موسسه فرهنگی پیوند با امام (ره)

آموزشی، پژوهشی، تهذیب و خودسازی

سوره النّبـأ

بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه اول   1400/9/22

آیه شریفه : «بسم الله الرحمن الرحیم- به نام خداوند رحمتگر مهربان»

عنوان:  مهم‌ترین، عظیم‌ترین و بزرگ‌ترین خبر جهان هستی!

منتها آرزوی بندگان خوب خدا این است که در هر کاری وارد می‌شوند، قرین رحمت و عنایت پروردگارشان باشند و با لطف و عافیت او، آن کار را به پایان برند؛ خداوند این همه را در قرائت بزرگ‏ترين و با عظمت‏ترين نام خداوند (بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ)، قرار داده است. پيامبر رحمت (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) می‌فرماید: « اِذا وُضِعَتِ المائِدَةُ حَفَّتها اَربَعَةُ آلفِ مَلَكٍ، فَاِذا قالَ العَبدُ: بِسمِ اللّه‏ قالَتِ المَلائِكَةُ: بارَكَ اللّه‏ عَلَيكُم فى طَعامِكُم ثُمَّ يَقولونَ لِلشَّيطانِ اُخرُج يا فاسِقُ، لا سُلطانَ لَكَ عَلَيهِم-  هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده بگويد: «بسم اللّه‏» فرشتگان مى‏گويند: «خداوند، به غذايتان بركت دهد!» سپس به شيطان مى‏گويند: «اى فاسق! بيرون شو. تو بر آنان، راه تسلّط ندارى»(كافى، ج 6، ص 292، ح 1)  و اگر بخواهیم نمونه‌ای از امنیت و موفقیت اخروی ، در پرتو عظیم‌ترین اسم پروردگار ، ذکر کنیم، خوب است به این حدیث شریف اشاره کنیم که پيامبر مکرم اسلام (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) فرمود: « اُمَّتى يَأتونَ يَومَ الْقيامَةِ و هُم يَقولونَ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ فَتَثقُلُ حَسَناتُهُم فِى الْميزانِ فَيُقالُ: ألا ما اُراجِحَ مَوازينَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ: فَـتَقولُ الأْنبياءُ عليهم‏السلام إنَّ ابْتِداءَ كَلامِهِم ثَلاثَةَ أسماءٍ مِن أسماءِ اللّه‏ِ لَو وُضِعَت فى كَفَّةِ الْمِيزانِ و وُضِعَت سَيِّئاتُ الْخَلقِ فى كَفَّةٍ اُخرى لَرَجَحَتْ حَسَناتُهُم- امت من در روز قيامت مى‏آيند در حالى كه بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم مى‏گويند. آنگاه اعمال نيك آنها در ترازوى اعمال، سنگين مى‏شود. گفته مى‏شود: چه چيزى باعث شده كه ترازوى اعمال امّت محمد سنگين شود. پيامبران جواب مى‏دهند: چون سخن ايشان به سه نام از نام‏هاى پروردگار شروع مى‏شود كه اگر در يك كفه ترازو قرار گيرد و گناهان مردم در كفه ديگر گزارده شود، حسنات آنها برترى مى‏يابد»( تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، ج 1، ص 32)

اگر به گوشه قلبم نظر كنى، تو ببينى             لواى عشق به جايى زدم كه راه ندارد

قسم به عشق كه هر عاشقى، اسير تو گردد      گرش برانى از اين در، دگر پناه ندارد

 با حس خوبی که از یادآوری مفهوم امنیت و رحمت بی‌دریغ پروردگار مهربان و در پناه او بودن، در این روایات شامه، جانمان را پر می‌کند، و با قرائت « بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ» نخستین آیه این سوره شریفه « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ »، را که خلاصه همه پیام و همه مطالب این سوره را در خود دارد  بررسی می‌کنیم.

« سؤال» در این آیه شریفه چه به معنای « پرسش» باشد چه به معنای «درخواست و تمنّا»، ما را به غوغایی متوجه می‌کند که اختصاصی به افراد مشخص و معینی ندارد ( شأن نزول آیه نمی‌تواند آن را محدود کند). و از آنجا که هر آیه‌ای، آیات قبل از خود را توضیح می‌دهد، آیه « عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ » به ما می‌گوید: این غوغا و هیاهو در عالم آفرینش و این جوشش و حرکت ، به دنبال یافتن یک مطلوب است که مهم‌ترین، عظیم‌ترین و بزرگ‌ترین خبر جهان هستی است.

 ابوحمزه ثمالی می‌گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی تفسیر« عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»، سؤال کردم. فرمود: «علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) به اصحاب خود می‌گفت: به خدا سوگند! من نباء عظیم هستم که تمامی امّت درباره‌ی من اختلاف کردند. به خدا سوگند! خدای سبحان را نبئی عظیم‌تر و بزرگتر از من نیست و هیچ آیه‌ای از من بزرگتر برای پروردگار جهانیان نیست؛ « أنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی اخْتُلِفَ فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ بِأَلْسِنَتِهَا وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ آیَةٌ أَعْظَمُ مِنِّی».( بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳)

بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) در کمال صراحت و وضوح، روشن می‌کند که اولاً؛ آنها که در حقّ علی(علیه السلام) غلوّ می‌کنند، بی‌راهه رفته‌اند؛ چرا که خود او (علیه السلام) بر آیت بودن خود تأکید دارد و دیگر این که: وجود مبارکش بزرگترین و مهم‌ترین و عظیم‌ترین خبر، برای جهانیان است. مسأله محوری و اساسی در سوره که موضوع سؤال و طلب، حول آن می‌چرخد، حقیقت « نبأ» در تعبیر « النَّبَأُ الْعَظِیمُ » است؛ که نباید آن را تنها یک خبر شنیداری یا دیداری تصور نمود؛ بلکه باید گفت دنیا و آخرت و بهشت و جهنّم، تفسیر وجود علی (علیه السلام) است.

فريادرس ناله درويش تويى           آرامى بخش اين دل ريش تويى

طوفان فزاينده مرا غرق نمود         يادآور راه كشتى خويش، تويى

این سخن با مقام اولین خلق عالم رسول ختمی (صلى‏الله‏عليه‏و‏آله) و سایر امامان (علیهم السلام) منافاتی ندارد؛ براساس روايات، چهارده معصوم(عليهم السلام) همه «يك نور»اند يعني، آنان در مقام وحدت نوري، كثرتي ندارند تا يكي اول و ديگري دوم باشد؛ در زيارت جامعه مي‏خوانيم: « وَ أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ، طَابَتْ وَ طَهُرَتْ، بَعْضُهَا مِنْ بَعْض – به راستى كه ارواح شما، نور شما و سرشت شما يكى است… »(بحارالانوار، ج 25، ص 1 و ج 36، ص 280)

در روايت علقمه آمده است كه او مي‌گويد من در حرب صفّين حاضر بودم ديدم كه از لشكر معاويه مبارزى بيرون آمد مسلّح و بر بالاى سلاح، قرآنى حمايل كرده است، اسب را جولان داده مبارز مى‏طلبيد؛ علقمه خواست كه برای مبارزه جلو رود که امير المؤمنين (علیه السلام) فرمود: بجاى خود باش و مقابل آن مبارز آمد، شنيد كه او بجاى رجز، اين آيه را مي‌خواند: عَمَّ يَتَساءَلُونَ، عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ،  الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ، حضرت فرمود: «أتعرف النَّبَإِ الْعَظِيمِ  الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ؟ قال لا.  قال(ع): و اللَّه انا النّبأ العظيم الّذى اختلفتم لى و على ولايتى تنازعتم و عن ولايتى رجعتم اذا قبلتم و ببغيكم هلكتم و بسيفى بعدها عن الكفر نجوتم، و يوم الغدير علمتم، علمتم، علمتم، و يوم القيمة تعملوني ما عملتم – يعنى آيا مي‌شناسى خبر بزرگی را كه در آن اختلاف ‏می‌کنند؟ گفت: نه فرمود: خبر بزرگ كه اختلاف كرديد در باب من است، بر ولايت من تنازع کردید، و وقتى هم كه قبول كرديد، از ولايت من برگشتید؛ و این به ستم خودتان بود كه هلاك شديد، به شمشير من بود كه از كفر نجات يافتيد و در روز غدير دانستيد، دانستيد، دانستيد، و نیز روز قيامت آنچه را انجام داده‌اید خواهید دانست». (شواهد التنزيل، ج 2، ص 418)  آنگاه امیرالمؤمین (علیه السلام) شمشير زد آن‌طور كه یک دست او را با سرش انداخت و بازگشت.

 باید یادآوری نمود اینکه مراد از «نبأ عظیم»، حضرت علی(علیه السلام) باشد(همان‌طور که گذشت)، بدلیل ذو الوجوه بودن آیات( چهره‌های مختلفی از یک حقیقت)، منافاتی ندارد با اینکه گفته شود مراد از «نبأ عظیم» قرآن کریم یا معاد و قیامت است.

 بنابراین اختلاف درباره قیامت و معاد، قرآن کریم، ولایت علی(علیه السلام)، بازگشت به یک حقیقت دارد که خداوند وعده فرموده است آن را به وضوح روشن کند؛ از این رو فرمود: « كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » نه چنان است به زودى خواهند دانست، باز هم نه چنان است بزودى خواهند دانست.

هر لحظه بشكلی بت عيار بر آمد                   هر دم بلباس دگر آن يار بر آمد

القصه همو بود كه می آمد و می رفت             تا عاقبت آن شكل عرب وار برآمد 

این نیست تناسخ سخن وحدت محضست           كافر شود آنكس كه به انكار بر آمد

عنوان: هر دو عالم جسم و جانش آدم است!

اکنون وقت آن است که از خود سؤال کنیم، ارتباط آیات « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ… ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » با آیات بعد از آن « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا … إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا » چیست؟همان‌طور که گفته شد، آیات بعدی، آیات قبل را شرح و تفسیر می‌کنند، به این صورت که می‌گوید: از این که می‌بینی خداوند زمين را محلّ آرامش [شما] قرار داد « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا » و كوه‌ها را ميخ‌هايي [براي زمين] در زمین کوبید « وَ الْجِبالَ أَوْتادا »  و شما را به‌صورت زوج‌ها آفريد! « وَ خَلَقْناكُمْ أَزْواجاً » و شب را پوششي [براي شما]، و روز را وسيله‌اي براي زندگي و مقرر فرمود «‌ وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً وَ جَعَلْنَا النَّهارَ مَعاشاً » و اینکه می بینی بر فراز شما هفت [آسمان] محكم بنا كرد «‌ وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً » و چراغي روشن و حرارت بخش آفريد! « وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً » و از ابرهاي باران زا آبي فراوان نازل نمود. « وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً »، همه این مجموعه هماهنگ و مکمل یکدیگر، دست به دست هم، برای ایجاد ثمر و میوه بود؛ برای این بود که به‌وسيله‌ی آنها دانه و گياه فراوان و باغ‌هايي پر درخت بروياند « لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً » تردید و شک و اختلاف نمودن درباره هدفمندی این مجموعه هماهنگ و ضرورت رسیدن به ثمر و نتیجه‌ای سودمند، خلاف فطرت و عقل و وجدان است و نیز قضاوت ظالمانه‌ای در حق خود و دیگران است. « أَوَلَمْ یَتَفَكَّرُوا فِى أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ إِلاَّ بِالْحَقِّ…- مگر با خود نیندیشیدند كه خدا آسمان ها و زمین را جز به حق نیافریده است.» (روم/8)

مابدين در نه پي حشمت و جاه آمده ايم            از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم

رهرو منزل عشقيم و زسر حد عدم                تا به اقليم وجود اين همه را آمده ايم

چگونه است که شخص منکر  درباره افعال خود اینگونه قضاوت نمی‌کند؟و مثلا پایه‌ها و سقف و در و پنجره و لوازم دیگری را که برای ساختن خانه‌اش گرد هم، آورده است، بی‌هدف و تصادفی و بی‌برنامه نمی‌خواند؟ ولی این نظام حکیمانه حیرت‌انگیز که فقط یک نمونه از آن ابرهای باران‌زایی است که به یکباره آب اقیانوسی را بر سر مردم نمی‌ریزد و آن را به صورت قطرات کوچکی فرود می‌آورد، بی‌برنامه و بی‌هدف می‌خواند؟« وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ – ما آسمان ها و زمین و آنچه را در میان آن‌هاست به بازى نیافریدیم.» ( انبیاء/ 16)

 بنابراین صاحبان فطرت سالم و وجدان‌های بیدار، هدف و غایت این اکوسیستم حیاتی را که زمین و آسمان را مانند جسم برای جان، در تأمین حیات و رفاه انسان واداشته است، از جان و دل می‌پذیرند.

هر دو عالم جسم و جانش آدم است             ز آن كه آدم اصل جمله عالم است

ممکن نیست انسانی قبول کنند که این مجموعه هدفمند برای خدمت به موجودی بی‌هدف، آفریده شده باشد؛ « وَیَتَفَكَّرُونَ فِى خَلْقِ السَّمَاواتِ وَالارْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلا سُبْحَانَكَ – و در آفرینش آسمان ها و زمین مى‌اندیشند (و مى‌گویند) پروردگارا، این (جهان) را باطل نیافریدى، منزهى تو»(آل عمران/ 191)

مرا به هيچ كتابی مكن حواله دگر               كه من حقيقت خود را كتاب می بينم

با این مقدمات می‌توان همین نکته هوشمندانه را به عنوان ارتباط آیات « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ… ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ »، با آیات بعد از آن « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا … إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا »، مطرح نمود؛ مضاف بر این که تعبیر « كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » حکایت از فرجام شوم قضاوت‌های ظالمانه‌ای دارد که در انتظار منکرین است. نتیجه اینکه: هرگاه انسانی به دیده تردید،به  هدف آفرینش خود نگریست، کافی است به اتقان صنع و ارتباط حکیمانه آسمان و زمین، نگاهی بیفکند تا به اطمینان برسد. 

