اين حقّ است از سوى پروردگارتان! هر کس مى‏خواهد ايمان بياورد (و اين حقيقت را پذيرا شود)، و هر کس مى‏خواهد کافر گردد!» (کهف 29)  

حاصل مطلب این است که در انجام هر عملی، نخست انسان باید با اختیار خود تصمیم به انجام عمل بگیرد. دیگر اینکه باید اراده و اذن الهی به انجام آن عمل تعلق گیرد. پس اگر کسی تصمیم به انجام عملی نگیرد آن عمل از ناحیه او صورت نمی‌گیرد و چنانچه او تصمیم بگیرد ولی اذن الهی به انجام آن تعلق نگرفته باشد آن عمل محقق نخواهد شد. و این به معنای متوقف بودن مشیّت انسان به مشیّت الهی است.

ما در اين دهليز قاضی قضا                       بهر دعوی الستيم و بلی

چون بلی گفتيم آن را ز امتحان                    قول و فعل ما شهود است و بيان

 امام رضا(ع) می‌فرماید: «خداوند عزوجل فرموده است:‌ای پسر آدم! تو به مشیت من آن کسی هستی که می‌خواهی و به قوت من دستورهایم را به جا آوردی و به نعمت من بر معصیت من نیرو یافتی. تو را شنوا و بینا قرار دادم. (ما اصابک من حسنة فمن الله، و ما اصابک من سیئة فمن نفسک) آنچه از کار نیک به تو می‌رسد از ناحیه خداوند است و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از خودت است و این بدین سبب است که من به کارهای نیک تو از تو سزاوارترم و تو به کارهای بدت از من سزاوارتری و این بدان سبب است که من درباره آنچه انجام می‌دهم، بازخواست نمی‌شوم؛ در حالی که مردم بازخواست می‌شوند»( اصول کافی، ج۱، ص۱۶۰)

بر اساس این روایت مشیت و قوت در کارهای انسان ضروری است و هر دو را خداوند به انسان داده است. از طرفی خداوند دستور به کارهای نیک (حسنات) داده و از گناهان نهی کرده است؛ پس درست این است که حسنات به خداوند نسبت داده شود و گناهان (سیئات)به بندگان.

در کتاب عیون به چند  طریق روایت کرده که چون امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) از صفین برگشت، پیر مردی از آنان که با آنجناب در صفین شرکت داشت، برخاست عرض کرد: یا امیرالمؤمنین : بفرما ببینم آیا این راهی که ما رفتیم بقضاء خدا و قدر او بود، یا نه؟ امیر المؤمنین ع فرمود: بله ای پیر مرد، بخدا سوگند بر هیچ تلی بالا نرفتید، و به هیچ زمین پستی فرود نشدید، مگر به قضایی از خدا، و قدری از او. پیر مرد عرضه داشت: حال که چنین است زحماتی را که تحمل کردم، به حساب خدا می گذارم، یا امیر المؤمنین، حضرت فرمود: ای پیر مرد البته اینطور هم نپندار، که منظورم از این قضاء و قدر، قضا و قدر حتمی و لازم او باشد، چون اگر چنین باشد که هر کاری انسان انجام می دهد  و یا نمی دهد  همه به قضای حتمی خدا صورت بگیرد، آنوقت دیگر ثواب و عقاب و امر و نهی (و تشویق) و زجر معنای صحیحی نخواهد داشت، و وعد و وعید بی معنا خواهد شد، دیگر هیچ بدکاری را نمی توان ملامت کرد، و هیچ نیکوکاری را نمیتوان ستود، بلکه نیکوکار سزاوارتر به ملامت میشود، از بدکار، و بدکار سزاوارتر میشود به احسان از آن کس که نیکوکار است، و این همان اعتقادی است که بت پرستان، و دشمنان خدای رحمان و نیز قدری ها و مجوسیان این امت بدان معتقدند. ای شیخ همین که  خدا به ما تکلیف کرده، کافی است که بدانیم او ما را مختار می داند ، و همچنین اینکه نهی کرده، نهیش از باب زنهار دادن است، و در برابر عمل کم ثواب زیاد می دهد  ، و اگر نافرمانی می شود چنان نیست که مغلوب شده باشد، و اگر اطاعت شود مطیع را مجبور به اطاعت کرده باشد، خدایتعالی زمین و آسمانها و آنچه را که بین آن دو است بباطل نیافریده، این پندار کسانیست که کفر ورزیدند، و وای به حال   کسانی که کفر ورزیدند از آتش (تا آخر حدیث) . (عیون اخبار الرضا ج 1 ص 114 ح 38 ب 11)

و در کتاب توحید از امام ابی جعفر و امام ابی عبد الله (ع) روایت آمده که فرمودند: «خدای عز و جل نسبت به خلق خود مهربان تر از آن است  که بر گناه مجبورشان کند، و آنگاه به جرم همان گناه جبری، عذابشان کند، و خدا قدرتمندتر از آن است   که اراده چیزی بکند، و آن چیز موجود نشود، راوی می گوید: از آن دو بزرگوار پرسیدند: آیا بین جبر و قدر شق سومی هست؟فرمودند: بله، شق سومی که وسیع تر از میانه آسمان و زمین است. (توحید صدوق، ص 360 ،ح 3)

برو تكيه بر حكم تقدير كن                                   نه چون جاهلان ترك تدبير كن‏

چو كس را رضايت بود بر قضا                             شود از غم و رنج گيتى رها

وصلی الله علی محمد و آل محمد

پیمایش به بالا