خرامیدن لاجوردی سپهر                      همان گردبر گشتن ماه و مهر

مپندار کز بهر بازی گریست                  سراپرده‌ای این چنین سرسریست

در این پرده یک رشته بیکار نیست          سر رشته بر ما پدیدار نیست

عنوان: آغاز زندگی در ملکوت، در زمین و آسمانی دیگر!

« إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا … وسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا – قطعا وعدگاه [ما با شما] روز داورى است كه در صور دميده شود و گروه گروه بياييد و آسمان گشوده و درهايى [پديد] شود و كوهها روان شوند و [چون] سرابى گردند.»:  در این آیات آغاز فصل جدیدی از زندگی انسان در ملکوت و وداع با دنیا اعلام گردیده است(این معنا، منافاتی با حضور در ملکوت، از آغاز زندگی در دنیا ندارد؛ زیرا انسان، با وجودِ داشتن بدن مثالی و روح مجرد، که در برزخ و قیامت حضور دارد، از مراتب دیگر وجود خود، بدلیل شدّت اشتغال به دنیا، در غفلت است)

 خداوند متعال به تناسب این مرحله از حیات ملکوتی، زمین و آسمان را به زمین و آسمان دیگری بدل خواهد کرد و در باره نحوه انتقال ارواح همه موجودات توسط نفخه صور و دیگر مسائل در این آیات، مطالبی بیان گردیده است « يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا»

 این حادثه عظیم یکی از بی‌نهایت مصادیق حقیقت «یوم الفصل»، از ابعاد مختلف آن است .

 یکی دیگر از مصادیق فصل، رسیدن هر شخصی به قرارگاه ابدی لایق خود است( که وعدگاه، یعنی«میقات»هر انسانی با خداوند خوانده می‌شود)

 و از دیگر مصادیق « یوم الفصل» جدا شدن حق از باطل و جدایی کامل نیکان و بدان و هر خیر و شرّی از یکدیگر است (تحقق این وعده خدا به انسان بعد از زندگانی آمیخته به خیر و شر و خوب و بد در دنیا، حتمی است.)و دیگر مصادیقی که باید با تفصیل بیش‌تری به آن پرداخته شود.

مهم‌ترین مسأله در بین این موضوعات که با تفصیل بیش‌تری به آن پرداخته شده، موضوع تعیین استحقاق‌ها و شایستگی‌ها و تعیین جایگاه افراد در مراتبی از بهشت و جهنّم است«إِنَّ جَهَنَّمَ كانَتْ مِرْصاداً لِلطَّاغينَ مَآباً … إِنَّ لِلْمُتَّقينَ مَفازاً حَدائِقَ وَ أَعْناباً –  (به يقين [در آن روز] جهنّم كمين‌گاهي است بزرگ. و محلّ بازگشتي براي طغيانگران…. به يقين براي پرهيزگاران نجات و رستگاري بزرگي است. باغ‌هايي سرسبز،و انواع انگورها…»

 آنچه همه چیز را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد، ظهور ربوبیّت پروردگار و صفات او از عدالت و رحمت و کرم و دیگر صفات ثبوتیه و جمالیه اوست  که در تابلوی زیبای زندگی بهشتیان به عالی ترین وجه ممکن به ظهور می‌رسد.

مقصود وجود حافظا چيست                        جز صحبت يار و باده و جام

دوستان عيب من بیدل حيران مکنید        گوهری دارم و صاحبنظری می جويم

و همچنین ظهور خشم و انتقام و صفات جلالیه اوست که پلیدیها و زشتها را از نزدیک شدن به مواهب زندگی و بهره‌گیری از آن مانع می‌شود و در مخوف‌ترین و رعب‌انگیزترین چهره‌های خود در تابلوی زندگانی جهنّمیان، به ظهور می‌رسد. « رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الرَّحْمنِ لا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطاباً » در نهایت آیات پایانی این سوره به عظمت این روز اشاره دارد (تطبیق محتوایی بدو و ختم سوره) « يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِكَةُ صَفًّا لا يَتَكَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» که در آیات نخستین با تعبیر « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ » مطرح شده بود.

حاصل و نتیجه‌ این سوره، در پیام‌ها و عبرت‌ها و هشدارهایی، خلاصه شده است که همه جهانیان را مخاطب خود قرار داده و نیز صریح‌ترین پاسخ ممکن را به سؤال از نبأ عظیم می‌دهد : « إِنَّا أَنْذَرْناكُمْ عَذاباً قَريباً يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداهُ وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً – و ما شما را از عذاب نزديكی بيم داديم، در روزی ‌كه انسان آنچه را از قبل با دست‌هاي خود فرستاده می‌بيند و كافر مي‌گويد: «ای كاش خاك بودم [و گرفتار عذاب نمی شدم»!

كار تو تبديل اعيان و عطا                  كار ما سهوست و نسيان و خطا

سهو و نسيان را مبدل كن به علم           من همه جهلم مرا ده صبر و حلم

رحم فرما بر قصور فهمها                 ای ورای عقلها و وهمها

قطره دانش كه بخشيدی ز پیش             متصل گردان به درياهای خويش

صلی الله علی محمد وآله

جلسه دوم   1400/9/24

آیات شریفه :« عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ ﴿۱﴾ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ ﴿۲﴾ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ ﴿۳﴾ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۴﴾ ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ ﴿۵﴾-  درباره چه چيز از يكديگر مى ‏پرسند (۱) از آن خبر بزرگ (۲) كه در باره آن با هم اختلاف دارند (۳) نه چنان است به زودى خواهند دانست (۴) باز هم نه چنان است بزودى خواهند دانست (۵)»

« عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ » در این آیه شریفه از آنجا که جمله استفهامی از جانب خداوند هیچگاه حقیقی نیست، به نظر می‌رسد که توبیخی باشد، زیرا منکرین درباره مطلبی می‌پرسند(مبدأ و معاد) که خود می‌دانند (چو دانی و پرسی سؤالت خطاست.)یعقوب بن سالم از ابى عبداللّه(ع) نقل مى‌کند که فرمود:  «  مهما اُبهِمَ على البهائم من شیء فلا یُبهَمُ علیها اربعةُ خصال:  معرفةُ انَّ لها خالقاً و معرفةُ طلبِ الرِّزقِ و معرفةُ الذَّکر من الاُنثى و مخافةُ الموتِ -[ زمانى که خداوند حیوانات را آفرید]، درک و شعور انسانى را به آنها عطا ننمودولى چهار خصلت را به آنها عنایت کرد :شناخت به این که براى آنها خالقى است،آگاهى نسبت به اینکه دنبال رزق و روزى برود، شناخت نر از ماده و ترس ازمرگ» ( الامالی للطوسی، ص318)

 و امام حسین (علیه السلام) در بخش پایانی دعای عرفه، خطاب به خداوند متعال عرضه می‌دارد: «وَ أَنْتَ الَّذِی لا إِلَهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَمَا… –  تویی که معبودی جز تو نیست، خود را به هر چیز شناساندی و هیچ چیزی نیست که تو را نشناسد.»

کی رفته ای زدل که تمنا کنم تو را               کی بوده ای نهفته که پيدا کنم تو را

غيبت نکرده ای که شوم طالب حضور          پنهان نگشته ای که هويدا کنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدی که من            با صد هزار ديده تماشا کنم تو را

سوال کردن کسی که نمی داند نیکوست و جای توبیخ ندارد؛ ولی منکران که سؤال می‌کنند، می‌دانند؛ که دروغ می‌گویند اما بخاطر کثرت بی‌توجهی به آن، مسأله برایشان در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد؛گویا که خود باور کرده‌اند؛ با این حال اگر صادق باشند و چشم باز کنند، حقیقت آفتابی و روشن است؛ ولی نمی‌خواهند حقیقت غیر از توهمی که دارند، باشد؛ به دلیل آن که « بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ – ( انسان شک در معاد ندارد ) بلکه او می خواهد ( آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت ) در تمام عمر گناه کند! »(قیامت/۵)

 از آنجا که این پرسش‌های غیر صادقانه فقط جنبه فردی ندارد و چهره اجتماعی نیز به خود می‌گیرد، یک فرهنگ سازی غلط و القاء انحراف دراندیشه مردم است و این جنبه، به شدّت بر قبح آن می‌افزاید. دیگر اینکه این پرسش‌های فریبکارانه، (القاء تردید در جامعه) در موضوعاتی است(اعتقاد به مبدأ و معاد) که ریشه و اساس پرهیزکاری مردم و اجتناب از تعدی و تجاوز به حقوق دیگران را نشانه رفته است و این مسأله بازهم به حساسیت این گناه جمعی می‌افزاید.

« عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ » قیامت در تصور عموم مردم یک حادثه و یک واقعه است ولی در نزد اهل معرفت، قیامت وآخرت یک حقیقت زنده است کما اینکه دنیا نیز یک حقیقت زنده است؛ «تُسَبِّـحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ ۚ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّـحُ بِحَمْدِهِ وَلَٰكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا  – هفت آسمان و زمین و هر که در آنهاست همه به ستایش و تنزیه خدا مشغولند و موجودی نیست در عالم جز آنکه ذکرش تسبیح و ستایش حضرت اوست و لیکن شما تسبیح آنها را فهم نمی‌کنید. همانا او بسیار بردبار و آمرزنده است.» (اسراء/۴۴)

باد و خاک و آب و آتش بنده‌اند         با من و تو مرده، با حق زنده‌اند

 برای ما که در مقیاس بسیار کوچکی در این دنیا و مانند ذرّه‌ای در برابر همه کهکشان‌ها و آسمان‌های هفت‌گانه و زمین‌های هفت‌گانه هستیم، درک زنده بودن این مجموعه به این بزرگی به عنوان یک موجود زنده، خارج از تصور ماست ؛ چه برسد به قیامت که دنیا ذرّه‌ای در برابر آن محسوب می‌شود و اما قیامت این موجود عظیم،  ( که دنیا بخش ناچیزی از وجود اوست)  چگونه موجودی است؟ 

یعنی از این دیدگاه، ما می‌توانیم به جای اینکه بگوییم دنیا چیست؟ آخرت چیست؟ سؤال کنیم دنیا کیست؟ آخرت کیست؟ (همانطور که: یک سلول در بدن انسان نمی‌تواند تصوری از زنده بودن مجموعه ملیاردها سلول دیگر داشته باشد که بر روی هم یک انسان زنده را می‌سازد و آن انسان هم در کنار ملیاردها انسان دیگر است که بر روی کره خاکی زندگی می‌کنند و آن کره خاکی هم یکی از میلیاردها کره‌ای است که در آسمان زمین وجود دارد و به همین ترتیب … )

درلسان روایات بزرگ‌ ترین و عظیم‌ترین مخلوق ، « اوّل ما خلق الله» و در لسان مشرب احلای عرفانی، « جلوه اوّل» و در لسان حکمای متأله « بسیط الحقیقه» است؛ « اول ما خلق الله» وجودی منبسط دارد، به‌گونه‌ای که همه مخلوقات دیگر جلواتی از مراتب وجود او هستند ( در وجود او مستهلک‌اند) این وجود منبسط در لسان اسماء و صفات الهی، به لحاظ اینکه اولین جلوه ذات است، ظهور « احدیت ذات» و « حقیقت محمّدی» (صلوات الله علیه وآله) خوانده می‌شود.

بلند آسمان پيش قدرت خجل                 تو مخلوق و آدم هنوز آب و گل

تو اصل وجود آمدی از نخست               دگر هرچه موجود شد فرع تست

ندانم  كدامين  سخن  گويمت                 كه والاتری  زآنچه  من  گويمت

 وجود منبسط در جلوه دیگر به لحاظ اتصافش به همه صفات و اعتبارات « وحدانیّت ذات» و « ولایت مطلقه» و حقیقت وجودی امیرالمومنین علی بن ابی طالب (سلام الله علیه )، در لسان روایات، است.

تا صورت پيوند جهـان بود علی بود          تا نقش زمين بود و زمــان بود علی بود

با این نگاه، قیامت مجموعه‌ای از حوادث و موجودات بی‌ربط با یکدیگر نیست بلکه هر موجودی جزئی از پیکره‌ی ملکوتی (جان و روحی) است که جهان را اداره می‌کند و جهان آفرینش (مانند جسم درخدمت جان و روان انسان)، از او فرمان می‌برد و این موجود مقدس با احاطه‌ای که (به اذن خداوند) بر همه عالم دارد، اراده الهی را محقق می‌سازد.

جمله عالم چون تن و انسان دل است      هر چه می جوئی ز انسان حاصل است

هر دو عالم جسم و جانش آدم است       ز آن كه آدم اصل جمله عالم است

 البته این گفته منافاتی با کثرت کارگزاران الهی ندارد که به نوبه خود زیر مجموعه اول مخلوق خداوند هستند و به لحاظ عدد، نفوس آنها از شماره بیرون است.

با این توضیحات، اگر بگوییم قیامت وعده داده شده خداوند، چهره‌ای از علی علیه السلام است که درباره خود فرمود: « أنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی اخْتُلِفَ فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ بِأَلْسِنَتِهَا وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ آیَةٌ أَعْظَمُ مِنِّی – به خدا سوگند! من نباء عظیم هستم که تمامی امّت درباره‌ی من اختلاف کردند. به خدا سوگند! خدای سبحان را نبئی عظیم‌تر و بزرگتر از من نیست و هیچ آیه‌ای از من بزرگتر برای پروردگار جهانیان نیست »( بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳)  کلامی غیر واقع نگفته‌ایم. اگر در قرآن می‌خوانیم که لقمان حکیم به فرزندش می‌گوید: « يَا بُنَيَّ إِنَّهَا إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ  إِنَّ اللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ – ای فرزندم، خدا اعمال بد و خوب خلق را گر چه به مقدار خردلی در میان سنگی یا در (طبقات) آسمان‌ها یا زمین پنهان باشد همه را (در محاسبه) می‌آورد، که خدا توانا و آگاه است.» (لقمان/16)  و آوردن اعمال خوب و بد ولو به اندازه خردلی باشد، به خدا نسبت داده شده، منافات با سخنی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) گفته شد ندارد؛ درست مانند آیه شریفه که می‌گوید: « اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا  فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى  إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ -(زمر/42)»  که در آن توّفی روح به خداوند نسبت داده شده ولی عملا، ملک الموت (سلام الله علیه) قبض روح را به عهده دارد.

مسجود ملايک که شد آدم، ز علی شد         آدم چو يکی قبله و مسجود علی بود

آن لحمک لحمی ، بشنو تا که بدانی            آن يـار که او نفس نبی بود علی بود

موسی و عصـا و يــد بيضـا و نبوت           در مصـر به فرعون که بنمود ، علی بود

« كَلَّا سَيَعْلَمُونَ  ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » با توضیحاتی که داده شد، روشن می‌شود تاکید خداوند بر اینکه منکرین بزودی خواهند دانست، به این معنا نیست که منکرین خواهند فهمید که آمدن قیامت وعده‌ای راست و درست بوده است؛   بلکه با اینکه شکی در معاد نداشته‌اند، با انکاری فریبکارانه، قصدشان در واقع این بوده است که می‌خواستند،  آزاد باشند   و بدون ترس از محکمه وجدان و دادگاه الهی بتوانند مطابق تمایلات نفسانی خود هر طور که می‌خواهند رفتار کنند. بنابراین سزای فریبکاری خود را خواهند دانست. نکته مهمّ این دو آیه شریفه در اینجاست که ما فکر می‌کنیم این خطاب خداوند درباره افرادی خاص بوده، ربطی به ما ندارد؛ در حالیکه پیام آن، همه مردم را مخاطب قرار داده و می‌گوید: هرگاه بخاطر بعضی خواهش‌های نفسانی یا تعارض منافع خود، حقّی را انکار کردید که به انکار قوانین و ارزش‌های دینی برمی‌گردد یا ستم در حق خود و دیگران محسوب می‌شود، خطاب الهی را بخاطر آورید « كَلَّا سَيَعْلَمُونَ  ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » که شما را به یاد فرجام شوم و عذاب دردناک آخرت می‌اندازد. « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ  إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ-‌ و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بست یا آیات او را تکذیب کرد؟ هرگز ستمکاران را رستگاری نخواهد بود.» (انعام/۲۱)

خنک روز محشر تن دادگر           که در سایه عرش دارد مقر

به قومی که نیکی پسندد خدای        دهد خسروی عادل و نیک رای

چو خواهد که ویران شود عالمی     کند ملک در پنجه ظالمی

صلی الله علی محمد وآله

جلسه سوم  1400/9/30

آیات شریفه :« أَلَمْ نَجْعَلِ الأرْضَ مِهَادًا ﴿٦﴾ وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا ﴿٧﴾ وَخَلَقْنَاکُمْ أَزْوَاجًا ﴿٨﴾ وَجَعَلْنَا نَوْمَکُمْ سُبَاتًا ﴿٩﴾ وَجَعَلْنَا اللَّیْلَ لِبَاسًا ﴿١٠﴾ وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا ﴿١١﴾ وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا ﴿١٢﴾ وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا ﴿١٣﴾ وَأَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا ﴿١٤﴾ لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا ﴿١٥﴾ وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا ﴿١٦﴾ إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ کَانَ مِیقَاتًا ﴿١٧﴾ – آيا زمين را گهواره‏ اى نگردانيديم (۶) و كوهها را [چون] ميخهايى [نگذاشتيم] (۷) و شما را جفت آفريديم (۸) و خواب شما را [مايه] آسايش گردانيديم (۹) و شب را [براى شما] پوششى قرار داديم (۱۰) و روز را [براى] معاش [شما] نهاديم (۱۱) و بر فراز شما هفت [آسمان] استوار بنا كرديم (۱۲)و چراغى فروزان گذارديم (۱۳)و از ابرهاى متراكم آبى ريزان فرود آورديم (۱۴)تا بدان دانه و گياه برويانيم (۱۵) و باغهاى در هم پيچيده و انبوه (۱۶) قطعا وعدگاه [ما با شما] روز داورى است(۱۷)»

عنوان:  نعمت‌های الهی از منظر ولایت علوی

ارتباط آیات « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ… ثُمَّ كَلَّا سَيَعْلَمُونَ » با آیات بعد از آن « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا … إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا » چیست؟

 بحث در دو مسیر قابل پیگیری است؛ اول مرتبط دیدن مجموعه زمین و آسمان دنیا و حرکت استکمالی آن با مجموعه عوالم آخرت و به فعلیت رسیدن قابلیت‌های آنها تا متحول شدن و تبدیل به زمین و آسمان ملکوتی آخرت و رسیدن به دارالقرار ( آرام گرفتن در جوار ربّ). این مسیر را در بحث‌های گذشته، تا حدودی به مدد آیات« أَوَلَمْ یَتَفَكَّرُوا فِى أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ إِلاَّ بِالْحَقِّ…» (روم/8)، « وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالارْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لاَعِبِینَ»( انبیاء/ 16) ،توضیح دادیم (ضرورت هدفدار بودن جهان)

 اما مسیر دوّم بحث، باید آیات مورد بحث با توجّه به احادیث ولایت روشن شود که رابطه این آیات « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ… » با آیات بعد از آن « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا … » چگونه توضیح داده می‌شود؟

نخست لازم است با نگاه دیگری به مفهوم  و معنای این آیات نظر کنیم به این صورت که  به این نکته توجّه کنیم:

خداوند به ما یادآوری می‌کند، آیا خداوند وقتی زمین را آفرید، او را بی‌خاصیت و مهمل، رها کرد؟ کمال و هویتش («مهد بودن» [گهواره بودن] برای ساکنینش) را به او عطا نکرد؟ « أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهَادًا … »

 آیا وقتی کوه‌ها را آفرید، کمال و هویتش (نگه‌ داشتن زمین از اضطراب و لرزش و هزاران منفعت دیگر)، به او عطا نکرد؟ « وَالْجِبَالَ أَوْتَادًا »

 آیا وقتی خداوند، جسم و اندام شما را خلق کرد، هویت و کمالش (زوجیّت و همسر بودن، پدر یا مادر بودن و هزاران منفعت دیگر) را به شما عطا نکرد؟ « وَخَلَقْنَاكُمْ أَزْوَاجًا »

 آیا وقتی خواب را برای شما آفرید، هویت و کمال آن (آرامش و تجدید قوا و هزاران منفعت دیگر) را در آن قرار نداد؟ « وَجَعَلْنَا نَوْمَكُمْ سُبَاتًا»

 آیا وقتی خداوند شب را آفرید، هویت و کمال آن(پوشش برای همسران و کمک به خواب بهتر – تنظیم الگوی منظمی از نور و تاریکی که باعث تنظیم ترشحات غدد و جلوگیری از بیماری‌ها می‌شود و هزاران منفعت دیگر ) را به آن عطا نکرد؟ « وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ لِبَاسًا »

 آیا وقتی روز را خلق کرد هویت و کمالش(بیداری، مایه زندگی، وقت کسب معاش و امکان بهرگیری از بسیاری نعمت‌ها که در روز امکان آن فراهم می‌شود و هزاران منفعت دیگر) را به آن عطا نفرمود؟« وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا »

 آیا وقتی خداوند بر فراز ما هفت [آسمان] استوار را بنا ساخت، هویت و کمال آن (چراغ‌های فروزان و راهنمای مردم در یافتن  مسیر، نیروی جاذبه و هزاران منفعت دیگر) قرار نداد.« وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا »

 آیا وقتی خداوند از ابرهاى متراكم، باران را فرود آورد، هویت و کمالش (روئیدن دانه و گياه و باغهاى در هم پيچيده و انبوه و هزاران خاصیت دیگر)، در آن قرار نداد؟« وَأَنْزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَنَبَاتًا وَجَنَّاتٍ أَلْفَافًا »

 خداوند متعال با بازگو کردن همه این موارد، در واقع دلایل و شواهد متقنی را ارائه نموده است که روشن شود هیچ موجودی در آفرینش مهمل و بدون کمال مطلوب، خلق نشده است.

به همین ترتیب، دنیا، هویت و کمال مطلوبی دارد که آخرت است و آخرت هم که « یوم الفصل» (جدا شدن  حق از باطل، پاک از ناپاک، خوب از بد)نامیده می‌شود، هویت و کمال مطلوبی دارد که آن هم، دیدار و لقاء پروردگار است که این لقاء به وسیله دیدار خلیفه او که مظهر تامّ اسماء و صفات اوست، انجام می‌گیرد.« إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا »

هرگز دلم از یاد تو غافل نشود      گر جان بشود مهر تو از دل نشود

افتاده ز روی تو در آیینه دل        عکسی که به هیچ وجه زایل نشود

 در زیارت جامعه می‌خوانیم: « ..بِكُمْ فَتَحَ اللّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ فَازَ الْفائِزونَ بِوَلايَتِكُمْ…» به شما خدا آفرينش جهان را آغاز كرد و به شما كتاب آفرينش را به پايان مي‏برد و به ولايت و محبت شما “اهل بيت” رستگاران به رستگاری می‏رسند

و نیز(همانطور که در دنیا همه چیز به ولایت انسان کامل موجودیتش حفظ می‌گردد)،  می‌فرماید: « وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَي الْارْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ… وَ بِمُوالات ِكُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ» و به وسيله شما باران رحمت را فرو مي‏فرستد و به واسطه شما از فرو ريختن آسمان‏ها بر زمين (و زمينيان) جلوگيری مي‏كند مگر آن زمان كه خود اذن و اجازه دهد. (شما لنگر آسمان‏ها و زمينيد) و با دوستی و ولايت شما طاعات واجب و فرايض، مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع می شود».

روایات داله بر امکان لقاء خداوند بیان می دارد: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍآن کسانی که امیدِ لقاء خدا را دارند بدانند آن زمانی که خدا برای وصول معیّن کرده، می‏رسد.» ( رساله لقاء الله خطی، ص ۷)

 به بیان دیگر مراد از لقاء الله، دیدار وجه اوست همانطور که در دعاهای زیادی وارد شده: « و لَا تَحرِمنی النَّظَرَ إلَی وَجهِکَ – خدایا مرا محروم نکن از نگاه کردن به چهره‌ات (صورتت)» (اصول كافی، ج 2، ص 166) 

«خدایا چشم‏های دل ما را منوّر کن به یک نوری که با آن نور ما بتوانیم به سوی تو نظر کنیم! – و أنِر أبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إلَیک» (مناجات شعبانیه)

«خدایا! به این پیغمبر ما روزی کن که نظر کند به وَجه تو در آن وقتی که آن نظر را از مجرمین محجوب کردی- و ارزُقهُ النَّظَرَ إلَی وَجهِکَ یَومَ تَحجُبُهُ عَنِ المُجرِمینَ» (ربیع الأسابیع/دعای شب شنبه/مرحوم مجلسی)

در دعای دیگر می‌خوانیم: «و لا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جَمِيلِ رؤیتک – و شیفتگانت را از نگاه به زیبایی دیدارت محروم مساز»( مناجات خمس عشرـ مناجات سوم )

دلتنگم و دیدار تو درمان من است       بی رنگ رخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مبـاد و بر هیچ تنی          آنچ از غم هجران تو بر جان من است

عنوان:  یکی جویم، یکی گویم، یکی دانم، یکی خوانم‌

ابن ابى يعفور نقل می کند که گفت حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: «خداوند يكتاى بى ‏همتا است به وحدانيت بى ‏نظير است و تنها خالق او است. خلقى را آفريد و امر دين خود را به ايشان تفويض فرمود ما آن گروه هستيم. پسر ابى يعفور ما حجت خدا در ميان بندگان او و گواهان بر خلق و امینان بر وحى او و خزانه ‏داران علم او هستيم و وجه‌ خداییم که از طرف او آمده ایم و ديده او ميان مردم و زبان گويا و قلب آگاه الهی و باب اللَّه هستيم كه به سوى او رهبری می نماييم. ما عالم به امر و دعوت‏كننده به راه الهی هستيم. به واسطه ما خدا شناخته شد و پرستش گرديد ما راهنمايان به سوى خداوند هستيم اگر ما نبوديم خدا پرستش نمی شد.» ( بحار، ج ‏4 ، ص 194 – اسرار توحيد، ص 148 – 147)

بنابراین، اختلاف درباره میزان و الگوهای مختلف، [ الگوهای ارزشی(انبیاء و پاکان عالم) یا صاحبان ثروت و قدرت (پادشاهان و سلاطین و قارون‌ها و نظایر آنها) ] یکی از وجوهی که قابل حمل بر معنای آیه « الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ »، می‌باشد، مسأله «ولایت طاغوت» و « ولایت الله» است که راه‌ها و مسیرهای زندگی افراد را از یکدیگر جدا می‌سازد. مظهر ولایت خداوند، اولیاء او از انبیاء و  اوصیاء هستند؛.«اَلَّلهُ وَليُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْر ِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمات ِاِلَي النُّور ِوَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْل ِياءُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْر ِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَي الظُّلُمات ِاُولئِكَ اَصْحابُ النَّار ِهُمْ فيها خالِدونَ – خداوند،ولي وسرپرست كساني است كه ايمان آورده‏اند؛ آنهارا ازظلمت‏هابه سوی نوربيرون می‏برد. (اما) كسانی كه كافر شدند، اوليای آنها طاغوت هستند، كه آنها را از نور به سوی ظلمت‏ها بيرون می‏برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.» (بقره/ 257) 

 در كتاب مناقب از پيامبر اكرم (ص) روايت می‏كند كه خطاب به اميرمؤمنان(ع) فرمود:«يا عَلِيُّ! لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَاللّهَ عَزَّوَجَلَّ مِثْلَ ما قامَ نُوح في قَوْمِهِ وَ كانَ لَهُ مِثْلُ اُحُدٍ ذَهَباً فَاَنْفَقَهُ في سَبيل ِالله ِوَ مُدَّ لَهُ في عُمْرِه ِحَتَّي حَجَّ اَلْفَ عامٍ عَلي قَدَمَيْه ِثُمَّ قُتِلَ بَيْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَة ِمَظْلُوماً ثُمَّ لَمْ يُوالِكَ يا عَلِيُّ لَمْ يَشُمَّ رائِحَة الْجَنَّة ِوَ لَمْ يَدْخُلْها –  يا علي! اگر بنده‏ای خدا را به اندازه‏ای كه نوح (پيامبر) ميان قومش عمر كرد، پرستش كند و هم وزن كوه احد در راه خدا طلا انفاق نمايد و عمرش به قدری طولانی شود كه هزار حج پياده به جای آورد، سپس بين صفا و مروه مظلومانه كشته شود، ولی ولايت تو را نپذيرفته باشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسيد و وارد آن نخواهد شد».(الغدير، علامه امينی، ج‏2، ص‏302، نشر مؤسسه اعلمی)

 از این روست که علیّ‌بن‌ابی‌طالب (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: «به خدا سوگند! من نباء عظیم هستم که تمامی امّت درباره‌ی من اختلاف کردند. به خدا سوگند! خدای سبحان را نبئی عظیم‌تر و بزرگتر از من نیست و هیچ آیه‌ای از من بزرگتر برای پروردگار جهانیان نیست- أنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِیمُ الَّذِی اخْتُلِفَ فِی جَمِیعِ الْأُمَمِ بِأَلْسِنَتِهَا وَ اللَّهِ مَا لِلَّهِ نَبَأٌ أَعْظَمُ مِنِّی وَ لَا لِلَّهِ آیَةٌ أَعْظَمُ مِنِّی».( بحارالأنوار، ج۳۶، ص۳)

امام علی(ع) می‌فرماید: «پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید و از خدا، به سوی خدا فرار کنید – فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ وَ فِرُّوا إِلَی‏ اللَّهِ‏ مِنَ‏ اللَّه‏»( نهج البلاغه، محقق: صالح، صبحی، خطبه 24، ص 66)

قرآن هم می‌فرماید: « فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ – به سوی خدا بگریزید که من از سوی او برای شما بیم‌دهنده آشکاری هستم.»( ذاریات/50)

 انسان هر کاری انجام می‌دهد، نتیجه‌ای دارد که از جانب خداوند مقدر شده و اگر مجازاتی بر اعمال ما تعلق می‌گیرد، باز از ناحیه پروردگار است. «لامؤثر فی ‌الوجود الا الله»؛آنچه که در رابطه با مقام انسان کامل گفته شد که مظهریت افعال و صفات و ذات خداوند را در مقام خلیفة اللهی دارندو فرمایش امام صادق (علیه السلام)، « فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا» قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا – راجع به قول خداى عز و جل «خدا را نامهاى نيكوست او را به آنها بخوانيد» فرمود: سوگند بخدا مائيم آن نامهاى نيكو كه خدا عملى را از بندگان نپذيرد مگر آنكه با معرفت ما باشد. (به دستور و راهنمائى ما باشد)» ( الکافی،ج۱،ص۱۴۳)  هیچ تغییری در این حقیقت نمی‌دهد که باید از خداوند به خداوند پناه برد و باید دانست که مشکل‌گشای اصلی و نهایی اوست؛چرا که همه کارگزاران  او هستند و از جانب خود هیچ اقدامی نمی‌کنند.

یا رب نظری بر من سرگردان کن     لطفی به من دلشده حیران کن

با من مکن آنچه من سزای آنم       آنچ از کرم و لطف تو زیبد آن کن

صلی الله علی محمد وآله

جلسه چهارم  1400/10/4

آیات شریفه :« یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا ﴿۱۸﴾ وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا ﴿۱۹﴾ وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا ﴿۲۰﴾ إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا ﴿۲۱﴾ لِلطَّاغِينَ مَآبًا ﴿۲۲﴾ لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا ﴿۲۳﴾ لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا ﴿۲۴﴾ إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا ﴿۲۵﴾ – روزى كه در صور دميده شود و گروه گروه بياييد (۱۸) و آسمان گشوده و درهايى [پديد] شود (۱۹) و كوهها را روان كنند و [چون] سرابى گردند (۲۰) [آرى] جهنم [از دير باز] كمينگاهى بوده (۲۱) [كه] براى سركشان بازگشتگاهى است (۲۲) روزگارى دراز در آن درنگ كنند (۲۳) در آنجا نه خنكى چشند و نه شربتى (۲۴) جز آب جوشان و چركابه‏ اى (۲۵)

عنوان: اولين منزل از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنيا

« يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا… » این آیات شریفه در مقام شرح و توضیح « یوم الفصل» می‌گویند که آغاز رخداد عظیم قیامت با دمیده شدن در « صور»، تحقق می‌یابد؛ و «صور» در فارسی به شاخ گاو، ترجمه ‌می‌شود که با سوراخ کردن یک سر آن، برای رساندن صدا به جمعیت زیاد و دور دست استفاده می‌شده است و در این کریمه، به عنوان سمبل مخلوقی که دمیده شدن در آن باعث انتقال ارواح (بصورت جمعی) به سرای آخرت می‌شود،استفاده شده است؛(البته دمیدن در صور لزوما به معنای فوت کردن در آن نیست بلکه دمیدن خاصی منظور است، متفاوت با دمیدن عیسی مسیح در پرنده‌ای که از گِل ساخته بود و آن را زنده کرد «أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ »‌ (آل عمران/۴۹) و شاید از سنخ  دمیدن خداوند در کالبد انسان باشد« فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي… » (ص/ ۷۲)  والله اعلم بحقایق الامور.

با مقیاس‌های محدود و درک ناچیز ما در عالم طبیعت، نمی‌توان فهمید که ماهیت این نفخه چیست؛ اما مستفاد از آیات و روایات این است که نفخه صور، انتقال دهنده ارواح از عوالم فانی به جهان باقی است؛ و برای این انتقال، طرح الهی که مهد قرار گرفتن زمین و میخکوب شدن کوهها  و سقف محکم بودن هفت آسمان بود، با دمیدن شدن در صور برچیده می‌شود. (سقف آسمان برداشته و کوه‌ها روان شده و زمین دیگر گهواره أمن برای زندگی نخواهد بود.)

آواز تو ارمغان نفخ صور است             زان قوت و قوت هر دل رنجور است

آواز بلند کن که تا پست شوند                هرجا که امیریست و یا مأمور است

پيامبر اسلام (ص) مى فرمايد: «الموتُ اَوَّلُ مَنْزِل مِنْ مَنازِلِ الاخرةِ و آخِرُ مَنزل من مَنازِلِ الدّنيا – مرگ اولين منزل از منازل آخرت و آخرين منزل از منازل دنياست»(بحار الأنوار ج6 ص133)  امیرالمومنین علیه السّلام فرمودند:« لکلِّ دارٍ بابٌ و بابُ دارِ الآخرة الموتُ – هر خانه‏اى در ورودى دارد و در ورودى خانه آخرت مرگ است»(شرح ابن ابى الحدید، ج 20، ص 345)

 در این مرحله مأموران الهى جان همه‌ى مردم را به يك شكل نمى گيرند: جان پاره‌اى از انسان ها آسان و پاره‌اى سخت گرفته مى‌شود و اين سختى و آسانى به كفر و ايمان آنها بستگى دارد: براى نمونه درباره‌ى مؤمنان آمده است: «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ- كسانى كه ملائكه با خوشى جانشان را مى گيرند و به ايشان سلام مى كنند و مى‌گويند: وارد بهشت شويد، به خاطر اعمالى كه انجام مى‌داديد».(نحل/32) و در باره كافران آمده است: «وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلاَئِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ- هنگامى كه فرشتگان، روح كافران را مى‌گيرند به روى و پشت آنان مى‌زنند و (مى‌گويند) بچشيد عذاب سوزان را»(انفال/50)

روزی که زیر خاک تن ما نهان شود        وانها که کرده‌ایم یکایک عیان شود

یارب به فضل خویش ببخشای بنده را       آن دم که عازم سفر آن جهان شود

در انتقال ارواح به جهان باقی تعبیر « أَفْوَاجًا » در « فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا » حکایت از آمدن ارواح به صورت گروه‌های هم‌جنس و هم‌سنخ بایکدیگر دارد؛ یعنی آنان که در راه و روش زندگی، هم‌مسیر بوده‌اند از همان ابتداء، در سفر آخرت، با هم هستند؛ در عین اینکه تنها، این سفر را طی می‌کنند؛ « وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَىٰ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ ۖ وَمَا نَرَىٰ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ ۚ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ -‌ و [روز قيامت به آن‌ها گفته مى‌شود]: همه‌ی شما تنها [و با دست خالى] به‌سوى ما بازگشت نموديد، همان‌گونه كه اوّلين‌بار شما را آفريديم؛ و آنچه را به شما بخشيده بوديم، پشت‌سرتان رها كرديد؛ و شفيعانى را كه شريك در شفاعت خود مى‌پنداشتيد، با شما نمى‌بينيم. پيوند شما بريده شده و تمام آنچه را تكيه‌گاه خود تصوّر مى‌كرديد، از دست شما رفته است. »(انعام/ ۹۴)

 آیه شریفه « وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا » بر این توضیح می‌افزاید که برای این گروه‌ها، درهایی مخصوص و هماهنگ با خود آن‌ها است؛ (چرا که متعدد بودن درها حکمت دارد و الا می‌فرمود، در آسمان گشوده می‌شود که همگی در وارد شوند) امیرالمؤمنین علي عليه السلام می‌فرماید: « المُجاهِدونَ تُفْتَحُ لَهُم أبْوابُ السَّماءِ – درهای آسمان به روی مجاهدان راه خدا گشوده می‌شود»(غرر الحکم/ ۱۳۴۷)                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                            در مقابل منکرین قیامت:  « إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ  وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ – كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، و دربرابر آن تكبّر ورزيدند، [هرگز] درهاى آسمان به رويشان گشوده نمى‌شود؛ و [هيچ‌گاه] داخل بهشت نخواهند شد مگر اينكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد! اين‌گونه، مجرمان را كيفر مى‌دهيم. »(اعراف/ ۴۰)  از امام باقر (علیه السلام) وارد شده است که: « أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَتُرْفَعُ أَعْمَالُهُمْ وَ أَرْوَاحُهُمْ إِلَی السَّمَاءِ فَتُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُهَا وَ أَمَّا الْکَافِرُ فَیَصْعَدُ بِعَمَلِهِ وَ رُوحِهِ حَتَّی إِذَا بَلَغَ إِلَی السَّمَاءِ نَادَی مُنَادٍ اهْبِطُوا بِهِ إِلَی سِجِّینٍ وَ هُوَ وَادٍ بِحَضْرَمَوْتَ یُقَالُ لَهُ بَرَهُوتُ – اعمال و ارواح مؤمنان به آسمان برده می‌شود و درهای آسمان برای آنان باز می‌شود. امّا عمل و روح انسان کافر بالا برده می‌شود و هنگامی‌که به آسمان می‌رسد، فرشته‌ای این ندا را سر می‌دهد: او را به سجّین پایین ببرید. و آن درّه‌ای است در حضرموت که به آن برهوت می‌گویند.» (بحار الأنوار، ج۷۰، ص۱۸۴)

خداوند بزرگ در آیۀ ۴۴ از سورۀ مبارکه  حجر فرموده است که «لَهَا سَبعَةُ أَبوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنهُم جُزءٌ مَّقسُومٌ – برای آن [یعنی دوزخ] هفت در است، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده‌اند» (حجر/ ۴۴) این تعبیر گویای آن است که همه گناهکاران از یک‌جا به دوزخ وارد نمی‌شوند؛ بلکه هر طایفه از مجرمان بسته به نوع و میزانِ گناهانشان، از دَری ویژه به جهنّم قدم خواهند نهاد در حدیثى از امام صادق علیه السلام آمده است که شخصى از حضرتش توصیف مرگ را خواست، امام فرمودند: «لِلْمُؤْمِنِ کَأَطْیَبِ رِیْحٍ یَشُمُّهُ فَیَنْعَسُ لِطِیْبِهِ وَ یَنْقَطِعُ الَّتَعَبُ وَ الأَلَمُ کُلُّهُ عَنْهُ، وَ لِلْکافِرِ کَلَسْعِ الأَفاعِى وَ لَدْغِ الْعَقارِبِ أَوْ أَشَدِّ!-نسبت به مؤمن، همچون عطر بسیار خوش بوئى است که آن را مى‏بوید و حالتى شبیه خواب به او دست مى‏دهد، و درد و رنج به کلى از او قطع مى‏شود! و نسبت به کافر، مانند گزیدن افعى‏ها و عقرب‏ها و یا شدیدتر از آن است»( بحار الانوار، ج 6، ص 152)

چون جان تو می‌ستانی چون شکر است مردن       با تو ز جان شیرین شیرین‌تر است مردن

بردار این طبق را زیرا خلیل حق را                 باغ است و آب حیوان گر آذر است مردن

عنوان: مردمی که همچون پروانه در آتش می‌سوزند!!

 با برچیده شدن زندگی در دنیا، عالم آخرت داراى منازل و مراحل گوناگونى است، بعد از آیات « وَفُتِحَتِ السَّمَاءُ فَكَانَتْ أَبْوَابًا* وَسُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا » نوبت به برپایی جهنّم می‌رسد.« إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا* لِلطَّاغِينَ مَآبًا» امام باقر (ع) از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده‌اند که حضرت جبرئیل (ع) ایشان را خبر داده است که وقتی در رستاخیز دوزخ را برپاکنند، «بر روی آن پلی بنهند که از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر است و بر آن پل سه طاق (بازداشتگاه) قرار دارد. روی طاقِ نخست، امانت‌داری و رحمت (مهرورزی یا صلۀ رحم) قرار دارد، روی طاق دوم، نماز است و بر طاق سوم حسابی است که خود پروردگار جهانیان که معبودی جز او نیست، حساب کشد. پس مردم را تکلیف بر گذشتن از آن پل کنند، نخستین بار رحمت و امانت‌داری آنان را بازدارد؛ و اگر از آنجا نجات یافتند، نماز آنها را بازدارد؛ و اگر از آنجا هم نجات یافتند، پایان کار با پروردگار جهانیان است؛ و این است معنای گفتار خدای تبارک و تعالی: [اِنَّ رَبَّکَ لَبالمرصاد] «همانا پروردگارت در کمینگاه است» (فجر/ ۱۴). مردمی که می‌خواهند از صراط بگذرند، گاهی پایشان می لغزد و آویزان می‌شوند و گاهی است که پایشان در جای خود قرار گیرد؛ فرشتگان در گرد آنها جمع شده و فریاد می‌زنند: ای خدای کریم و ای خدای بردبار، درگذر و چشم‌پوشی کن و به فضل خویش بدانها توجه کن و سالم دار. مردم همچون پروانه در آتش ریخته می‌شوند و چون کسی به رحمت خدا از آن نجات می‌یابد، به آتش می‌نگرد و می‌گوید: ستایش خدایی را که پس از نومیدی، به فضل و رحمت خود مرا از اینجا نجات داد؛ به‌راستی که پروردگار ما آمرزنده و سپاس‌پذیر است» (کافی، ج ۲، ص ۱۴۴ و ۱۴۵)

آن زبانه چيست نفس پرستيز               زينهار ای جان من از وي گريز

گر ز آتش صورت فعل بدست             روح را از وی عذاب سرمد است

مالك دوزخ قوای نفسی است                مانع لذات روح قدسی است

ابن عباس (رض) از حضرت خاتم‌الانبیا (ص) نقل کرده است:«در روز قیامت خداوند متعال فرمان می‌دهد که بر صراط هفت پل قرار دهند که طول هر پل هفده هزار فرسخ است و بر روی هر پل هفتاد هزار فرشته قرار دارد. این مَلَکان‌ از مردان و زنانِ امت اسلام دربارۀ ولایت امیرالمؤمنین (ع) و دوستداری اهل‌بیت پیامبر (ع) می‌پرسند؛ پس هرکه در ولایت و دوستداری آل البیت (ع) صادق باشد، مانند برقِ جهنده از پلِ نخست گذرد و هرکه چنین جوازی را نداشته باشد، حتی اگر اعمالش به‌اندازه نیکویی‌های هفتاد صدّیق باشد، با سر به ژرفنای دوزخ فرو می‌افتد.» (بحار، ج ۲۷،  ص ۱۱۱)

 امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «سوختِ آتش روز قیامت، هر توانگری است که از بخشیدن مالِ خویش به تهی‌دستان بخل ورزد؛ و نیز هر عالِمی که دین را به دنیا بفروشد». (بهشت و دوزخ از نگاه قرآن و حدیث، دارالحدیث؛ ج ۲، ص ۱۳۱)

 پیامبر اکرم (ص) فرمودند که «مردم کنار پل صراط می‌رسند و سپس به کمک اعمال خود از آن می‌گذرند. گروهی به‌ سرعت برق، گروهی دیگر به سرعت باد و گروهی دیگر همچون اسبی که در حال تاخت و تاز است؛ و گروهی همچون حرکت ستاره در مدار خود و گروهی چون مردی که در حال دویدن باشد و گروهی همچون راه‌رفتنِ معمولی». (روضة الواعظین، ج ۲، ص ۵۶۳)

 امام جعفر صادق (ع) نیز درباره گذشتن مردم از پل صراط فرمودند که «مردمان در دسته‌های گوناگون بر صراط‍‌ عبور می‌کنند؛ صراطی که از مو باریک‌تر است و از تیغ برنده‌تر. برخی برق‌آسا از آن خواهند گذشت و برخی دیگر مانند اسب تیزپا و برخی بر سر و دستان از آن می‌گذرند و برخی نیز بر پل صراط‍‌ آویزان خواهند شد درحالی‌که آتش پاره‌ای از تنشان را به کام خود می‌کشد و پاره‌ای را رها می‌کند». (الاَمالی؛ شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۹۹)

« لَابِثِينَ فِيهَا أَحْقَابًا* لَا يَذُوقُونَ فِيهَا بَرْدًا وَلَا شَرَابًا * إِلَّا حَمِيمًا وَغَسَّاقًا »: پیامبر (صلی الله علیه و آله)فرمودند: «  لَا یَخْرُجُ مِنَ النَّارِ مَنْ دَخَلَهَا حَتَّی یَمْکُثَ فِیهَا أَحْقَاباً وَ الْحُقْبُ بِضْعٌ وَ سِتُّونَ سَنَةً وَ السَّنَةُ ثَلَاثُ مِائَةٍ وَ سِتُّونَ یَوْماً کُلُّ یَوْمٍ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ فَلَا یَتَّکِلَنَّ أَحَدٌ عَلَی أَنْ یَخْرُجَ مِنَ النَّار- هرکس وارد آتش شد از آن بیرون نمی‌آید تا حقب‌ها در آن بماند و یک حقب شصت و چند سال است و یک سال سیصدوشصت روز است و هر روزی هزار سال از سال‌هایی است که شما می‌شمرید، پس کسی نگوید از آتش بیرون می‌آید.» (بحارالأنوار، ج۸، ص۲۷۶)

 امام باقر (علیه السلام)فرمودند:«  إِنَّ فِی جَهَنَّمَ لَوَادٍ یُقَالُ لَهُ غَسَّاقٌ فِیهِ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةٍ قَصْرٍ فِی کُلِّ قَصْرٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ بَیْتٍ فِی کُلِّ بَیْتٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ عَقْرَبٍ فِی حُمَةِ کُلِّ عَقْرَبٍ ثَلَاثُونَ وَ ثَلَاثُ مِائَةِ قُلَّةِ سَمٍّ لَوْ أَنَّ عَقْرَباً مِنْهَا نَضَحَتْ سَمَّهَا عَلَی أَهْلِ جَهَنَّمَ لَوَسِعَتْهُمْ سَمّاً- در جهنّم وادی‌ای وجود دارد که به آن «غسّاق» گفته می‌شود. در آن سیصدوسی قصر وجود دارد، در هر قصری سیصدوسی خانه و در هر خانه‌ای سیصدوسی عقرب وجود دارد. در نیش هر عقربی سیصدوسی کوزه زهر وجود دارد که اگر یک عقرب از آن‌ها زهرش را بر اهل جهنّم بپاشد، زهرش آن‌ها را در بر می‌گیرد.» ( بحارالأنوار، ج۸، ص۳۱۴)

ترسم من از جهنم و آتش‌فشان او              وان مالک عذاب و عمودگران او

آن اژدهای اوکه دمش هست صد ذراع       وان آدمی که رفته میان دهان او

آن کرکسی که هست تنش همچوکوه قاف     بر شاخه درخت جحیم آشیان او

آن رود آتشین که در او بگذرد سعیر         وان مار هشت‌پا و نهنگ کلان او

آن آتشین درخت کز آتش دمیده است         وان میوه‌های چون سر اهریمنان او

صلی الله علی محمد وآله

جلسه پنجم   1400/10/8

آیات شریفه :« جَزَاءً وِفَاقًا ﴿۲۶﴾ إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا ﴿۲۷﴾ وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابًا ﴿۲۸﴾ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا ﴿۲۹﴾ فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا ﴿۳۰﴾-

كيفرى مناسب [با جرم آنها] (۲۶) چرا كه آن‌ها هيچ اميدی به حساب نداشتند. (۲۷ و آيات ما را به‌طوركامل تكذيب كردند. (۲۸)و ما همه‌چيز را در كتابی شمارش و ثبت كرده‌ايم. (۲۹) پس [به آنان گفته می‌شود]: بچشيد كه چيزی جز عذاب بر شما نمی‌افزاييم! »

عنوان:  ای اهل گمراهی و تکبّر و ای ثروتمندان در دنیا !

خداوند در آیات شریفه« جَزَاءً وِفَاقًا إِنَّهُمْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ حِسَابًا  وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا كِذَّابًا »  می‌فرماید که: مجازات های  سخت و هولناک را (جهنّم كمين‌گاهي بزرگ و محلّ بازگشتي براي طغيانگران است و مدّت‌هاي طولاني در آن مي‌مانند، جز آبي سوزان و مايعي از چرك و خون به آنها داده نمی‌شود، نه چيز خنكي مي‌چشند و نه نوشيدني گوارايي می‌آشامند و به آنان گفته مي‌شود: بچشيد كه چيزي جز عذاب بر شما افزوده نمی‌شود)، موافق و مناسب اعمال منکران مبدأ و معاد است. بهانه جويى ها، لجاجت ها و اصرار در كفر، حجابى بر گوش جان انسان مى افكند و بينايى دل را از او مى گيرد و حس تشخیص را سلب می کند و مانع درک و دید می‌گردد. به عبارتی دیگر، خداوند در اين گناهان اثری آفريده كه صفاى قلب را از بین مى‌برد و قدرت تشخيص را سلب مى كند. در قرآن می‌خوانیم: « وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِىَ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَفِى آذَانِهِمْ وَقْراً وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً – چه کسى ستمکارتر است از آن کس که آیات پروردگارش به او تذکر داده شد، و از آن روى گرداند، و آنچه را با دستهاى خود پیش فرستاد فراموش کرد؟! ما بر دلهاى آنها(به سبب اعمالشان) پرده هایى افکنده ایم تا نفهمند; و در گوشهایشان سنگینى قرار داده ایم; (تا صداى حق را نشنوند)! و از این رو اگر آنها را به سوى هدایت بخوانى، هرگز هدایت نمى شوند. »(کهف/ 57) همه نعمت‌ها و حسنات از ناحیه خداوند است و همه بدی‌ها و گناهان نتیجه اعمال خود انسان؛ خداوند متعال نعمتی را که عنایت فرموده، تغییر نمی‌دهد، مگر اینکه خود انسان، آن را تغییر دهد «اِنَّ اللهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِاَنْفُسِهِم‏»( رعد/11) هر چه از ناحیه خداوند است، از باب نعمت و تفضّل است پس انسان بايد تمام شکست‌ها و بدبختی‌ها زندگیش را در وجود خود جستجو کند «وَ ما اَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثير- هر مصیبتی کـه بـه شمـا می رسد بخاطر آن چیزی است که خودتان کسب کرده‌اید، و خداوند بسیاری از گناهان را عفو می‌فرماید»(شوری/30)

 به فرمایش نورانی پیامبر اسلام (صَلَّی‌اللهُ‌عَلَيهِ‌وَ‌آلِهِ) : «اِنَّما هِیَ اَعْمالَکُمْ رُدَّتْ اِلَیْکُمْ – جز این نیست که این اعمال شماست که به شما برگردانیده می‌شوند.» (بحارالانوار، ج3، ص90)

پيرى رسيد و عهد جوانى تباه شد               ايّام زندگى، همه صرف گناه شد

بيراهه رفته پشت به مقصد، همى روم         عمرى دراز، صرف در اين كوره راه شد

 و نیز  از امام باقر (علیه السلام) روایتی نقل شده است که توضیح همین مطلب به بیان دیگر است: « إِذَا أَرَادَ اللَّهُ قَبْضَ الْکَافِرِ قَالَ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ انْطَلِقْ أَنْتَ وَ أَعْوَانُکَ إِلَی عَدُوِّی فَإِنِّی قَدْ أَبْلَیْتُهُ فَأَحْسَنْتُ الْبَلَاءَ وَ دَعَوْتُهُ إِلَی دَارِ السَّلَامِ فَأَبَی … – وقتی خداوند بخواهد کافر را قبض روح کند، می‌فرماید: «ای فرشته‌ی مرگ! تو و یارانت به‌سوی دشمن من بروید، چون من او را آزمودم و آزمایش را نیکو انجام دادم و او را به سرای صلح و سلامت (بهشت) دعوت کردم ولی او ابا کرد و  به من و به نعمتم کافر شد و … ناسزا گفت، پس روح او را بگیر تا او را به رو در آتش بیندازی»فرشته‌ی مرگ با چهره‌ای زشت و عبوس نزد او می‌آید … و خداوند حیّ و قیّوم (زنده، که قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر، قائم به او هستند) غضب کرده، می‌فرماید: ای مالک (نگهبان آتش جهنّم)! به آن‌ها بگو: بچشید، که چیزی جز عذاب بر شما نمی‌افزاییم، ای مالک! آتش را برافروز که غضبم سخت شد بر کسی که …به من درحالی‌که مالک و غالب بر همه عالم هستم، ناسزا گفت و حقّم را سبک شمرد ». مالک فریاد می زند: «ای اهل گمراهی و تکبّر و ای ثروتمندان در دنیا! عذاب دوزخ را چگونه یافتید»؟ پاسخ می‌گویند: «قلب‌های ما را بریان کرده و گوشت‌های ما را خورده و استخوان‌های ما را شکسته است و ما فریادرسی نداریم و یاوری نداریم». مالک می‌گوید: «سوگند به عزّت پروردگارم! جز عذاب برای شما نمی‌افزایم»(بحارالأنوار، ج۸، ص۳۲۲)  

مانند همیشه، باز هم، مشکل اساسی اینجاست که ما خود را از خطاب این آیات و روایات برکنار می‌دانیم؛ و حال آنکه کفر دارای درجات مختلفی است و در ازای هر مرتبه‌ای از ایمان، مرتبه‌ای از کفر قرار دارد که عبارتند از: انکارضروریات دین یا حکمی از احکام شریعت که نخستین درجه کفرمحسوب می‌شود. و عذاب اخروی هرکس مرتکب آن شود، قطعی خواهد بود.

دومین درجه کفر نفس  است، چرا که در واقع بت بزرگ و طاغوت اعظم است. « أَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكِيلًا – آیا دیدی حال آن کس را که (از غرور) هوای نفسش را خدای خود ساخته؟ آیا تو حافظ و نگهبان او (از هلاکت) توانی شد؟ »(فرقان/۴۳)  اجتناب کردن از بت هوای نفس واجب است؛ همانگونه که حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دعا می‌گوید«  رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ – پروردگارا، این شهر (مکه) را مکان امن و امان قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار»( ابراهیم/۳۵)

 سومین درجه کفر، کفر قلبی است؛ و آن وقتی است که حق‌تعالی در آئینه درون بنده تجلی کرده، پرده از روی قلبش برمی‌دارد به گونه‌ای که کدورت و زنگار را از آن تا حدّی برطرف می‌کند، در این هنگام، نور حق در قلبش ظهور و بروز کرده، شاهد جمال احدیت می‌شود؛ اما چون این تجلی کامل نشده، خود را حق می‌پندارد و این آثار انانیت و نفسانیت باقی مانده در وجود اوست؛ در واقع این کفر است که به قلب او راه پیدا کرده ( نقل به مضمون از مفاتیح الغیب، ص۱۷۵-۱۷۴)؛ اما ابتلاء عموم مردم و بیشتر ما درجه دوم کفر است(کفر نفس انسان) که باید از آن به خدا پناه برد و چشم را بر روی مکاید این دشمن دین و آخرت، باز کرد و کمر همّت در مقابله با او، بست.

وارستگان، به دوست پناهنده گشته‏اند

وابسته‏اى چو من به جهان، بى پناه شد

خودخواهى است و خودسرى و خودپسندى است

حاصل ز عمرِ آنكه خودش، قبله‏گاه شد

دلدادگان، كه روى سفيدند پيش يار

رنج مرا نديده كه رويم سياه شد

عنوان: سرنوشت یا نامه اعمال که طوق گردن می‌شود!

« وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا  » تعیین کننده سرنوشت هر انسانی، اعمال او بلکه خود اعمال اوست که خداوند در وجود انسان محفوظ نگاه می‌دارد و در آخرت این همان کتاب وجود او خواهد شد که گشوده می‌شود؛« وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ۖ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا – و ما مقدرات و نتیجه اعمال هر انسانی را طوق گردن او ساختیم (که ملازم و قرین همیشگی او باشد) و روز قیامت کتابی (که نامه اعمال اوست) بر او بیرون آریم در حالی که آن نامه چنان باز باشد که همه اوراق آن را یک مرتبه ملاحظه کند. »(اسراء/ ۱۳)

يكی هفصد هزاران ساله طاعت                   بجا آورد و كردش طوق لعنت

عجبتر آنكه از اين ترك مامور                    شد از الطاف حق مرحوم مغفور

مر آن ديگر زمنهی گشت ملعون                  زهي فعل تو بی چند و چه و چون

و نیز می‌فرماید: « فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ – پس هر کس اعمالش نیکو و دارای ایمان است سعیش (در راه دین) ضایع نخواهد شد و ما آن را کاملا می‌نویسیم. »(انبیاء/ ۹۴)

 حال این پرسش مطرح میشود که حقیقت این کتاب چیست؟ باید توجه داشت که تفاوت نگاشتن و کتابت خداوند با انسان در این است که انسان حقایق زنده و موجود در خارج را به صورت کلماتی و الفاظی بر روی صفحه‌ای می‌نگارد و خداوند عکس آن را تحقق می‌بخشد و درحالیکه انسان گمانش را نمی‌کند اعمال او را به صورت حقایق زنده و موجود در نفس او می‌نگارد؛این حقایق زنده که باطن و حقیقت اعمال هر فردی است، بعدها گشوده می‌شود؛ در آخرت انسان خواهد دید که او به تنهایی جمعیتی است مشتمل بر آسمان و زمینی که ابعاد وجود خود او هستند و اکنون به صورت موجوداتی آن را پر کرده‌اند. اگر اعمال او نیکو باشد نیکو و اگر زشت و نا زیبا، باشد، زشت و نازیبا. و این همان کتاب وجود اوست که کلمات و حروفش همه زنده‌اند و با او حکایت های تلخ و شیرین زندگی خود او را نه با الفاظ و حروف، بلکه با موجودات زشت و زیبا، برای او روایت می‌‌کنند، روایتی که نویسنده و بازیگران و خوانندگان یا تماشاگرانش در ظاهر یک نفر است.

« فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا » از آنجا که خداوند انسان را برای بقا آفرید«مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ، وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَى دَارٍ»(كنز الدقائق  ج۱۴ ص۴۵) آنچه انسان برای ابدیتی فراهم می‌کند همه از زندگی او در دنیا است؛ اگر در این زندگی دائما به گناهان و جرائم خود می‌افزوده است، حال او در آخرت چگونه خواهد بود؟« فَذُوقُوا فَلَنْ نَزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا » پس [به آنان گفته می‌شود]: بچشيد كه چيزی جز عذاب بر شما نمي‌افزاييم!  مجازات اخروى از نوع مجازات تکوینى و حقیقى و از نوع تجسم صورتهاى غیبى و ملکوتى و اعمال و اخلاق و نیتهاى ماست و ربطى به مجازاتهاى قراردادى و اعتبارى ندارد. «بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ – آرى! کسانى که مرتکب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند آنها اهل آتش‌اند و جاودانه در آن خواهند بود و آنها که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دهند آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود»(بقره / 81ـ80)

 در حقیقت کفرى که باعث عذاب در آخرت مى‏شود، همان عناد و لجاج و حق‏پوشى است؛ در مقابل هر کسى که داراى روح تسلیم و انقیاد در برابر حقیقت باشد مسلمان است و مشمول نجات اخروى خواهد بود؛ زیرا اسلام جز تسلیم در برابر حق چیزی نیست (هر چند به حسب ظاهر به دین اسلام وارد نشده و به حقیقت نرسیده باشد، (البته به شرط این که این نرسیدن از روى عمد و تقصیر نباشد ) خداوند کریم این گونه افراد را ( که تعداد آنها کم نیست)، مستضعف دانسته، امید مغفرت و رحمت داده است. « وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا یعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا یتُوبُ عَلَیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ – گروهی دیگر واگذار به فرمان خدا شده‌اند، یا آنها را مجازات می‌ کند و یا توبه آنها را می ‌پذیرد (هر طور که شایسته باشند) و خداوند دانا و حکیم است. »(توبه / 106)

لنگر حكم تو ای كشتی توفيق كجاست             كه در اين بحر كرم غرق گناه آمده ايم

آبرو مي رود ای ابر خطاپوش ببار               كه به ديوان عمل نامه سياه آمده ايم

حافظ اين خرقه پشمينه بينداز كه ما                از پی قافله با آتش آه آمده ايم

صلی الله علی محمد وآله

جلسه ششم   1400/10/11

آیات شریفه :« إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا ﴿۳۱﴾ حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا ﴿۳۲﴾ وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا ﴿۳۳﴾ وَكَأْسًا دِهَاقًا ﴿۳۴﴾ لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا ﴿۳۵﴾ -به يقين برای پرهيزگاران نجات و رستگاری بزرگی است. (۳۱) باغ‌هايی سرسبز،و انواع انگورها (۳۲  ) و حوريانی بسيار جوان و هم‌سنّ‌وسال، (۳۳) و جام‌هايی لبريزو پياپی [از شراب طهور]. (۳۴) در آنجا نه سخن لغو و بيهوده‌ای می‌شنوند و نه دروغی. (۳۵)»

عنوان: اگر عبرت‌های گذشته، آئینه آینده شود!

« إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا » تَـقـوی: اسم مصدر به معنای خود را محفوظ داشتن است؛ و تقوای الهی، يعنی آن که انسان خود را در محضر خدا بداند تا واجبات را انجام دهد و محرمات را ترک کند.

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید:« تَمامُ التَّقوی أن تَتَعلَّمَ ما جَهِلتَ و تَعمَلَ بِما عَلِمتَ – همه تقوا این است که آنچه را نمی ‏دانی بیاموزی و آنچه را می‏دانی به کار بندی. »(تنبیه الخواطر: ج ۲، ص ۱۲۰) 

در خطبه ۱۱۲ نهج البلاغه از قول علی (علیه‌السلام) آمده است: « اِنَّ تَقْوَی اللّهِ حَمَتْ اَوْلِیاءَ اللّهِ مَحارِمَهُ وَ اَلْزَمَتْ قُلوبَهُمْ مَخافَتَهُ، حَتّی اَسْهَرَتْ لَیالِیَهُمْ وَ اَظْمَأَتْ هَواجِرَهُمْ – تقوای الهی، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آنها را از تجاوز به حریم محرّمات الهی نگه داشته و خوف خدا را ملازم دل‌های آنها قرار داده تا آنجا كه شب‌های آنها را زنده و آنان را بیدار نگه داشته و روزهای آنها را قرین تشنگی و روزه‌داری كرده است.»

 به از پرهيزگاری زيوری نيست                 چو اشك دردمندان، گوهری نيست

در خطبه ۱۶ نهج‌البلاغه آمده است: « ذِمَّتِی بِما أَقولُ رَهِیْنَةٌ وَ اَنَا بِهِ زَعیمٌ. اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ – ذمّه خود را در گرو گفتار خود قرار می‌دهم و صحت گفتار خود را ضمانت می‌كنم. اگر عبرت‌های گذشته برای شخصی آینه آینده قرار گیرد، تقوا جلو او را از فرورفتن در كارهای شبهه‌ناک می‌گیرد» و نیز می‌فرماید: « اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمَسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِی النّارِ. اَلا وَ اِنَّ التَّقْوی مَطایا ذُلُلٍ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها وَ اُعْطوا اَزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ – مَثَل خطا وخلافكاری و زمام را به كف هوس دادن، مَثَل اسبهای سركش و چموشی است كه لجام را پاره كرده و اختیار را از كف سوارکار گرفته و سرانجام آن را در آتش می‌افكند. و مَثَل تقوا مَثَل مركبی رهوار و مطیع و رام است كه مهار آن در اختیار سوارکار است و او را وارد بهشت می‌سازد..» (نهج البلاغه/خطبه16)

 و لازمه تقوا افزایش قدرت اراده و شخصیت معنوی و عقلی داشتن است، مانند سوار ماهر و مسلطی كه بر اسب تربیت شده‌ای سوار است و با قدرت فرمان می‌دهد و آن اسب با سهولت اطاعت می‌كند. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «…فان التقوى‏ فى الیوم الحرز و الجنّة و فى عند الطریق الى الجَنة… -همانا تقوا امروز وسیله حفظ و سپر است و فردا راه رسیدن به بهشت است»( غررالحکم، کلمه تقوى)

 مكتب انسان‏ ساز انبیاء (علیهم‌السلام) این امتیاز را دارد كه به كلی‏گویی نمی‏پردازد، بلكه اسوه‏های عینی و نمونه ‏های خودساخته‏ای را ارائه می‏دهد؛ امام صادق (ع) فرمود: «من اتقى منکم واصلح فهو منّا اهل البیت قیل له منکم یابن رسول اللّه(ص) قال نعم منّا اما سمعت قول الله عزّ و جلّ «و من یتولّهم منکم فانه منهم(سوره مائده، آیه 51)  و قول ابراهیم فمن تبعنى فانه منّى». [سوره هود، آیه 46] – هر کس از شما که اهل تقوا و صلاح باشد از ما اهل بیت محسوب است گفته شد. از شما فرزند رسول خدا؟ حضرت فرمود: آرى آیا گفته خداوند را نشنیده‏اى که «هر کس با آنها (اهل کتاب) دوست باشد از آنهاست و گفته حضرت ابراهیم را که هرکس از من تبعیت کند او از من است» (دعائم الاسلام، ج‏1، ص 62)

حضرت امام على بن موسى الرضا(ع) فرمود: «نحن کلمة التقوى‏ و العروة الوثقى – مائیم کلمه تقوى و دستگیره محکم الهى»(بحار، ج 4، ص 732)

حضرت امام امیرالمؤمنین(ع) با مباهات به معاویه می‏نویسد: «إنّا صنائع ربّنا و الناس بَعدُ صنائع لنا – ما دست‏پرورده پروردگارمان هستیم و در مرحله بعد، مردمِ مؤمن، دست‏پرورده مكتب ما هستند. »( نهج البلاغه، نامه 28)

امام کاظم علیه السلام فرمود: عمرو بن عبید نزد پدرم حضرت صادق(ع) آمد، پس از سلام و نشستن، آیه شریفه:«الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الإِثمِ وَ الْفَواحِشَ‏( شوری/ 37) را تلاوت كرد و ساكت شد. حضرت پرسید: «چرا ساكتی؟» عرض كرد: دوست دارم گناهان كبیره را از كتاب خدای عزیز و جلیل بشناسم. آن گاه امام(ع) فرمود: «آری ای عمرو، بزرگ‏ترین گناهان كبیره، شریك قرار دادن برای خداست، كه می‏فرماید:«مَنْ یُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ(مائده / 72)؛ هركه برای خدا شریك قرار دهد، بهشت را برای او ممنوع و حرام می‏كند». آن گاه سایر گناهان كبیره را با شاهدی از قرآن به او معرفی فرمود. در پایان روایت آمده است: «فَخَرج عمرو و له صراخ من بكائه و هو یقول: هلك من قال برأیه و نازعكم فی الفضل و العلم». یعنی عمرو از منزل امام با فریاد و گریه بیرون شد و می‏گفت: نابود است هر كه از پیش خود عقیده‏ای برگزیند و در فضل و علم با شما درافتد»

عام نادان پريشان روزگار                 به زدانشمند ناپرهيزگار

كان به نابينايی از راه اوفتاد                 و ين دو چشمش بود در چاه اوفتاد

حضرت جوادالأئمه، از پدرانش از امام باقر(ع) نقل می‏كند: «موسی بن عمران در مكالمه‏اش با خدای عزیز و جلیل پرسید: إلهی، فما جزاء من قام بین یدیك یصلّی؟؛ پاداش كسی كه در پیشگاهت به نماز بایستد چیست؟. خداوند فرمود: اُباهی به ملائكتی راكعاً و ساجداً و قائماً و قاعداً، و من باهَیتُ به ملائكتی لم اُعذّبه؛ به حالتی كه در ركوع و سجود و قیام و قعود دارد، بر ملائكه‏ام مباهات و افتخار می‏كنم و به هر كه من مباهات كنم، عذابش نمی‏كنم. موسی پرسید: إلهی، فما جزاءُ من كفّ أذاه عن الناس و بَذَل معروفه لهم؟؛ چیست پاداش كسی كه آزارش را از مردم بازدارد و خوبیها و خیراتش را بر مردم ارزانی دارد؟. قال: یا موسی،تنادیه النار یوم القیامة لا سبیل لی علیك؛ پاسخ داد ای موسی، روز قیامت آتش ندایش كند من به هیچ وجه به تو دسترسی ندارم. پرسید: الهی، فما جزاء من ذكَرَكَ بلسانه و قلبه؟؛ چیست پاداش آن كسی كه با دل و زبان به یاد تو باشد؟. فرمود: یا موسی،اُظِلُّهُ یومَ القیامة بظلّ عرشی و أجعلُه فی كنفی؛ روز قیامت او را در سایه عرشم و در كنف حمایت خودم قرار می‏دهم. پرسید: الهی، فما جزاء من تلا حكمتك سرّاً و جهراً؟؛ چیست پاداش كسی كه حكمت تو را در عیان و نهان تلاوت كند؟. فرمود: یا موسی،یَمُرُّ علی الصراط كالبرق؛ بسان برق از پل صراط بگذرد. پرسید: الهی،فما جزاءُ مَنْ صبر علی أذی الناس و شَتْمِهم فیك؟؛ پاداش كسی كه در راه رضای تو بر آزار و بدزبانی مردم صبر كند چیست؟. فرمود: یا موسی،اُعینه علی‏أهوال یوم‏القیامة؛ بر هول وهراس‏قیامت یاریش می‏كنم. پرسید: الهی، فما جزاء مَن دَمَعَت عیناه مِن خَشْیَتِك؟؛ پاداش كسی كه از خوف و خشیت تو اشك بریزد چیست؟. پاسخ داد: یا موسی،أقی وجْهَهُ من حرّ النّار و اُومنه یوم الفزع الأكبر؛ چهره‏اش را از گرمای آتش نگه می‏دارم ودر روزقیامت‏كه فزع‏اكبر و دهشتناك‏است، او را امان می‏دهم. پرسید: الهی، فما جزاء من ترك الخیانة حیاءً منك؛ كسی كه به جهت حیا و خجالت از تو، خیانت به دیگران را رها كند، چه پاداشی دارد؟. فرمود: له الأمان یوم القیامة؛ در روز قیامت در امن و امان است. پرسید: الهی، فما جزاء مَنْ صلّی الصلوات لوقتها؟؛ چیست پاداش كسی كه نمازها را در وقتش بخواند؟. فرمود: أعطیه سُؤلَه و أبیحُه جنّتی؛ خواسته‏اش را می‏دهم و بهشتم را حلالش می‏كنم. پرسید: الهی، فما جزاء من صام شهر رمضان یرید به الناس؛ چیست پاداش روزه‏گیر ریاكار؟ فرمود: یا موسی،ثوابُه كَثَواب مَنْ لم یَصُمهُ؛ ثوابش مثل كسی است كه ماه رمضان را روزه نداشته است..» ‏( مسند عبدالعظیم حسنی، ح 39-47)

يكی بر سر شاخ بن می بريد                      خداوند بستان نظر كرد و ديد

بگفتا گراين مرد بد می كند                        نه بر من که بر نفس خود می كند

عنوان: بهشت عدن، بهشت فردوس، بهشت نعیم، بهشت مأوی!

از رسول خدا (ص) نقل شده است كه همه محبت ها و رحمت هايى كه در اين عالم گسترش يافته است، يك درصد رحمت خداوند است. نود و نه درصد ديگر را در قيامت ظاهر مى كند: « إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ يَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِائَةَ رَحْمَةٍ فَجَعَلَ فِي الْأَرْضِ مِنْهَا رَحْمَةً مِنْهَا تَعَطُّفُ الْوَالِدَةِ عَلَى وَلَدِهَا وَ الْبَهَائِمِ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ وَ الطَّيْرِ كَذَلِكَ وَ أَخَّرَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أَكْمَلَهَا بِهَذِهِ الرَّحْمَةِ مِائَة – خداوند روزى كه آسمان ها و زمين را خلق كرد، يك صد رحمت آفريد. يك رحمت را در دنيا قرار داد كه از همان يك رحمت، مادر به فرزندش مهر مى ورزد و حيوانات بعضى به بعضى ديگر علاقه دارند و همين طور پرندگان. و نود و نه رحمت ديگر را براى روز قيامت گذاشت. در روز قيامت خداوند يك رحمت دنيا را هم ضميمه آن مى كند و صد رحمت را كامل مى كند.» (روضة الواعظين و بصيرة المتعظين‏، ج 2، ص 502 )

نامم زكارخانه عشاق محو باد                     گر جز محبت تو بود شغل ديگرم

من از بيگانگان هرگز ننالم                          كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد

قرآن کریم گاهی بهشت و جهنم را با اوصاف مادی توصیف نموده است و گاهی آنها را با اوصاف روحانی و معنوی وصف کرده است. گاهی از باغ‌های بهشتی،« حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا… »، « وَ فاکِهَةٍ مِما یَتَخَیّرونَ » (سوره واقعه/ ۲۰) گاهی از میوه ها و غذاهای لذت بخش « وَ اَمْدَدناهم بفاکهةٍ و لحمٍ مما یَشتَهونَ »  (سوره طور / ۲۲) گاهی از نهرهای جاری و خانه‌های زیبا؛« و یُدخِلکُم جنات تجری من تَحتِها الانهار و مساکِنَ طیبةً فی جنات عَدْنٍ » (سوره صف / ۱۲) گاهی از ظرف‌های آن‌ چنانی « یطوف علیهم ولدانٍ مُخَلَّدونَ باکوابٍ و اَباریقَ و کَأسٍ مِن مَعینٍ » (سوره واقعه/ ۱۷ و ۱۸) گاهی از شراب‌های طهور« یُسقَون  من رحیقٍ مَختوُم»  (سوره مطففین / ۲۵)« بیضاء‌ لَذَةٍ للشّاربین  لافیها غَولٌ و لاهم عنها یُنزَفون» (صافات/ ۴۶ و ۴۷) گاهی از سریرهاو تکیه‌گاه ها؛« علَی سُرُرٍ موضوُنة مُتٍکئینَ عَلَیها متقابلین  » (سوره واقعه / ۱۵ و ۱۶) گاهی از همسران زیبا؛ « وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا » و آنچه را که بخواهند؛ « و فیها ما تَشْتَهیهِ الاَنفُس و تلذّ الاعین»  (سوره زخرف/ ۷۱) و … سخن به میان آورده است و گاهی از رضوان الهی، نشاط درونی « و سلامٌ قولاً من ربٍّ رحیمٍ» (سوره یس/ ۵۸) و نداشتن بیم و اندوه؛ « ادخُلوا  الجنة‌ لاخَوفٌ علیکُم و لا اَنتُم تَحزَنونَ»  (سوره اعراف/ ۴۹) و بسیاری نعمت‌های دیگر سخن به میان آورده است؛ ناگفته پیداست که بهشت روحانی از حیث رتبه و مقام بسیار بالاتر از بهشت مادی و نعمت‌های مادی است، چنان‌که در سوره توبه پس از ذکر اوصاف نعمت‌های مادی، می‌فرماید: « و رضوانٌ مِنَ الله اَکبَر و هُو الفَوزُ العظیم  – مقام رضوان و خشنودی پروردگار بالاتر از این نعمت‌های ذکر شده است»(سوره توبه/ ۷۲)  به گونه‌ای که دیگر قابل وصف نیست؛  قرآن در این زمینه می فرماید: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ – کسی نمی‌تواند بفهمد که چه چیزهایی در آن جا پنهان است»(سجده/17)

 و نیز در حدیث نبوی آمده است: « خدای متعال  فرموده است: براى بندگانم چیزهایى فراهم کرده‌ام که نه چشمی دیده و نه گوشى شنیده و نه به قلب بشرى خطور کرده است‏…».(بحارالانوار، ج 8، ص92)

« لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا » چگونه می‌توان اینچنین بهشتی را تصور کرد که هیچ باطل و لغوی از ساکنینش  سر نمی‌زند ، جز از طریق معصومین(علیهم السلام) که آیه تطهیر در شأن آنها نازل گشته و بهشت رفتار، اخلاق و معرفت‌اند؟ « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» (احزاب/ ۳۳)

ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما          آب روی خوبي از چاه ز نخدان شما

 آنها که همه چیزشان بوی بهشت‌ می‌دهد؛ « عن عائشة قالت: كان النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: إذا قدم من سفر قبل نحر فاطمة و قال: منها أشم رائحة الجنة –  از عايشه نقل شده كه گفت: هنگامى كه پيامبر (ص) از سفر بازمى‏گشت، گودى زير گلوى فاطمه (س) را مى‏بوسيد و مى‏فرمود:  از او بوى بهشت را استشمام مى‏كنم»(ينابيع المودة ص 260)

 روایتی از امام باقر (ع) نقل شده است که آن حضرت فرمود: «بهشت‌هایی که در قرآن مطرح‌اند عبارت اند از: بهشت عدن، بهشت فردوس، بهشت نعیم، بهشت مأوی».(الکافی، ج 8، ص100)

 در بحث‌های گذشته مکرر گفته شد که نعمت‌های بهشت و عذابهای جهنم، حقیقت اعمال و حالات بندگان در دنیا است؛ از این رو در روایت می‌خوانیم که بر هر یک از درهای بهشت نگاشته شده که نعمت‌های این بهشت مربوط به چه اعمالی است! در حدیث معراج از پیامبر مکرم اسلام (ص) به این صورت نقل گردیده است که حضرت فرمود: «  وقتی جبرئیل مرا به آسمان عروج داد، بهشت و نعمت های آن و جهنم و عذاب های آن را مشاهده کردم، جبرئیل به من گفت:آن چه را بر درهای بهشت نوشته شده بخوانم.

بر در اوّل نوشته شده بود:لاإله الاّ اللّه، محمّدٌ رسولُ اللّه، علیٌ ولیُ اللّه، هر کاری راهی دارد و راه زندگی چهار چیز است: قناعت و صرفه جویی؛ حق گویی؛ خودداری از کینه ورزیدن و همنشینی با نیکان.

 بر در دوم نوشته شده بود:لااله الاّاللّه… هر کاری راهی دارد، و راه خوشحالی در آخرت چهار چیز است:دست نوازش بر سر  یتیمان کشیدن، مهربانی با بی سرپرستان، کوشش برای رفع گرفتاری های اهل ایمان و دلجویی از فقیران و تهیدستان.

بر در سوم نوشته شده بود:لا اللّه الاّ اللّه… هر کاری راهی دارد و راه سلامتی در دنیا چهار چیز است:کم حرف زدن، کم خوابیدن، کم راه رفتن و کم خوردن.

بر در چهارم نوشته شده بود:لا اله الاّ اللّه… هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید میهمان خویش را احترام کند. هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد، باید همسایه خود را اکرام نماید، هر کس به خدا و قیامت ایمان دارد، باید پدر و مادر خود را احترام کند، و هر کس به خدا و قیامت عقیده دارد، یا سخن حق بگوید، یا ساکت بماند.

بر در پنجم، بعد از شهادت به یگانگی خدا و نبّوت پیامبر(ص) و امامت علی(ع) نوشته شده بود:هر کس می خواهد به او ظلم نشود، به دیگران ظلم نکند؛ هر کس که می خواهد ناسزا نشنود، ناسزا نگوید؛ هر کس که می خواهدخوار نشود، کسی را ذلیل نکند و هر کس که می خواهد در دنیا و آخرت به ریسمان محکمی چنگ بزند، به وحدانیت خدا و نبّوت پیغمبر(ص) و امامت علی(ع) اقرار کند.

بر در ششم، بعد از اقرار های سه گانه فوق نوشته شده بود:هر کس که می خواهد قبرش فراخ باشد، مسجد بسازد؛ هر کس که می خواهد جانوران زیر زمین بدن او را نخورند، در مسجد ها زیاد بماند؛ هر کس که می خواهد بدن او در قبر تر و تازه بماند، مسجد را جارو کند و هرکس که می خواهد خانه خود را در بهشت ببیند، مسجدها را با فرش بپوشاند.

بر در هفتم نوشته بود: نورانیت و روشنایی قلب در چهار چیز است:عیادت بیمار، تشییع جنازه، تهیه کفن برای دیگران، و قرض دادن به افراد.

بر در هشتم نوشته شده بود:هر کس که می خواهد از این درها وارد بهشت شود، باید دارای چهار خصلت باشد: سخاوت مندی و بزرگواری، خوش خلقی و اخلاق خوب، صدقه دادن، و خودداری از اذیت و آزار بندگان خدا. (معالم الزلفی،ص 419؛ بحارالانوار، ج 8، ص 144)

تو با خلق نيكی كن ای نيك بخت                   كه فردا نگيرد خدا بر تو سخت

عبادت بجز خدمت خلق نيست                     به تسيبح و سجاده و دلق نيست

ره نيك مردان آزاده گير                           چو ايستاده ای دست افتاده گير

كسی نيك بيند بهر دو سرای                       كه نيكی رساند به خلق خدای

خدا را بر آن بنده بخشايش است                   كه خلق از وجودش در آسايش است

صلی الله علی محمد وآله

جلسه هفتم   1400/10/18

آیات شریفه :« جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا ﴿۳۶﴾ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا ﴿۳۷﴾ … إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا ﴿۴۰﴾ – اين پاداشی است از سوی پروردگارت و عطيّه‌ای است مطابق [اعمالشان]. (۳۶) همان پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه در ميان آن دو است، همان پروردگار رحمان و [در آن روز] هيچ‌كس حق ندارد بی‌اجازه‌ی او سخنی بگويد [يا شفاعتی كند]. (۳۷) روزى كه روح و فرشتگان به صف مى‏ ايستند و [مردم] سخن نگويند مگر كسى كه [خداى] رحمان به او رخصت دهد و سخن راست گويد (۳۸) آن روز حق است، هركس بخواهد [اكنون] راه بازگشتی به‌سوی پروردگارش برمی‌گزيند.. (۳۹) و ما شما را از عذاب نزديكی بيم داديم، در روزی‌كه انسان آنچه را از قبل با دست‌های خود فرستاده می‌بيند و كافر می‌گويد: «ای كاش خاك بودم [و گرفتار عذاب نمی شدم] (۴۰)»

عنوان: نظام حاکم بر نعمت‌های الهی؛ جزای « وِفاقی یا عَطایی»

« جَزَاءً مِنْ رَبِّكَ عَطَاءً حِسَابًا » این آیه شریفه، در صدد بیان نظام حاکم بر نعمت‌های الهی است؛ جزای اعمال طغیانگران و عذاب آنها « وِفاقی (منطبق بر اعمال) » و جزای اعمال متّقین و پاداش آنها « عَطایی(افزون بر اعمال) » محاسبه می‌شود؛ البته افزودنی متناسب و از روی حساب؛ (عَطَاءً حِسَابًا). در قرآن می‌خوانیم: « كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا…- کلمه پاک [که اعتقاد واقعی به توحید است] مانند درخت پاک است، ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است. و آن درخت پاک و زیبا به اذن خدا همه اوقات میوه‌های مأکول و خوش می‌دهد (مثل جان پاک با دانش و معرفت و افکار و کردار نیکو در منفعت دائم برای خود و دیگران بدان درخت زیبای پر ثمر می‌ماند)» (ابراهیم/۲۴و ۲۵)  

امام علی (علیه السلام) درباره عنایت خداوند به متقین می‌فرماید: « وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَعْمَلُ لِثَلَاث … إِمَّا لِخَیْرِ الْآخِرَةِ فَإِنَّ اللَّهَ یُکَفِّرُ عَنْهُ بِکُلِّ حَسَنَةٍ سَیِّئَةً یَقُولُ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْری لِلذَّاکِرِینَ حَتَّی إِذَا کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حُسِبَتْ لَهُمْ حَسَنَاتُهُمْ وَ أُعْطُوا بِکُلِّ وَاحِدَةٍ عَشْرَ أَمْثَالِهَا إِلَی سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ فَهُوَ الَّذِی یَقُولُ جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً – بندگان خدا! بدانید که مؤمن به خاطر سه پاداش کار می‌کند؛.. و سوّمین آنها به‌ خاطر خیر آخرت است، زیرا خدای عزّوجلّ با هر کار نیکی، گناهی را از [نامه‌ی عمل] آنان پاک می‌سازد، چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین می‌برند. این تذکّری است برای کسانی که اهل تذکّرند! (هود/۱۱۴)، وقتی روز قیامت فرا می‌رسد، کارهای نیک مؤمنان به حساب آنان منظور شود، سپس خداوند به عدد هر کار نیکی، پاداش آن را ده برابر تا هفتصد برابر به آنان ارزانی می‌دارد؛ زیرا که فرمود: جَزاءً مِنْ رَبِّکَ عَطاءً حِساباً»(الأمالی للطوسی، ص۲۴)

از تو رُسته است ارنكويست ار بداست     ناخوش و خوش هر چه آيد از خود است

ليك نبود فعل همرنگ جزا                 هيچ خدمت نيست مانند عطا

اساسا این گونه معامله با مومنین به اقتضای ربوبیّت پروردگار است که نیکی و خیرات را پرورش می‌دهد؛ و جفا و ستمکاری را به حکمت بالغه‌اش و به جهت اختیار و آزمایش بندگان (برای مدّت کوتاهی در دنیا) ، اجازه جولان می‌دهد؛ مانند کف‌های روی آب که بالا می‌‌آیند و بزودی فروکش می‌کنند و از بین می روند  « فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً  وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ» (رعد/17)؛ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: « للباطل جولة ثم‌ یضمحل  – باطل را جولانی است و بعد مضمحل و نابود می‌شود». دولت حق، باقی و پابرجاست، اما باطل، تنها جولانی دارد، تنها یک نمود است، زود تمام می‌شود.» (غرر الحکم و درر الکلم، ج ‏۵، ص ۲۵) آن حضرت (علیه‌السلام) جولان باطل را تشبیه به شعله‌ای می‌کند که ابتدا بلند و سپس خاموش می‌شود. زیرا باطل مى‏ خواهد با نام حق و در سایه حق و در پرتو حق زندگى کند و این دوامی ندارد؛ و حق بزودی آشکار می‌شود. در قرآن می‌خوانیم « وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ- و مثل کلمه کفر (و روح پلید) مانند درخت پلیدی است که ریشه‌اش به درون زمین فرو نمی رود بلکه روی زمین افتاده، (زود خشک می‌شود) و هیچ ثبات و بقایی ندارد.» (ابراهیم/۲۶)

اگر جز به حق مي رود جاده ات           بر آتش فشانند سجاده ات

گفته شد که نظام حاکم بر نعمت‌های الهی برای طغیانگران « وِفاقی (منطبق بر اعمال) » و برای متّقین « عَطایی(افزون بر اعمال) می‌باشد، بر اساس، آیه شریفه « رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا الرَّحْمَنِ لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا » و بر اساس رحمت رحمانی حضرت حق(جلّ اسمه) می فرماید : این پروریدن عاشقانه از سوی ربّ رؤوف در همه آسمان‌ها و زمین گسترده است و تعبیر « لَا يَمْلِكُونَ مِنْهُ خِطَابًا» در کنار چنین رحمتی، به توحید ناب حقیقی اشاره دارد که عمقی شگرف به معنای آن می‌بخشد و آن بیان این حقیقت است که در عالم هستی، هیچ چیز، موجودات را (غیر خداوند) مورد خطاب (مورد تأثیر) خود قرار نمی‌دهد و انسان باید در تمامی حالات و وقایع تلخ و شیرین، صحنه گردان همه امور را خداوند ببیند. مفضّل می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) (در مورد آیه:« وَ إِذِ ابْتَلَی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ … – [به خاطر آورید] هنگامی‌که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایش‌ها برآمد.» (بقره/۱۲۴) سؤال نمودم و ایشان در مورد انواع آزمون‌هایی که پروردگار ابراهیم (را بدان دچار نموده بود، به سخن پرداختند، تا اینکه به موضوع توکّل رسیدند و در مورد آن فرمود: توضیح مفهوم توکّل در این آیات نمایان است:« الَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهْدِینِ* وَ الَّذِی هُوَ یُطْعِمُنِی وَ یَسْقِینِ* وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ* وَ الَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحْیِینِ* وَ الَّذِی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لِی خَطِیئَتِی یَوْمَ الدِّینِ – همان کسی که مرا آفرید، و پیوسته راهنماییم می‌کند، و کسی که مرا غذا می‌دهد و سیراب می‌نماید، و هنگامی‌که بیمار شوم مرا شفا می‌دهد، و کسی که مرا می‌میراند و سپس زنده می‌کند، و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد.» (شعراء/82-78،  تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۰، ص۵۶۲) یعنی مؤثر حقیقی خداست. (لا مُؤثّرَ فی الوجود الا الله) و این معنا با آنچه در زبان و فکر عموم مردم است که می‌گویند توحید یعنی خدا یکی است و شریکی در آفرینش جهان ندارد، بسیار  در عمق و تأثیر متفاوت است؛ یکی بعنوان حقیقتی، تنها در اعتقادات انسان جا می‌گیرد و آن دیگری هر لحظه با فکر و نگاه و اعمال و همه شؤون زندگی او، غم و شادی، برخورداری یا محرومیت او و هر چه برای او پیش آمده و خواهد آمد،‌ همراه و پناه اوست .

ای جود تو سرمايه و سود همه كس               وی ظل وجود تو وجود همه كس

گر فيض تو يك لحظه بعالم نرسد                  معلوم شود بود و نبود همه كس

عنوان: وقتی بخاطر اعمالت، قدرت گفتن «لا اله الا الله» نداری!

« يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا » در دنباله بحث حقیقت توحید این آیه شریفه صحنه آخرت را روایت می‌کند و پرده از حقیقتی بر‌می‌دارد که در دنیا اهل ایمان با چشم دل مشاهده و به آن باور داشتند و اکنون همه آن را در کمال وضوح می‌بینند. از ابوالجارود نقل شده است: امام باقر (علیه السلام) درباره‌ی سخن خداوند عزّوجلّ: يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ و َالْمَلَائِكَةُ صَفًّا …، فرمود: «چون روز قیامت شود، گفتن لا اله الا اللَّه از دل‌های بندگان در موقف، فراموش می‌شود جز کسانی که به ولایت علی (علیه السلام) اقرار کرده باشند « إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ خُطِفَ قَوْلُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ فِی الْمَوْقِفِ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ‌بْنِ‌أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) » (شواهدالتنزیل، ج۲، ص۴۲۱) و این است معنای سخن خداوند: إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ یعنی از اهل ولایت علی (علیه السلام)، آنان هستند که به آن‌ها اجازه داده می‌شود که بگویند: لا اله الا اللَّه».

محمّدبن‌فضیل گوید: به امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: «منظور از يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا… چیست»؟ فرمود:« نَحْنُ وَ اللَّهِ الْمَأْذُونُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ الْقَائِلُونَ صَوَاباً  – به خدا سوگند! ما هستیم که در روز قیامت به آن‌ها اجازه داده می‌شود و سخن راست می­گویند». به ایشان عرض کردم: «آنگاه که سخن خواهید گفت، چه می‌گویید»؟ فرمود: «پروردگارمان را حمد می‌گوییم و بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) درود می‌فرستیم و برای شیعه‌ی خویش شفاعت می‌کنیم که پروردگارمان بر سینه‌ی ما دست رد نمی­زند (شفاعت ما را می‌پذیرد)» (الکافی، ج۱، ص۴۳۴)  

عالم همه پرده دار ما شد                   ما بر رخ دوست پرده داريم

گر پرده ز روی كارافتد                    ما پرده و پرده دار و ياريم

« ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا » اصل کلمه حق به معناى مطابقت و موافقت است. (راغب اصفهانى، المفردات ، ص 129) در مقابل ناسازگار ، فساد برانگیز و عدم مطابقت با ساختار خلقت موجودات. خداوند دین خود را هدایت‌گر و مطابق با حوائج و نیازمندیهای مخلوقاتش قرار داد: « هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ …- خداوند رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد …» (توبه/۳۳)  

صورت عدلست ميزان وصراط                   بر صراط حق گذر با احتياط

گر طالب راه حق شوی ره پيداست                او راست بود با تو، تو گر باشی راست

وانگه كه به اخلاص و درون صافی              او را باشي بدان كه او نيز تراست

در آیین اسلام به مؤمنان آموخته می‌شود که حق‌جو و حق‌طلب باشند و از باطل دوری کنند؛ « وَ أَظْهِرْ كَلِمَةَ الْحَقِّ وَ اجْعَلْهَا الْعُلْيَا وَ أَدْحِضْ كَلِمَةَ الْبَاطِلِ وَ اجْعَلْهَا السُّفْلَى  – (پروردگارا !)سخن حق را آشکار گردان و آن را غالب و برتر قرار ده و باطل را پایمال و پست ( (نابود) ساز. »(فرازی از زیارت امین الله)‌

اراده الهی نیز بر استقرار حق و نابودی باطل قرار گرفته است. « وَيُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ- و خدا به (آیات و) کلمات خود حق را تا ابد پایدار قرار داد، هر چند بدکاران عالم راضی نباشند»(یونس / 82 )  در مقابل منکران هم، سعی در از بین بردن حق دارند؛«  و يُجَادِلُ‌ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ‌ لِيُدْحِضُوا بِهِ‌ الْحَقَ‌ وَ اتَّخَذُوا آيَاتِي‌ وَ مَا أُنْذِرُوا هُزُواً… – کافران همواره مجادله به باطل می‌کنند، تا (به گمان خود،) حق را بوسیله آن از میان بردارند! و آیات ما، و مجازاتهایی را که به آنان وعده داده شده است، به باد مسخره گیرند»(کهف/۵۶)  

آیه شریفه ‌» ذَلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ مَآبًا » اطمینان می‌دهد که در قیامت، ذرّه‌ای باطل راه ندارد و اگر به آخرت باور دارید، خود را برای آن روز مهیّا کنید و بر اساس راستی و درستی و حق‌گویی زندگی نمایید تا راهی بسوی حقّ مطلق و جوار ربّ پیدا کنید.

« إِنَّا أَنْذَرْنَاكُمْ عَذَابًا قَرِيبًا يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا » این آیه شریفه با آیات نخستین سوره « عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ  عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ » ، بدو و ختم سوره را بر محور بیدار باش و اعلام خطر وقوع عذاب و هلاکت ابدی ، قرار داده است؛ عذابی که سبب آن، اعمالی است که انسان پیش فرستاده است و آرزو می‌کند که خاک زیر قدمهای صالحان بود و چنین اعمالی از او صادر نمی‌شد یا آنکه همچون خاک که به گل کوزه گری بدل شده و در دست کوزه‌گر رام و هر شکل و نقشی را می‌پذیرد، در برابر فرمان پروردگارش، رام و مطیع بود و هرگز دلش مانند سنگ‌های سخت، مقاومت و امتناع نشان نمی‌داد و مطیع رام ابوتراب، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌گردید. امام صادق (علیه السلام) فرمود:  منظور از: « یَوْمَ یَنظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا»، این است که ای کاش علوی بودم که به ولایت ابوتراب علی (علیه السلام) ایمان داشته باشد – یَقُولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ تُراباً یَعْنِی عَلَوِیّاً أَتَوَالَی أَبَا تُرَابٍ. ».( بحارالأنوار، ج۷، ص۱۹۴)

عبایة بن ربعی اسدی گوید: از عبدالله‌بن‌عبّاس پرسیدم: «چرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کنیه‌  علی (علیه السلام) را ابوتراب قرار داده است»؟ گفت: «چون ایشان صاحب زمین است و حجّت خداوند بر روی زمین و برای ساکنان آن است و بقا و دوام زمین به خاطر ایشان است و سکون و آرامش زمین از رهگذر ایشان است». و شنیده­ام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌فرماید: «هنگامی‌که روز قیامت فرا رسد و کافر، آن همه پاداش و قرب الهی و کرامتی را که خداوند عزّوجلّ برای شیعه‌ی علی (علیه السلام) مهیّا کرده است ببیند، می‌گوید: یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابِیّاً یعنی کاش از شیعیان علی (علیه السلام) بودم. و این همان سخن خداوند عزّوجلّ است که می­فرماید: وَیَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا».

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا              گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را

باری به چشم احسان در حال ما نظر کن        کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را

صلی الله علی محمد وآله

پیمایش به بالا